تیمور گرگین شاعر کوچصفهانی
زندهیاد "تیمور گرگین" شاعر، نویسنده، ترانهسرا، روزنامهنگار و پژوهشگر گیلانی، زادهی سال ۱۳۱۳ خورشیدی، در روستای «چولاب» از توابع کوچصفهان است.
زندهیاد "تیمور گرگین" شاعر، نویسنده، ترانهسرا، روزنامهنگار و پژوهشگر گیلانی، زادهی سال ۱۳۱۳ خورشیدی، در روستای «چولاب» از توابع کوچصفهان است.
جناب آقای "رسول چهارمحالی" متخلص به "ساقی عطشان" شاعر لرستانی، زادهی دی ماه ۱۳۶۰ خورشیدی، در شهرستان ازنا است.
استاد "بهرنگ امان" شاعر و نویسندهی خوزستانی، زادهی ۴ امرداد ١٣٥٣ خورشیدی، در مسجدسلیمان است.
او متخصص امور مالی و سرمایهگذاری حقوقی بینالمللی، روزنامهنگار، مدرس و پژوهشگر حوزه ادبیات، مسائل اجتماعی و حقوقی نیز است.
مشاغل مختلفی را از جمله مسئولیتهای مدیریتی فرهنگی در خانهی هنرمندان ایران در تهران، مدیریت چندین مجموعه رفاهی و ارائه تغذیه گیاهی متناسب با رشتهی تحصیلی (برپایی همایشهای آشنایی با تغذیه سالم)، مدیریت روابط عمومی برخی از موسسات و مراکز فرهنگی، مسئول روابط عمومی و اطلاعرسانی سازمان انتشاراتی دائرهالمعارف ایرانشناسی (کار چاپ و تولید مجلات و کتب مرجع)، دبیر و مجری و هماهنگکننده چندین انجمن ادبی فرهنگی و رابط مدیران انجمنها (در کنار استادان زنده ـ غلامحسین قرشی [انجمنهای دانشوران و گویشهای محلی]، هوشنگ وزیری فراهانی [انجمن بهار خاقانی]، کمال زینالدین [انجمن کمال]، حسن امین [نویسنده، استاد حقوق، وکیل بینالملل و مدیر مجلات حافظ و پروین و سرپرست علمی سازمان انتشاراتی دائرهالمعارف ایران شناسی] را عهدهدار بود.
وی نمایندگی رسمی موسسهی بینالمللی تغذیه سالم گیاهی گویندا و مشاور طب طبیعی و درمانی موسسه نشاط را در کنار سرودن اشعار ملی میهنی، نگارش کتب و مقالات مختلف در نشریات و مجلات داخلی و خارجی، روزنامهنگاری (تهیه خبر و گزارشات فرهنگی، مصاحبه با بزرگان علم و فرهنگ و نوشتن شرح حال از هنرمندان و صاحبان قلم و هنر و...) را در کارنامه پربار خود دارد.
دکتر امان در امتداد کارهای فرهنگیاش در لندن، پس از دریافت مدرک از Oxford University در رشتهی مدیریت تجارت در حقوق بینالملل، و دو سال بعد در دانشگاه Buckingham University بعد از پىاچدى، تدریس در رشتهی "سرمایهگذاری و امور مالی حقوقی" همزمان گذراندن دوره تکمیلی CFA و دیگر دورههای تکمیلی در Buckingham University و Global Banking School مشغول بهکار است، ضمن اینکه مؤسس و مدیر انجمن ادبی ایران (فرهنگی هنری) لندن نیز هست و جلسات هفتگى مدون و مهمی با حضور بزرگان فرهنگ ادب هنر و موسیقی پارسی را اداره میکند.
وى سه کتاب در دست چاپ و یک مجموعه غزل بنام "غزلهاى ناتمام بهرنگ" و یک مجموعه شعر آزاد بنام "نامههاى سینا به پدر" و "مجموعه مقالات ادبى - تاریخى" دارد.
