انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۱۱۲ مطلب توسط «زانا کوردستانی» ثبت شده است

۲۰ فروردين ۰۴ ، ۰۴:۴۷

ماشاالله صفاری

شهید "ماشاءالله صفاری"، متخلص به "بندی سیرجانی"، شاعر ایرانی، زاده‌ی بیستم دی ماه ۱۳۲۶ خورشیدی، در شهرستان سیرجان بود.

ماشاءالله صفاری

شهید "ماشاءالله صفاری"، متخلص به "بندی سیرجانی"، شاعر ایرانی، زاده‌ی بیستم دی ماه ۱۳۲۶ خورشیدی، در شهرستان سیرجان بود.
پدرش "محمد جواد" کشاورز بود، و مادرش "خانم جان" نام داشت.
وی گرچه تا دوم راهنمایی درس خوانده بود، ولی در نوجوانی حافظ قرآن شد.
ایشان بدیهه‌سرا بود. در سال ۱۳۵۴ به انجمن خواجوی کرمانی راه یافت و از همان نخستین جلسات در قدرت بیان، ژرف‌نگری، بدیهه‌سرایی و حق‌پرستی مطرح بود.
شهید علاوه بر ذوق و قریحه سرشارش در شعر و ادب یک کشتی‌گیر خوب نیز محسوب می‌شد.
او دو بار ازدواج کرد، که حاصل این دو ازدواج سه پسر و دو دختر شد.
شغل اصلی‌اش، رادیارتور سازی بود، و به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت، که در بیستم آذر ماه  ۱۳۶۴ در تبور هورالعظیم بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. و بدین تربیت عنوان نخستین شاعر شهید جبهه‌های نبرد را به خود اختصاص داد.
مجموعه‌ای از اسعار او در کتابی با عنوان «شاعری در دیار خویش غریب» چاپ و منتشر شد.
 

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
پیام ملت ما شد به قدرت ها قیام ما
بود ضمون این مصرع ز گفتار امام ما
پیام این است ای مستکبرین دورانتان طی شد
سر آمد نیز دوران سقوط و انهدام ما
برو ای جغد استعمار بر بامی دگر بنشین
که دیگر بس خطر ناک است بهر جغد بام ما
که ما جانباز اسلامیم و سربازیم رهبر
را شده در دفتر عشاق قرآن، ثبت، نام ما
چه پروا هست ما را در ره اسلام جان دادن
که ما را جمله با عشق شهادت زاده مام ما
شهادت آرزوی ماست گر باور نمیداری
بیا بنگر به وقت جبهه رفتن ازدحام ما
سراسر خاک این سنگر آزادگان باشد
نگهبانیم نهضت را درین سنگر تمام ما
خیال محو ما و مکتب ما را مکن هرگز
که تا پیدایش مهدی است پا بر جا نظام ما
به یاد رهروان چارده تن گوهر هستی
بر آن پاکان همیشه باد صفاری سلام ما
بشنو ای خواننده از «بندی» کلام آخرین
باید این تک بیت را همواره از بر داشتن
ای اسیران جهان رمز رهایی وحدت است
بهتر از آن، همچو روح الله رهبر داشتن.

(۲)
برادری که ز مهر وطن غزل خواندی
گمان مبر دل من از غم وطن خالی است
به ظاهر این غزلت بود هم چو باغ بهار
ولی برای چه از بلبل چمن خالی است؟
ز جنگ گفتی و نامی نبردی از شهدا
ز چیست باغ تو از سرو و سمن خالی است؟
خوش آن غزل که دل عاشقان کند بندی
وگرنه زلف درازی است کز شکن خالی است
خلاف گفته‌ی رهبر اگر غزل باشد
چو گلشنی است که از عطر نسترن خالی است
بیا به باغ سخن بین هزار دستان‌اند
که باغ ما همه از زاغ و از زغن خالی است
اگر چه شاعر بسیار شد فدایی دین
که جایشان چو ”نصیری” در نجمن خالی است
پر است جبهه‌ی اسلام از فداکاران
چه غم اگر ز تو خالی است یا ز من خالی است
اگر من و تو نداریم همت “فرهاد”
مگو که کوه محبت ز کوهکن خالی است
جواب آن غزلت گفته این غزل “بندی”
تو دانی ای که ز نام تو این سخن خالی است.

(۳)
بندی بیا به عالم رندان سفر کنیم    
خود را از این جهان به جهانی دگر کنیم
ما هم شوییم رند خرابات و می پرست   
اندوه نفس را ز سر خود به در کنیم
در بزم زاهدان خبر از نور عشق نیست    
در پای پیر میکده این عمر سر کنیم
جامی ز دست پیر بگیریم خواجه‌وار   
عکس جهان دوست در آن جلوه‌گر کنیم
واعظ اگر به مذهب ما طعنه می‌زند    
ما ترک همنشینی آن بی‌خبر کنیم
"پیوند"  را به ساحت میخانه بنگریم   
در عالم "خیال" شبی را "سحر" کنیم
"بندی" حیات را نفسی اعتبار نیست   
فکری به حال خویش بیا زودتر کنیم.

(۴)
گل گشته خجل ز عطر خوشبوی شهید
هرجا که نظر کنی بود روی شهید
گر باز کنی تو چشم جان می‌بینی
در پشت سر حسین(ع) اردوی شهید.
 

گردآودی و نگارش:
#زانا_کوردستانی

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
 

سرچشمه‌ها
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
http://triboon1.blogfa.com/post/6
www.navideshahed.com/fa/news
www.ibna.ir/news/249766
www.dahmadpoor.blog.ir
www.poempersian.ir
و...

زانا کوردستانی
۱۹ فروردين ۰۴ ، ۰۴:۳۲

حمیدرضا شکارسری

استاد "حمیدرضا شکارسری"، شاعر، پژوهشگر، نویسنده و منتقد ادبی ایرانی، زاده‌ی ۲۷ خرداد ۱۳۴۵ خورشیدی، در تهران از والدینی شمالی است.