▪نمونهی شعر:
(۱)
خاک راهِ درگهِ خوبان منم من
خادمِ کلِ ادب دانان منم من
تا که بهرنگ بیاموخت زِ استاد
جان نثارِ میهنم ایران منم من.
(۲)
اکنون که وطن ز شوق تو بیدار است
بر شوکت تو ارادهاش بسیار است
برخیز ز نو بساز این میهن خود
پند پدری شنو! مگر دشوار است.
(۳)
ذکر شب و روزم وطن تا بیکرانه
در جای جای پیکرم دردی شبانه
با خاطرات میهنم شادان و امید
آید دوباره بر وطن، شادی به خانه.
(۴)
وطن یعنی تمام زندگانی
وطن شعر و نوای مهربانی
چو دوری از وطن فریاد از دل
به پیری میرسی اندر جوانی.
(۵)
طرحی نویسم درد دلتنگی غریبی
با خاطرات خوب و یکرنگی غریبی
وقتی صدایی در سحر بانگ تو دارد
مر با ندای دل هماهنگی غریبی.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
منابع
@radioro_kurdestan
@behrang.aman
استاد "اقبال بنیعامریان" متخلص به "شاهد سنقری"، شاعر و فرهنگی بازنشستهی کرمانشاهی، زادهی پنج بهمن ماه ۱۳۳۶ خورشیدی، در شهرستان سنقر است.
▪چند شعر از #آرزو_عبدالخالق شاعر کُرد عراقی، با برگردان #زانا_کوردستانی
بانو "آرزو عبدالخالق" (به کُردی: ئارەزووی عبدالخالق) شاعر معاصر کُرد عراقی، زادەی سال ۱۹۸۰ میلادی در سلیمانیه و کارمند دولت اقلیم کردستان است.
(۱)
پیراهنی سیاه پوشیده،
میخواهد النگویی سیمین نیز به دست بپوشد.
شب!
(۲)
از حال و هوای جوانی خارج نمیشود،
دلش پر از مروارید است.
دریا!
(۳)
باران رحمت الهیست،
بر جان و دلم باریده.
عشق!
(۴)
مهربانی از چشمهایش میچکد،
یاور روزهای سخت من.
مادرم!
(۵)
همیشه سبز میماند،
او که قهقهی لبخندش به زندگی
بلند است،
صنوبر!
(۶)
پاییز در چشمانم نشست،
چه زیبا کرده اینجا را،
قاصدک!
(۷)
مژدهی بهار را میدهد،
سهمی از تازگی و زایش داد
به دامان طبیعت،
گل نرگس!
(۸)
در دفتر زندگانیام
به رنگ آب خواهم نوشت، تو را
تا که چشم کثیف زمانه
جرأت نگاه کردن به تو را
به خود ندهد.
آقای "حمید روزبان" شاعر ایرانی، زادهی ۶ آبان ۱۳۵۶ خورشیدی، در دهدشت استان کهگیلویه و بویراحمد است.
▪چند شعر کوتاه (هاشور) از زانا کوردستانی
(۱)
تو،
پرنده بودی وُ،
وقتی فهمیدم
سالها از کوچات میگذشت.
(۲)
دستم که گرفتی
انار احساسم
ترک برداشت.
(۳)
اینجا،
همه تویی!
آنجا
کنارت تو
خدا کند که کس نباشد...
(۴)
روباهی اشک میریخت
بر نعش خرگوشی
که پناه برده بود
-به کُنام ماری!
(۵)
وقتی که آمدی،
برایم کمی لبخند بیاور.
***
چندیست
صبحها
--نارس بیدار میشوم!
(۶)
دلتنگیهایم،
قد کشیدهاند
پا گرفتهاند وُ راه میروند
به دیدارت خواهم آمد.
(۷)
اینگونه
تنت آشیانهای شد
پرندهی تنم را
به اوجهای پرواز روح.
(۸)
دارم به پرنده شدن میاندیشم!
چند روزیست؛
شاخههای درختِ ته کوچه
-- تنهایند...
(۹)
آه ای آشیان امن زندگی
پرنده بشوم
آغوشت را میگشایی؟!
#زانا کوردستانی
کودک، سرباز و دریا
چند روزی بود مشغول خواندن کتاب تازهای بودم که از کتابخانهی دکتر آیتی بروجرد به امانت گرفته بودم. امروز ۸ شهریور ۱۴۰۲ خواندنش را به پایان رساندم.
با هم نگاهی به این کتاب خواندنی و ارزشمند بندازیم...
■□■
کتاب "کودک، سرباز و دریا" نوشتهی "ژرژ فون ویله" نویسندهی فرانسوی، در سال ۱۹۶۴ میلادی، است.
آقای "ژرژ فون ویله" (George Fonvilliers) در سال ۱۹۲۱ میلادی، در فرانسه چشم به جهان گشود.
تمام آثار این نویسنده به زبان فرانسوی نوشته شده است.
وی بین سالهای ۱۹۴۴ تا ۱۹۷۱ مدیر مدرسهی ابتدایی بود. به همین دلیل تجربهی خوبی در برخورد با کودکان و نوجوانان داشت. این تجربه باعث شد تا رمانهایی که مینویسد، به خوبی بتواند در دل آنها جای گیرد و سبب شد که از او به عنوان یک نویسندهی ادبیات کودک و نوجوانان یاد بشود.
از آثار این نویسنده، فقط دو کتاب "کودک، سرباز و دریا" و "پیف و جادوگر" در دسترس است، و بسی جای تأسف که در مورد زندگیاش نیز اطلاعاتی چندانی در دسترس نیست.
کتاب کودک، سرباز و دریا، توسط خانم "دلارا قهرمان" به فارسی ترجمه شده است. چاپ اول این کتاب در سال ۱۳۴۹ خورشیدی، توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوده است.
این کتاب، در ژانر کتابهای داستانی کودک و نوجوان نوشته شده و به دلیل داشتن فضایی ملتهب و جنگی، مناسب بچههایی است که به هیجان و ماجراجویی علاقه دارند.
■□■
داستان این کتاب، در دو بخش، بخش اول با هشت فصل و بخش دوم با هفت فصل روایت شده است.
کودک، سرباز و دریا، داستان جدال قدرت با انسان است. جنگی که با همهی قدرت و خشونتش در برابر مهربانی آدمیان مغلوب است و در نهایت این سرود صلح است که گوش نواز است و همگان مشتاق شنیدنش هستند.
قهرمان اصلی، داستان یک پسر بچهی ۱۲ ساله فرانسوی به نام "پییر لوگراند" است. پییر در روستای "پورت آن مر" که تحت اشغال نیروهای آلمانی در دوران جنگ جهانی دوم است، زندگی میکند.
در بخش اول کتاب زندگی پییر بررسی میشود. پسرکی که بیشتر حرف میزند تا عمل کند، ولی زرنگ و پر جنب و جوش و سر نترسی دارد.
پییر در همان عالم کودکی دست به خرابکاری و نقشههای عجیبی نیز میزند، اما در نهایت معلمش آقای "پیشون" او را مهار میکند.
در بخش دوم کتاب پییر با معلمش آقای پیشون دوست میشود. پییر دوست دارد که در جنگ علیه سربازان آلمانی بجنگد. اما معلش این اجازه را به او نمیدهد. در نهایت آقای پیشون به همراه چند تن از دوستانش به دلیل انجام فعالیت علیه نیروهای اشغالگر آلمانی، دستگیر میشوند. دستگیری آنها باعث شد، پییر بیش از پیش برای مبارزه با آلمانیها مصمم شود. در ادامه پییر با یک سرباز آلمانی به نام "هانس گرفلد" آشنا میشود، و دوستی عمیقی بین آنها شکل میگیرد. اما پییر به سرباز اجازه نمیدهد که مانع احساسش نسبت به وطنش و ارتش آلمان شود. مبارزه پییر نه از برای شعلهورتر کردن آتش جنگ، بلکه برای به وجود آوردن صلح است. سرباز آلمانی نیز مخالف جنگ است.