 

حمیدرضا شکارسری

استاد "حمیدرضا شکارسری"، شاعر، پژوهشگر، نویسنده و منتقد ادبی ایرانی، زاده‌ی ۲۷ خرداد ۱۳۴۵ خورشیدی، در تهران از والدینی شمالی است.
چند سال اول زندگی خود را به دلیل اینکه پدر و مادرش اهل رشت و انزلی بودند، در شمال کشور گذراند، تا اینکه تحصیلات اولیه‌ی خود را تکمیل کرد و پس از آن برای تحصیل در رشته‌ی زمین‌شناسی وارد دانشگاه شهید بهشتی شد. پس از اتمام تحصیلات به استخدام وزارت راه و ترابری درآمد و در آنجا مشغول به کار شد.
وی از ۱۶ سالگی به سرودن شعر می‌پرداخت و در سال ۱۳۶۲ برای نخستین بار غزلی از او در مجله‌ای به چاپ رسید. سپس از سال ۱۳۶۵ به‌طور جدی وارد عرصه شعر شد. از سال ۱۳۷۱ نیز کار نقد شعر را شروع کرد. در نتیجه با نخستین کتاب مجموعه شعر خود در سال ۱۳۷۵ با عنوان «باز جمعه‌ای گذشت» وارد دنیای نشر شد. علاوه بر این وی تاکنون مسئولیت کانون ادبی فرهنگسرای جوان تهران را نیز بر عهده داشته‌ است.
از وی تاکنون بیش از ۲۰ جلد کتاب شعر و پژوهش ادبی منتشر شده‌ است.

◇ جوایز ادبی و هنری:
- کتاب سال دفاع مقدس
- کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
- کتاب سال جشنواره قلم زرین
- جشنواره‌ی کتاب سال رضوی
- برنده‌ی جایزه‌ی قلم زرین
- کتاب سال استان لرستان
- برنده‌ی نخستی جایزه‌ی ادبی قدس
- شاعر برگزیده‌ی جشنواره‌ی شعر فجر
و...

◇ کتاب‌شناسی:
- چراغانی بی‌دلیل: مجموعه شعر با موضوع دفاع مقدس، نشر هزاره ققنوس، ۱۳۸۴
- از تمام روشنایی‌ها، مجموعه شعر، ناشر انجمن شاعران ایران، ۱۳۸۲
- پیرتر از خود، مجموعه شعر، انتشارات سوره مهر، ۱۳۸۷
- از سکوت به حرف، مجموعه نقد ادبی، انتشارات سوره مهر، ۱۳۸۲
- شلیکم کن: پیش از آنکه باروتم نم بکشد!، مقالات تحلیلی با موضوع شعر مقاومت، گروهی از مؤلفان، نشر حرف نو، ۱۳۸۹
- آسمان زیر ابرها، مجموعه اشعار در مورد امام رضا (ع)، انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۸۶
- عصر پایان معجزات، مجموعه شعر، نشر هنر رسانه اردی بهشت، ۱۳۸۷
- حماسه‌های مکتبی، مقالاتی با موضوع شعر آئینی عاشورا، گروه مؤلفان، نشر خیمه، ۱۳۹۰
- تروریست عاشق، گزیده اشعار، نشر تکا (توسعه کتاب ایران)، ۱۳۸۷
- هفتاد و دو قطره اشک عاشورایی، مجموعه اشعار عاشورایی، ناشر فصل پنجم، ۱۳۹۱
- زیست در من جمعی، نقد آثار شعر دفاع مقدس، محمدرضا روزبه و حمیدرضا شکارسری، نشر اردی بهشت جانان، ۱۳۸۹
- چیزی قطب‌نماها را دیوانه می‌کند، مجموعه اشعار سپید در مورد دفاع مقدس، ناشر فصل پنجم، ۱۳۸۸
- تنها برف کوچ نکرده‌است، مجموعه شعر نو، ناشر گنج عرفان، نشر شانی، ۱۳۹۱
- هر شاعر درختی‌ست، گزیدهٔ شعر اعضای کانون ادبی فرهنگسرای جوان، نشر فصل پنجم، ۱۳۹۰
- ضریح ساده (مجموعه شعر) گزیده اشعار مذهبی از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۸۶، نشر علم، ۱۳۸۷
- چتر شورشی، ۱۰۰ قطعه شعر کوتاه با محوریت ابر، ناشر فصل پنجم، ۱۳۹۰
- زایشمرگ‌های متن، نقد و بررسی اشعار نو، ناشر فصل پنجم، ۱۳۹۰
- زایشمرگ‌های متن ۲، نقد و تفسیر شعر فارسی، ناشر فصل پنجم، ۱۳۹۵
- زایشمرگ‌های متن ۳، نقد شعرهای کوتاه معاصر، ناشر فصل پنجم، ۱۳۹۸
- پرانتزهای شکسته: مجموعه شعر، ناشر نوید شیراز، ۱۳۸۸
- باز جمعه‌ای گذشت، مجموعه شعر، انتشارات سوره مهر، ۱۳۷۵
- گزیده ادبیات معاصر، مجموعه اشعار نو، نشر نیستان، ۱۳۷۸
- حماسه کلمات: نقد و بررسی ۲۰ سال شعر دفاع مقدس، ۱۳۷۹
- رد پا بر لبهٔ تیغ، مجموعه شعر نو، نشر شانی، ۱۳۹۳
- عاشقانه‌های تاریک‌روشن، مجموعه شعر نو عاشقانه، نشر هزاره ققنوس، ۱۳۹۲
- چه تنهاست ماه، مجموعه شعرهای نیمایی، ناشر شهرستان ادب، ۱۳۹۵
- عاشقانه‌های پستی، مجموعه شعر، نشر فصل پنجم، ۱۳۹۵
- شب‌نامه، مجموعه شعر با موضوع شب، انتشارات نگاه، ۱۳۹۵
- شکل‌های فراموشی، مجموعه اشعار کوتاه و سپید، انتشارات آوای کلار، ۱۳۹۶
- تظاهرات حرف‌های اضافه، مجموعه اشعار نو، انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۶
- بوسه ترسو، مجموعه اشعار اجتماعی، انتشارات مهرآفرید، ۱۳۹۶
- دلیل پنجره، مجموعه اشعار با موضوع شب احیا، انتشارات سپیده‌باوران مشهد، ۱۳۹۶
- هفت سین در بهمن ماه، مجموعه اشعار، انتشارات شهرستان ادب، ۱۳۹۶
- عاشقانه‌هایی برای دشمن، مجموعه اشعار، انتشارات فصل پنجم، ۱۳۹۲
- سایه روشن‌های سایه: نقد اشعار هوشنگ ابتهاج، ناشر کانون اندیشه جوان، ۱۳۹۸
- عاشقانه‌های پکن، شعر سپید، نشر نیماژ، ۱۳۹۲
- استمرار تازگی: نقد و تحلیل آثار چند شاعر معاصر، نشر ایهام، ۱۳۹۸
- به انسان می‌گفتند اندوه، مجموعه شعر، نشر آثار برتر، ۱۳۹۷
- شکل‌های فروتنی، مجموعه شعر نو، ناشر فصل پنجم، ۱۳۹۱
- تلنگر باران، مجموعه شعر نوجوان، ناشر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۹۴
- شکل‌های لیلا، مجموعه شعر عاشقانه، نشر ماه باران، ۱۳۹۶
- شکل‌های مرگ، مجموعه اشعار کوتاه نو، نشر ادبی الف، ۱۳۹۴
- تعریف تازه اندوه، مجموعه شعر دربارهٔ امام خمینی (ره)، نشر عروج، ۱۳۹۴
- معمای پیراهن تو، مجموعه شعر عاشقانه نو، نشر ادبی الف، ۱۳۹۴
- سطری پر از میل بوسه، سروده‌های اجتماعی و سیاسی و عاشقانه، نشر نزدیک‌تر، ۱۳۹۶
- تمرین سکوت می‌کنم بعد از تو، مجموعه رباعیات، انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۸
- چراغ قوه در چشم خورشید، مجموعه شعر نو، انتشارات شب چله، ۱۳۹۷
- شکل‌های گور، مجموعه شعر نو، نشر آنیما، ۱۳۹۷
- به داشتن تو ادامه می‌دهم، مجموعه شعرهای سپید، نشر ایهام، ۱۳۹۷
- عاشقانه‌های رنوی پیر قرمز، مجموعه شعر سپید، انتشارات سیب سرخ، ۱۳۹۸
و...

همچنین در سال ۱۳۹۶ گزیده‌ای از اشعار ایشان به زبان ترکی استانبولی با ترجمه‌ی خانم "شیرین راد"، در قالب کتابی با عنوان «از قلب تهران به قلب استانبول» ترجمه شده‌است.
همچنین کتاب عصر پایان معجزات با عنوان The era of no miracles به صورت دو زبانه فارسی-انگلیسی ارائه شده‌است که مترجمان آن جی‌دان سپهری و حسین احمدی هستند.

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
اعتراف می‌کنم
دیشب چند خانه را خالی کرده‌ام
اعتراف می‌کنم
همین امروز یک بنز آخرین مدل را به سرقت برده‌ام
اعتراف می‌کنم
جیب‌های امروز مترو را من زده‌ام
اما آقای قاضی!
به خدا قسم این جنگل، این رود، این نسیم
به خدا این بهار کار من نیست!

(۲)
از اوج سقوط می‌کنم بعد از تو
دل را برهوت می‌کنم بعد از تو
در آینه خیره می‌شوم بی‌تصویر
تمرین سکوت می‌کنم بعد از تو
یک‌سال دگر گذشت و ما پیر شدیم
نزدیک شدن به مرگ تبریکش چیست؟

(۳)
بن‌بست‌ها خوبند
وقتی که دیگر ناامید ناامید
بر آخرین دیوار
سر می‌گذاری اشک می‌ریزی
وَ آن پلاک گم شده در کوچه‌ای دیگر در این شهر دراندردشت
آرام خوابیده‌ست بر دیوار
 

(۴)
پیراهنت دور است از تو
دور است حتی پوستت از تو
من باید از پیراهنت نزدیک‌تر باشم به تو
نزدیک‌تر از پوستت حتی
من‌ باید از تو به خودت نزدیک‌تر باشم
باید خودت باشم...

(۵)
ابر ملخ رسید و گذشت
دهقان
بر شانه‌ی نحیف مترسک
چون ابر سرگذاشت و 
یک ریز گریه کرد.

(۶)
ته‌چین مرغ زعفرانی بی‌حضور مرغ
درمان درد معده با آروغ
بارسا - رئال، آه ال کلاسیکو!
لبخندهای زرد رنگ افخمی در سینمای هفت
چُس‌ناله‌های افتخاری روی موج سرزمین هرز شعر
سمت خدا با شصت کیلو ریش و عمامه
یک بار دیگر ناخدا خورشید، گاندو، زیرخاکی
جومونگ، تهران بیست، ببست و سی
اخبار خوشبختی ما، بدبختی دنیا
اخبار خوشبختی ما، بدبختی دنیا
اخبار خوشبختی ما، بدبختی دنیا...
این ناترازی پس چه شد؟
این قطع برق لعنتی پس کو؟

(۷)
پلک می‌زنم به ناچار
و لحظه‌ای تو را نمی‌بینم
پلک می‌زنم
و لحظه‌ای دیگر
پلک می‌زنم
و باز هم لحظه‌ای دیگر
لعنت به پلک‌های من
که حتی کنار تو
مشغول از دست دادن توام!

(۸)
تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی
تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی
تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی
تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی - ...
چقدر باید جریمه بنویسم؟
نبودن تو که تقصیر من نیست.

(۹)
وقتی برف
سنگین باشد
نقاشی چه ساده است.

(۱۰)
دیدم یک ناشناس در آیینه
یک آدم بی‌حواس در آیینه
می‌رفتم و در پشت سرم جا می‌ماند
یک مرد به التماس در آیینه.

(۱۱)
و در انتها
دست‌های درخت از میوه تهی بود
سایه تعارف کرد.

(۱۲)
چند روز بیشتر نمانده است
برف‌ها 
آب می‌شوند و چند روز بعد
روی شاخه‌ها جوانه می‌زنند
برگ می‌شوند
من ولی
برف نیستم
نه آب می‌شوم نه برگ
آدم آهنی فقط
زنگ می‌زند
باز هم
مثل هر سال
حیف و میل می‌شوم.