پییر همچون مردم دیگر به علت از دست رفتن آزادی دلگیر و افسرده است، به این فکر میافتد که با جمع کردن دوستانش، همدوش دیگر مبارزان، علیه سربازان آلمانی بجنگد. عشق او به میهن، صلح و آزادی باعث میشود که به یاری دوستانش، "لویی" و "مارتیه" برادر و خواهری شجاع، در ماجرایی بزرگ و خطرناک وارد شود.
پییر تصمیم میگیرد تا قسمتی از راه آهن را منفجر کنند تا کاری برای کشورش و بر ضد آلمانیها انجام داده باشد. وی موفق به این مهم میشود، اما در حین انجامش بر اثر تیراندازی آلمانیها زخمی میشود و...
پس از جنگ، اگرچه مردم پیروز میشوند، اما پسرک که اکنون نوجوانی رشد یافته است، خوب میداند که مبارزهی بزرگتری در پیش است: "مبارزه به خاطر صلح".
■□■
داستان کودک، سرباز و دریا داستانی است که مشکلات و تئاثیرات جنگ را نشان میدهد، ولی چونکه برای کودکان نوشته شده، از نمایش خشونت زیادی خودداری کرده است.
نکتهای دیگر اینکه، این کتاب شخصیت منفی ندارد و تمامی شخصیتهای آن آموزنده و مثبت هستند.
منفیترین پدیده در این داستان جنگ است. زاویهی دید کتاب نیز از زبان سوم شخص بیان شده است.
■□■
▪بخشهایی از متن کتاب:
(۱)
پسری سیزده ساله روی تخته سنگی دراز کشیده بود و با چشمان نیمهباز، بازیگریهای آب را تماشا میکرد. در برابرش جویباری شفاف از دل سنگ بیرون میتراوید و برکهی کوچکی را بجود میآورد که در آن خزهها به آرامی تکان میخوردند.
(۲)
انگار هیچ اتفاقی نیفتاده بود. خانم لوگراند قهوه را با آرامی در فنجان پسرش ریخت. پییر زیر چشمی مادرش را میپایید و از این همه آرامش تعجب میکرد. از آرامش کسی که شب قبل تا آن حد جسور بود. پییر گفت:« به دیشب فکر کردی؟»
-«بله عزیزم، ولی میدونی که ما حق نداریم راجع به اون صحبت کنیم. رفتارمون باید کاملا عادی باشه»
پییر به مادرش نگاه کرد. مثل اینکه تازه او را کشف میکرد. مادرش با آن موهای سیاهی که پیچ و تابهای ظریفی که داشت، چقدر زیبا بود. صورت بیضی شکل داشت و چشمانش را مژههای بلند پوشانده بود.
(۳)
نباید همیشه به رنجهای دیگران فکر کرد. یک بچه باید بتواند خوشحال باشد و فراموش کند.
(۴)
مردان همهی کشورها میتوانند دوست هم باشند - البته اگر احساسات مشترکی داشته باشند.
(۵)
کودکی سن صلح است. صلح در ما به امانت گذاشته شده و ما باید آن را مانند چیز گرانبهایی حفظ کنیم، تا سن عقل - که وظایف زیادی به همراه دارد - برسد، و این امانت را از ما بگیرد.
(۶)
ورای نفرت و پیکار، عشق و صلح وجود دارد.
✍ #زانا_کوردستانی
آقای "آرش دلآور" شاعر، نویسنده و منتقد ادبی، زادهی سال ۱۳۵۹ خورشیدی، شهرستان کوچصفهان است.
آقای "ولفگانگ بورشرت"، شاعر، نمایشنامهنویس و نویسندهی آلمانی بود، که در ۲۰ مه ۱۹۲۱ میلادی، در هامبورگ به دنیا آمد.
شادروان "جعفر (اردشیر) بخشزاد محمودی ضیابری" شاعر، نویسنده، پژوهشگر برجسته و سرهنگ بازنشستهی گیلانی زادهی دوم تیر ماه ۱۳۱۷ خورشیدی، در ضیابر صومعهسرا است.
▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی
(۱)
آی هجاهای خفته در گلو
برای که!
چه وقت؟
شعر میشوید...