(۱۳)
بیهوده بود
خاموش کردن چراغ و در تاریکی پنهان شدن
بیهوده بود
خواباندن ساعت
بیهوده بود
خیره شدن به عکس‌های قدیمی..‌.
بیهوده بود
و موهایم همچنان سپید می‌شد.

(۱۴)
بال‌هایت را
یک دو روزی قرض می‌خواهم
آن سوی دیوارها رازی‌ست
                            می‌خواهم بدانم
ناگهان گنجشک تا بالاترین شاخه پرید و گفت:
هیچ رازی نیست آن سو نیز
بادها بی‌خود شلوغش کرده‌اند
بال‌ها بیهوده می‌کوبند بر هم...

(۱۵)
دیوار اگر نبود
جهان
یک پنجره بود.

(۱۶)
انسان‌های نخستین
برای گفتن دوستت دارم
فقط باید یکدیگر را می‌بوسیدند
ما
هزاران سال
دیر به دنیا آمده‌ایم...

(۱۷)
باد
چقدر باید تند باشد
تا چروک‌های صورتم را
ببرد؟

(۱۸)
اعتراف می‌کنم
دیشب چند خانه را خالی کرده‌ام
اعتراف می‌کنم
همین امروز
یک بنز آخرین مُدل را به سرقت برده‌ام
اعتراف می‌کنم
جیب‌های امروز مترو را من زده‌ام
اما آقای قاضی!
به خدا قسم
این جنگل، این رود، این نسیم
به خدا این بهار کار من نیست!

(۱۹)
نگاهم کن
بگذار خودکار از دستم بیُفتد
لبخند بزن
بگذار کاغذم را باد ببرد
چیزی بگو
بگذار کلمات
برای همیشه گُم شوند
تو دوستم داشته باش
خونِ این شعر به گردن من!

(۲۰)
باران، اثر انگشت ها را شُست
آفتاب، رد پاها را پاک کرد
ابرها گریختند
و گناهِ سیل
به گردنِ آسمان افتاد
مظنون همیشگی!

(۲۱)
در خواب مگر
بیدار شوم
از این خواب.

(۲۲)
گل یا پوچ؟
من دوست دارم همیشه ببازم
اما هیچ مُشتی
پوچ نباشد.

(۲۳)
شب‌های غمت به سر نخواهد آمد
عاشق نشوی سحر نخواهد آمد
چون کرم، درون پیله خواهی پوسید
پروانه‌ای از تو در نخواهد آمد.

(۲۴)
فقط یک نفر سیاه نپوشیده
فقط یک نفر سه تیغه کرده
فقط یک نفر فاتحه نخوانده
و گریه نکرده که هیچ
خنده از لبش کنده نمی‌شود
فقط یک نفر
همان که زیر روبان سیاه نشسته
و زل زده به بقیه.

(۲۵)
چاقویی بردار
و تصویر ماه را
از آب برکه جُدا کن
آن گاه بیا و نامت را
از روی قلبم پاک کن!

(۲۶)
ساعتِ مُلاقات
تمام شده
پرستاری
انگشت، روی دماغش می‌گذارد
و در قاب می‌نشیند!

(۲۷)
گورکن
هر روز
چه آرزوهای بزرگی را
به گور می‌برد...!

 

گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی



 

سرچشمه‌ها
- مجله ادبی قاف
HamidRezaShekarsariS@
Sherekotahh@
Badafrah1@
و...

زانا کوردستانی
۱۸ فروردين ۰۴ ، ۰۵:۴۶

اسد چراغی

استاد زنده‌یاد "اسد چراغی"، شاعر، محقق و عضو جمعیت احیای محیط کوهستان (پراو)، زاده‌ی سال ١٣٠٩ خورشیدی، است.

 

 

اسد چراغی

استاد زنده‌یاد "اسد چراغی"، شاعر، محقق و عضو جمعیت احیای محیط کوهستان (پراو)، زاده‌ی سال ١٣٠٩ خورشیدی، در روستای کانی‌شریف شهرستان سرپل‌ذهاب، از طایفه‌ی سیاه‌کمر کلهور بود.
ایشان علاوە بر سرودن شعر، علاقە زیادی نیز بە صنایع دستی و میراث فرهنگی ملت کُرد داشت و چندین نمایشگاه فرهنگی و هنری را دایر کردە بود.
بسیاری از اشعار او را خوانندگانی، خوانده و ترانه کرده‌اند، که از مشهورترین آنها، شعر "خوه‌یشگه خاسه‌گه‌م" با صدای "حسین صفامنش" است.
از جمله شاخصه‌های هنری و ادبی ایشان، تسلط ایشان در کنار گویش کُردی کلهوری به دیگر گویش‌های زبان‌ کُردی، چون زازا، سورانی، هورامی و شکاک بود.
ایشان در روز ٢٤ فروردین‌ ماه ۱۳۹۴ و در سن ٨٤ سالگی در منزل شخصی‌اش در کرمانشاه درگذشت و پیکرش را در زادگاهش دفن کردند.
از این شاعر فقید چند مجموعه شعر از جمله "آلوده وه‌هار، آلوده نه‌کی" چاپ و منتشر شده و متأسفانه چند کتاب دیگر آماده‌ی چاپ داشتند که اجل مهلت نداد آنها را منتشر کند. این کتاب‌ها، "راز بیستون"، "عارف و عاشق" و "فرهنگ واژگان کُردی" نام دارند.


◇ نمونه‌ی شعر کُردی:
(۱)
[ئه‌و‌ه‌ڵ ئێرانی دۆوم کوردوکم]
قه‌وم ته‌وانای هه‌زار بلووکم
من شاعر کورد، کوردی زوانم
رووڵه‌ی ره‌ئووف خاک ئیرانم
ئاریائی نژاد، مه‌رزه نشینم
مه‌رزه‌بان خاک ئیران زه‌مینم
سه‌رتاسه‌ر ئیران نیشتمانمه
زات بی‌زه‌واڵ حه‌ق میهمانمه
وه‌ته‌ن په‌ره‌ستیگ خاوه‌ن یه‌قینم
نژاد کاوه‌ی ئیران زه‌مینم
ماد کورده‌وار نژاد پاکم
پووک بی ئامان سه‌رف زۆحاکم
تاریخ شاهده، سه‌رفه‌رازییم
خه‌ده‌نگ خویری تورک و تازییم
سازش ناپه‌زیر ده‌ست ئستعمارم
دۆشمن شکه‌نم مه‌رد په‌یکارم
نه‌ته‌وه‌ی ئاره‌ش خاوه‌ن که‌مانم
ئه‌ڕای وه‌ته‌نم فره گمانم
هه‌ر سفره‌ی ره‌نگین من میز‌بانم
جفتیار، باخه‌وان، ئیڵم، شوانم
ژیانم مه‌دیون ده‌ستره‌نج خوه‌مه
دی وابه‌سته نیم خاترم جه‌مه
نموونه‌ی فه‌توای شاه مه‌ردانم
جوور شیرداڵگ حه‌ڵاڵه نانم
کورد کشاوه‌رز خوه‌د بویچگ مه‌زان
گۆڵ گه‌نمد ئارمه له جه‌هان
یا خۆدا وه‌ته‌نم دایمه ئازاد بوو
له‌ ناو جه‌هان سه‌ربه‌رز و شاد بوو.
◇ برگردان به فارسی:
اول ایرانی و دوم کُردم
قوم توانای هزار تیره‌ام
من شاعر کُرد، کُردی زبانم
فرزند رئوف خاک ایرانم
آریایی نژاد و مرزنشینم
مرزبان خاک ایران زمینم
سراسر ایران وطن من است
ذات بی‌زوال حق، مهمان من است
وطن‌پرستی صاحب اعتقاد و باورم
نژاد کاوه‌ی ایران زمینم
ماد کُرد از نژاد پاکم
پتکی هستم که بر سر ضحاک فرود آمد
تاریخ شاهد سرافرازی من است
تیر خدنگم بر چشم ترک و تازی
سازش‌ناپذیر دست استعمارم
دشمن شکنم، مرد پیکارم
ملت آرش صاحب کمانم (آرش کمانگیر)
برای وطنم خیلی در فکرم
هر سفره‌ی رنگین را من میزبانی می‌کنم
کشاورز، باغبان، ایلم، شبانم
زندگیم مدیون دسترنج خودم است
دیگر وابسته نیستم، خاطرم جمع است
نمونه‌ی فتوای شاه مردانم
مانند شیر مادر نانم حلال است
کُرد کشاورز خودت را کوچک ندان
گل گندمت نمونه‌ است در جهان
خدایا وطنم همیشه آزاد باشد
در جهان سربلند و شاد باشد
اول ایرانی هستم بعد کُرد.

 

(۲)
[کوردم]
من کورد کوردم، زانم بیکه‌س نیم 
هزار فامیلم، بی فه‌ریاد ره‌س نیم
مه‌س که‌سانم وه باده مه‌س نیم
نژاد مادم ره‌گه‌ز په‌ره‌ست نیم
من ئفتخار که‌م نژاد کوردم
ره‌سم و رۆسووم خوه‌م له‌ بیر نه‌وردم
نه‌قشه‌ی بیگانه چوارپاره‌م کرد
بیمه چوار پاره، زنه‌م نه‌مردم
برا کورده‌گه‌م هاوراز ده‌ردم!
ئاگا وه‌ خفه‌ت هه‌ناسه‌ی سه‌ردم
لۆری یا که‌ڵهۆر، له‌کی یا گووران
هاوخوینی وه‌ ته‌‌ک شه‌کاک و سووران
گشت چه‌شمه‌ی جووشان وه‌یه‌ی سه‌راویم
مه‌وج و تووفانیم، ئه‌وج هه‌تاویم
ئازاده‌گان ژیرتیغ زۆحاکیم
نه‌ته‌وه‌ی کاوه‌ی مه‌رد بی‌باکیم
◇ برگردان به فارسی:
من کُرد کُرد هستم، می‌دانم که بیکس نیستم
هزاران فامیل و همزبان دارم، بی‌فریادرس نیستم
مست عزیزانم هستم، مست باده و شراب نیستم
از نژاد مادم و نژادپرست نیستم
افتخار می‌کنم که نژاد کُردم
رسم و رسوم خود را فراموش نکردم
نقشه‌ی بیگانگان چهار تکه‌ام کرد
چهار قسمت شدم اما زنده‌ام و نمرده‌ام
برادر کُرد، همراز دردم!
تو آگاهی به غم و نفس سردم
لری یا کلهر، لکی یا گوران
هم‌خونی با شکاک و سوران
همه‌ مانند چشمه‌ای جوشان از یک سراب هستیم
موج و طوفانیم، اوج خورشیدیم
آزادگان زیر تیغ ضحاکیم
ملت کاوه‌، مرد بی‌باکیم.


(۳)
[ئی دڵ ئاشق منه] 
ئی دڵ ئاشق منه، ئاشق مه‌رام کورده
راز سدق و سه‌داقه‌ت، تکیه‌ که‌ڵام کورده
ئه‌ساڵه‌ت و سه‌خاوه‌ت، په‌رچه‌م بام کورده
کۆرسی عه‌دل و عه‌داڵه‌ت، لایق مه‌قام کورده
ئه‌وج غیره‌ت و غۆروور، شه‌ره‌ف وه‌نام کورده
کاسه‌ی سه‌برۆ ته‌حه‌مۆل، لیوالیو جام کورده
ته‌مام عاله‌م بزانی، هه‌ریه په‌یام کورده
شۆعار عه‌دل و ئازادی، ئاخر که‌ڵام کورده
◇ برگردان به فارسی:
این دل عاشق من، عاشق مرام کُرد است
راز صدق و صداقت، تکیه کلام کُرد است
اصالت و سخاوت، پرچم بام کُرد است
کرسی عدال و عدالت، لایق مقام و منسب کُرد است
اوج غیرت و غرور، شرف به نام کُرد است
کاسه‌ی صبر و تحمل، لبالب جام کُرد است
تمام عالم بدانند، تنها پیام کُرد این است
شعار عدل و آزادی، آخرین کلام کُرد است.

 

گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی

 

سرچشمه‌ها 
- شبکه خبری رها نیوز
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
https://www.facebook.com/unitediran
https://shoonas.blogfa.com/post/8
https://kurdpa.net/fa/news
و...