(۲)
سالها بگذرد
کم نمیشود یادِ تو!
این ترازو
دقیق محاسبه میکند؛
--نبودنت را
(۳)
اعضای وجودم
به پا خواستهاند...
***
تا کی دوری؛
تا کی تحمل؟
(۴)
چه خواهی دید در آیینه؟
مگر آدمکی مغموم وُ،
--انسانی از دست رفته!؟
(۵)
آینهها را بشکن
در شهر کوران
نه شمع را میفهمند
و نه آیینه به کار میآید.
(۶)
زنی،،،
گیسوان تنهاییاش را
شانه میکشد
آینه اما،
وضوحی پیدا را
حاشا میکند!
(۷)
آرزویت،،،
پریدن بود اما
آب و ارزنی چند،
دل بستهی قفسات کردهست!
(۸)
مرثیهخوان بهار میآید
--پاییز!
با برگریزانش...
(۹)
سلول به سلول گلویت
انفرادیست
صد شعر بیگناه
در حصر ماندهاند.
(۱۰)
و ندید
کبوتر،
کلاغ خوشهچین صلح شده است.
(۱۱)
به وقت خواب شقایق
میان قیلولهی زنبق
هراس داس میرقصد
به لای انگشتان پاییز
(۱۲)
میان تقویم پاییز
پشت خواب تاک؛
همهی انگورها
باردار «شراب» شدهاند!
(۱۳)
تمام نمیشود
این خیابان...
***
--قدم زدنِ بی تو؛
دشوارترین عذابست!.
(۱۴)
خیال کن کیهانم
اما،،،
***
دریغ از،
-یک ستاره!
(۱۵)
آیینههای متحرکیم
خالی از ربطِ دوم شخص،
منفعل،
مترسکِ دشتبان...
***
آیندهای در ما،،،
--تلالو ندارد!
#زانا_کوردستانی
استاد "رضا کریممجاور" نویسنده و مترجم ایرانی کُرد ایرانی، زاده ۱۳۵۷ خورشیدی در بوکان است.
آقای «نظیر غفور» (به کُردی: نهزیر غهفور)، با نام هنری «نظیر تنها»، شاعر، نویسنده و عکاس کُرد عراقی، یکی از چهرههای نوظهور ادبیاتِ معاصرِ اقلیم کردستان است که توانسته جایگاهی برای خود در میان بزرگان معاصر ادبیات آن خطه دست و پا کند.
زندهیاد "عزتالله ابراهیمنژاد"، شاعر و فارغالتحصیل رشتهی حقوق از دانشگاه چمران اهواز و یکی از قربانیان حمله به کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ است.
خانم "حدیث حیدربیگی" شاعر و نویسندهی ایلامی، زادهی سال ۱۳۶۹ خورشیدی در ایلام است.
زندهیاد "یحیی شیدا" شاعر، ادیب، روزنامهنگار و نویسنده آذری و از یاران شهریار، در ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۳۰۳ خورشیدی در تبریز زاده شد.
زندهنام "کیومرث مرادیمهر"، شاعر خوش اخلاق و توانای استان ایلام، زادهی شهرستان دهلران بود، که در کنار شعر، به ترانهسرایی و نویسندگی هم میپرداخت.
زندهیاد "مصطفی فرزانه" به سال ۱۳۰۸ خورشیدی در تجریش دیده به جهان گشود.
🔷 منتشر شد
📙 کتاب "میان نامهها" مجموعه اشعار "تنها محمد" شاعر کُرد عراقی ساکن کاردیف پایتخت کشور ولز و با ترجمهی "#سعید_فلاحی" (#زانا_کوردستانی) و ویراستاری #لیلا_طیبی (رها) چاپ و منتشر شد.
📢 این کتاب با هزینه و همت #انتشارات_هرمز، و زحمات هنرمند ارژمند جناب آقای #شهرام_فروغی_مهر، در مرداد ۱۴۰۲، به دوستداران شعر و ادبیات عرضه شده است.
🔷 اشعار "تنها محمد" برای نخستین بار در ایران به فارسی ترجمه و منتشر شده است.