 

 

 

زانا کوردستانی
۱۷ فروردين ۰۴ ، ۱۶:۵۱

احمد کور مکریانی

زنده‌یاد "شیخ احمد کور مکریانی"، فرزند "کریم" از طایفه‌ی مشهور "سه‌ره‌گا"، عارف و شاعر کُرد، زاده‌ی روستای شیوه‌سماک ‌(شیخ‌ عثمان‌‌) اشنویه بود.

 

احمد کور مکریانی

زنده‌یاد "شیخ احمد کور مکریانی"، فرزند "کریم" از طایفه‌ی مشهور "سه‌ره‌گا"، عارف و شاعر کُرد، زاده‌ی روستای شیوه‌سماک ‌(شیخ‌ عثمان‌‌) اشنویه بود.
وی بعدها به یکی از روستاهای شهر بوکان به نام "عَمبار" رفت و در آنجا زیست و در همانجا، به سن ۸۵ سالگی، در سال ۱۳۰۵ یا ۱۳۰۴ هجری قمری، فوت و به خاک سپرده شد.

مقبره‌ی ایشان در ۱۵ کیلومتری شمال غربی بوکان و در روستای گردی قبران واقع شده و در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسید.

ایشان تا ۱۴ سالگی، بینا بود و در آن سن به آبله مبتلا می‌شود و چشمانش را از دست می‌دهد.

وی در سن ۱۵ سالگی با دختری از منطقه‌ی اشنویه ازدواج می‌کند و بعد از فوت پدرش سرپرستی خانواده‌اش را بر عهده می‌گیرد.

شیخ احمد دو پسر به نام‌های محمد و قادر و یک دختر هم به نام لیلا داشت.

بیشتر اشعار وی، آیینی و عرفانی و در تعریف و تمجید پیامبر اسلام(ص) می‌باشد و تاکنون دیوان اشعارش، از سوی چند نفر جمع‌آوری و چاپ شده‌ است.
 

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
[کاینات]
ئەی شەفیعی زەنب و عیسیان
ڕەحمەتی بۆ عاڕەسات
هـەر لە ئەووەڵ تا بە ئاخر
باعیسی بۆ مومکینات
هەر لە ڕۆژی ئەووەڵینی
پادشای مەککە و مەدینی
مەرهەمی جەرح و برینی
سەیدی فەخری کاینات
سەیدی فەخری کایناتی
ئەووەڵ تۆ بووی ئاخر هاتی
ڕۆشنی سەر ڕووی بیساتی
هیوای ڕۆژی عاڕەسات
هیوای ڕۆژی توند و تاڵی
بە شەوکەت و خۆش جەماڵی
نووری سونعی لایەزالی
قوڕئانت بۆ هات بە خەڵات
قوڕئانت بۆ هات بە کەڕەم
تورک و تات و ڕۆم و عەجەم
دنیا سەراسەر زۆر و کەم
سەرپاکی کەوتنە خاکی پات
پاک لە ژێر پێتدا کووژاون
شێخ و شاب و پیر و لاون
پاک بە عیشقی تۆ سووتاون
ساحیبی کەشف و کەڕامات
ساحیبی عەقڵ و شعووری
بە زاهیر دەڵێی بلووری
بە باتین پارچێک لە نووری
ئەی شافیعی ڕۆژی مەمات
شافیعی ڕۆژی ئاخرەتێ
خوڵقای لە نووری قودرەتێ
شیفاخوازی بۆ ئوممەتێ
سەرداری کوللی مەخلووقات
بۆ مەخلووقات تۆ سەرداری
شیوەن و گریان و زاری
هیچ کەس نییە غەیرەز باری
مەگەر هەر ئەو ڕەحمێ بکات
ڕەحمێکم پێ‌بکەی خودایە
جاهیل و فەقێ و مەلایە
هەرکەس دەفتەری لە لایە
ڕەببی من چیم لێ‌بەسەر هات
چم بەسەر هات لە دنیایە
ئەوه‌ی چاندم لە مەزرایە
هەر چەند دەکەم وەکۆ نایە
ڕەببی تۆی ساحیب دەسەڵات
ڕەببی زوو بێی بە فریادم
خۆت بپرسی عەرز و دادم
بەشکم حاسڵ بێ مرادم
بە جارێکی بمدەی نەجات
بە جارێک نەجاتم نابێ
لە ڕۆژی یەومولحیسابێ
خێر و شەڕ سەربەسەر نابێ
نامێنێ مەیلی برات
چۆن دەمێنێ مەیلی بابت
لەبەر میزان و حیسابت
لە بەهەشت و لە عەزابت
دڵیان غەمگینە مەخلووقات
مەخلووقات دڵیان غەمگینە
ئاگری دۆزەخ بە تینە
کوا «محەممەد» شای مەدینە
بێ‌ عیلاجێکمان بکات
عیلاجمان ناکرێ بەو حاڵە
ئەو دڵەی پڕ لە خەیاڵە
دایم پڕ لە ئاهە و ناڵە
بۆتە تەیرێکی بێ‌قینات
تەیرێکی بێ‌پەڕ و باڵم
تەن سووتاوە وەک زوخاڵم
ئەودەمەی خۆش بێ بە حاڵم
تێر بکەم سەیری باڵات
سەیری باڵات کە مەفتوولە
بە ئیسمت قەسەم ڕەسوولە
بە سەگی خۆتم کە قەبوولە
بۆ پاسەوانی ده‌رگات
من پاسەوانی ده‌رگاتم
تا لە دونیا بێ حەیاتم
مونتەزیری خاکی پاتم
چون مەتڵەبم حاسڵ دەکات
لێی‌دەبێ حاسڵ مرادە
هەرچی کردم لە دنیادا
زەڕڕەیەک نەفعم بۆ نادا
عومری درێژم چوو بە بات
چوو بە با عومری درازم
هەر ئەتۆی قەست و نیازم
مەتڵەبێکت لێ‌دەخوازم
قەترەیەک ئاوی حەیات
پێم عەتا کە نووری چاوە
جان فیدات بێ جیسم و ناوە
«ئەحمەدی کور» بۆت سووتاوە
ئارەزوویە خاکی پات

(۲)
سبحان علام‌الغیوب
ذاتت لـه شهبی کس نیه  
هیچ‌کس‌ و کو تو بی‌عیوب
بی‌علت ‌و اقدس نیه
هیچ‌کس ‌و کو تو بی‌بدل
قیوم و دانا و لم یزل
بی‌سهود و نسیان‌وخلل
بی‌فکر و بی‌وسوس نیه
بی‌فکروبی‌وهم ‌و بی‌خیال
فرد و قدیم ‌و لایزال
بو عالمیان بی‌المال
غیر تو فریاد رس نیه
 

گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۱ فروردين ۰۴ ، ۰۰:۱۶

محمد رشید هرس

استاد "#محمد_رشید_هَرَس"، (به کُردی: #حەمە_رەشید_هەرەس) شاعر کُرد زبان، زاده‌ی ۱ ژانویه‌ی ۱۹۴۸ میلادی، در #باشور #کردستان است.

 

زانا کوردستانی
۱۰ فروردين ۰۴ ، ۰۱:۰۲

آلاله شوکت لهونی

خانم "آلاله شوکت لهونی" (به کُردی: ھەڵاڵە شەوکەت لھۆنی) شاعر کُرد زبان، اهل سلیمانیه است.

 

آلاله شوکت


خانم "آلاله شوکت لهونی" (به کُردی: ھەڵاڵە شەوکەت لھۆنی) شاعر کُرد زبان، اهل سلیمانیه است.
وی مسئول دو موسسه‌ی واران و سه‌روین است.

■◇■

خاتوون "هەڵاڵە شەوکەت لهۆنی"، شاعیر و چاڵاکی چاندی کورد لە شاڕی سڵیمانیە.
خاتوون هەڵاڵە سەرۆکی دوو ڕیکخراوی واران لە باشورو ڕێکخراوی سەروین(یانەو ژەناو هۆرامانی) لە رۆژهەڵاتە.

 


(۱)
زوانو ئەدایم گوڵەن گوڵشەنەن
ئاهورا نیشان نوتقش دڵکەنەن
زوانێو سەرداروو گردوو زوانان
مەولەوی نیشان، خانا مەوتەنەن


(۲)
ئه‌ی یار
لێم ببوره‌ ئێمه‌ ئه‌مساڵ 
دوور له‌ شایین
خه‌مێکی زۆر بووه‌ تایین
ناپه‌رژێینه‌ ڤالانتایین
خوێنی سوری ڕۆڵەکانی ئەفرین و کۆبانێ و دەیرم
گوڵی سوری رۆژی عه‌شقه‌
خۆشه‌ویستی خاک سه‌رمه‌شقه‌
ببورە ئەی یار من دڵم لە ئەفرینە
هۆشم و بیرم له‌ ڕۆژهەڵاتی شیرینە
زۆر پەرۆشی نیشتیمانم
ئیدی چیت ئەوێ لە جەستەی 
وشک و بێ گیانم


(۳)
خوێنی ڕۆڵەی ڕۆژھەڵاتم دەڕێژن 
بێ بەھایە لای دوشمن ماتەمی من
دەبا کۆڕی ڕق و تۆڵە ببەستین 
خاتو زینان لەبۆ خوێنی مەمی من 
ھێندەت زانی سەری کرد وەکو دەریا 
ڕق و کینەی پیرۆزی کەم کەمی من
دەشت و دەرم جۆگەی خوێناو ببەستێ
ناوەستێ گورزی دەستی ڕۆستەمی من
گەلم تۆڵەی خوێنێ لاوان دەستێنێ
لە جەللاد و زوحاکی سەردەمی من


(۴)
خاکی پاکی نیشتیمانم سەربەسەر وێرانەیە
دیلی دەستی گورگەبۆرە و پاشێلی بێگانەیە
وەک گوڵێکی هەڵبزڕکاو سیس و مەغمەر کەوتوە
بۆ نەمانی زوڵمی زاڵم کردەوەم شێرانەیە

 

گڵاڵەکردنی ئەم بابەتە: #زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۲۹ بهمن ۰۳ ، ۱۰:۳۰

کریم تمکین

کریم تمکین حافظ کُرد زبان


زنده‌نام "کریم کوهساری" یا "کریم تمکین"، متخلص به "تمکین" فرزند "محمود کوهساری" شاعر  کُرد زبان، زاده‌ی پاییز سال ۱۲۹۹ خورشیدی در کرمانشاه بود؛ که به فارسی و گویش کرمانشاهی شعر می‌سرود.

زانا کوردستانی
۲۵ بهمن ۰۳ ، ۱۰:۲۹

علیرضا رضایی

استاد "علیرضا رضایی" شاعر سیستان و بلوچستانی، زاده‌ی سال ١٣٤٥ خورشیدی، در زاهدان است.

زانا کوردستانی
۲۰ بهمن ۰۳ ، ۱۰:۲۸

علاءالدین سجادی

استاد "علاءالدین سجادی"، فرزند "ںجم‌الدین" شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار و محقق مشهور کُرد، در سال ۱۹۰۷ میلادی، در محله‌ی قطارچیان سنندج بە دنیا آمد.

زانا کوردستانی
۱۵ بهمن ۰۳ ، ۰۲:۵۹

بشدار سامی

آقای "بشدار سامی" (به کُردی: بەشدار سامی)، شاعر و فتوگرافیست کُرد در سال ۱۹۸۴ دیده به جهان گشود.

زانا کوردستانی
۱۳ بهمن ۰۳ ، ۱۹:۱۶

امیر امین

آقای "امیر امین" (به کُردی: ئەمیر ئەمین) شاعر، نویسنده، بازیگر تئاتر و پیشمرگه‌ی کُرد، زاده‌ی سال ۱۹۸۷ میلادی در شهرستان سید صادق استان سلیمانیه است.
از این هنرمند هنردان، تاکنون کتاب "من و تو چرا به دنیا آمدیم؟!" چاپ و منتشر شده است.
وی مسئول خانه‌ی روشنفکری ولی دیوانه، عضو کانون سوادآموزی تارا و... است و تاکنون در جشنواره‌های مختلفی صاحب عنوان و مقام شده که برخی از آنها به قرار زیر است:
- رتبه‌ی نخست و سوم بخش شعر جشنواره‌ی گل‌عنبر 
- رتبه‌ی نخست بخش شعر جشنواره‌ی گل انار 
- رتبه‌ی نخست جشنواره‌ی جوانان تانجه‌رو 
- برگزیده‌ی جشنواره‌ی شعر نالی 
- رتبه‌ی دوم جشنواره‌ی شعر هایما 
- رتبه‌ی دوم جشنواره‌ی شعر گلاویژ 
و...

■◇■

(۱)
بیابانی لایزع است،
گیسوانت را افشان می‌کنی بر رویش،
جنگلی پر درخت می‌شود،
شانه‌هایت.
 

 (۲)
به آغوشت می‌آیم،
غرق محبت‌اش کن،
هنوز نوزادی نورسیده است، 
دل من.


گردآوری و نگارش و ترجمه‌ی اشعار:
#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۲ بهمن ۰۳ ، ۰۴:۵۹

ساڵح بێچار

چەند شیعر لە ماموستا ساڵح بێچار 


(۱)
وەک چڵە پوشێکی دەم (با)،
ڕۆژێک مردن...
دێت و دەمبا!
لای ئازیزان...
دەبمە وێنە و بیرەوەریی 
لە چاوانی هەندێکیشدا
دەبم بە فرمێسکی درۆ
تەنھا و تەنها...
لە چاوەڕوانی ژنێکدا،
بۆ هەمیشە، دەبمە "گۆدۆ"!

زانا کوردستانی
۱۱ بهمن ۰۳ ، ۲۳:۱۷

امید شیخ کریم

استاد "امید شیخ کریم" (به کُردی: ئومێد شیخ کریم) مشهور به "شیخ امید" شاعر کُرد زبان، زاده‌ی ۸ ژوئیه ۱۹۶۲ میلادی در سلیمانیه است.

◇■◇


(۱)
از دور به نظاره‌ام منشین،
چرا که فقط نوری کم سو از من خواهی دید.
ستاره‌ها هم 
روشنایی خویش را دارند،
ولی اندازه‌ی شمعی پیکرم را گرم نخواهند کرد.
از غربت برایم نامه‌هایت را نفرست،
درست است که نامه‌هایت چشم روشنای من هستند،
اما اندازه‌ی به آغوش کشیدنت،
غم‌هایم را نمی‌زدایند...


(۲)
امشب که نزد تو آمدم،
نمی‌خواهم که قهوه‌ای گرم برایم بیاوری 
احساس داغت را به من ببخشای،
تا که گرمم شود.
نمی‌گویم که چایی شیرین برایم بریزی،
نگاه عسلینت را،
در نگاه گرفته‌ام بریز،
تا که سرحال و بشاش شوم.
در گوش جانم،
لبخند سحرانگیزت را بزن،
تا انگبین شعر شود،
تا مرهم زخمم شود،
و لبخند، غم‌هایم را بزداید...


(۳)
روزگاری می‌گفتندم:
چرا چنین ساکتی؟!
اگر اینچنین ساکت باشی و حرفی نزنی،
به تو مشکوک خواهند شد و سرت را بر باد خواهی داد!
روزی دیگر گفتنم:
خفه شو!
اگر چنین وراجی کنی و ساکت نشوی،
زبانت را از حلقومت بیرون می‌کشند 
و زبان سرخت، سر سبزت را بر باد خواهد داد.


(۴)
می‌گویند: اعتیاد بلایی‌ست خانمان‌سوز!
مرگ‌آور است،
هیچ‌کس توان خلاصی از آن را نیست.
هرکس به هر طریقی مبتلا شده است،
مرده است...
یکی با مزه‌اش،
یکی با رنگش،
یکی با بویش،
من هم با تو...


شعر: #امید_شیخ_کریم 
ترجمه: #زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی
۱۱ بهمن ۰۳ ، ۱۵:۵۵

ڕێباز مەحموود

کاک "ڕێباز مەحموود"، لە ساڵی ١٩٧٣ زانینی له شارباژێڕی سەر بە شاری سلێمانی لە باشووری کوردستان له دایکبوو. 

 

زانا کوردستانی
۱۰ بهمن ۰۳ ، ۱۵:۵۱

ڕیبوار تەها

کاک "ڕێبوار تەها" به‌ناوی ته‌واوی "ڕێبوار تەها عەبدوڵڵا" شاعیر و وینەگری کورد، لە ساڵی ۱۹۸۰زایەنی لە شاری هەولێر دایک بوو.

زانا کوردستانی
۰۹ بهمن ۰۳ ، ۱۹:۴۷

محمد حقوقی

زنده‌یاد "محمد حقوقی"، شاعر و منتقد ادبی نامدار ایرانی، در ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۱۶ خورشیدی در اصفهان دیده به جهان گشود. 

زانا کوردستانی
۰۹ بهمن ۰۳ ، ۱۵:۳۹

سەلام محەمەد

ماموستا "سەلام محەمەد ئەمین"، شاعیری ناسراوی دوورە وڵات لە ۲۱ تەمموزی ۱۹۵۴ زایەنی، لە شاری کەرکووکی دڵی کوردستان لەدایکبووە و خوێندنی سەرەتایی و ئامادەیی لە شاری کەرکووک تەواو کردووە. 

زانا کوردستانی
۰۹ بهمن ۰۳ ، ۱۲:۵۷

محمد حسین جلیلی

علامه‌ی روان‌شاد، "محمد حسین جلیلی کرکوکی زنگنه" شاعر، نویسنده، مترجم و تاریخ‌دان ایرانی در سال ۱۲۹۷ خورشیدی، در خانواده‌ای سرشناس در کرمانشاه به دنیا آمد. 

زانا کوردستانی
۰۹ بهمن ۰۳ ، ۱۲:۵۵

محمد مهرافزون

دکتر "محمد مهرافزون"، متخلص به "م.مهر"، شاعر، نویسنده‌، نقاد، طنزپرداز و جغرافی‌دان لرستانی، در سال ۱۳۴۴ خورشیدی، در محله‌ی قدیمی کوی صوفیان بروجرد دیده بجهان گشود. 

زانا کوردستانی
۰۸ بهمن ۰۳ ، ۱۵:۳۶

سارا پیشتیۆان

خاتوون "سارا پیشتیۆان" شاعیری هاوچەرخی کورد، له شاری کەرکووک لە دایک‌بوو و ئیستا بە سڵیمانی دانیشتوجیە.

 

زانا کوردستانی