انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۲ آبان ۰۱، ۱۴:۱۴ - عسل رویال
    عااالی
نویسندگان

۲۷ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

۳۱ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۵۱

شیخ عباس کورد کومائین

شیخ عباس کورد کومائین


شیخ عباس کرد کومائین(رحمه الله) ملقب به پیر شهاب‌الدین از معتبران اهل تصوف بود و انواع کرامات و ریاضات داشته و در فنون علوم شریعت و طریقت کامل بوده است.

شیخ عباس در حدود یک قرن و اندی پیش در روستای کومائین زندگی می‌کرده و ضمن ارشاد و راهنمائی مردم این دیار به راه راستین و حقیقت دین، کارهای خارق‌العاده‌ایی را نیز انجام داده است، به گونه‌ایی که بر اساس گفته‌های مردمان منطقه این شیخ توانسته است با سلوک و چله‌نشینی به قدرتی دست یابد که نه تنها ۷۲ بیماری را شفا می‌دهد؛ بلکه زمام امور مارها را به دست گرفته و بر آنان امر و نهی نماید.

اکنون پس از گذشت ۱۳۰ سال از مرگ شیخ عباس، مردم معتقد و دراویش و دیگر رهروان طریقت قادریه از هر گوشه‌ی این سرزمین، خاک تربت وی را به عنوان تبرک در پارچه‌ای ریخته و در جیب می‌گذارند، زیرا که اعتقاد دارند با وجود این خاک از گزند هر ماری در امان هستند.

گویند: «شیخ چهار خلیفه داشت که در گرمای فصل تابستان لباس از تنش بیرون می‌آورند و بر تنش عسل و شربت شیره می‌مالیدند و شیخ را در کوه هواره برزه می‌بستند تا جانوران و پرندگان به او هجوم آورند و ازخونش بمکند و گوشتش آب شود و گوشت و خون جدید در بدنش پدید آید».

شیخ عباس فرزند سید محمد ویس‌مراد، فرزند سید محمد گلمراد از سادات برزنجه عراق است که در دوران پدرش به ایران آمده و در روستای کومائین در منطقه «گاوه رو» بنام «هواره برزه» سکنا گزید.

نزد "شیخ عبدالقادر دولت آبادی" از پیران طریقت قادریه در "دولت‌آباد" طریقت علیّه قادریّه دریافت کرد.

او در تمام طول حیات خویش در «هواره برزه» در حال عبادت زیست و سر انجام در همانجا به عالم اعلی پر کشید و پیکر پاکش در روستای کومائین به خاک سپرده شد.

روستای کومائین از توابع بخش موچش و در مسیر جاده‌ایی سه راه گاوشان قرار دارد. این مسیر پس از گذشتن از روستای خامسان و طی نمودن چندین روستا به روستای تاریخی و آیینی کومائین می.رسد. کومائین در ۶۵ کیلومتری شمال شرقی شهر کامیاران و ۷۵ کیلومتری سنندج قرار گرفته است.
وجه تسمیه این روستا معانی بسیاری دارد، اما معنی که بیشتر می‌توان به آن اشاره کرد این است کومایین از ۲ جزء «کو» یا همان کوه و «مایین» که اصطلاح محلی دام است تشکیل شده است، آوردن لغت کوه به دلیل قرار داشتن در میان چند کوه و آوردن کلمه «مایین» به خاطر این‌که این روستا از قدیم‌الایام دام‌های بسیاری داشته است ریشه لغوی کومایین را نشان میدهد.

گویند شیخ عباس، از داشته‌های دنیائی جز گاوی که زندگی‌اش را با آن تامین می‌کرد چیزی نداشت.

شیخ علاءالدین فرزند حاج شیخ حسین پسر سوم شیخ عباس که پیر حاضر طریقت کومائین است می‌فرماید: «از پدرم شنیده‌ام که کرامات شیخ به حد تواتر رسیده است».

امروزه نیز هر گاه کسی دچارمارگزیدگی شود با استفاده از خاک مطهر شیخ عباس که بر آن زخم می‌نهند بهبود می‌یابد و بیماران روحی نیز با ورود به مرقد مطهر ایشان شفا می‌یابند.

شیخ عباس یک برادر بنام محمد شریف و هفت پسر به نام‌های جبرئیل، ابراهیم، حسین، حسن، احمد، محمود و عبدالرحمن داشته که همگی اهل علم و تقوی و عبادت بوده‌اند.
نسب ایشان با بیست نسل به امام موسی کاظم(ع) می‌رسد:
شیخ عباس > سید ویس‌مراد > سید گل‌مراد > سید سلیمان > سید رسول > سید یوسف > سید یاسین(یس) > سید قلندر > سید عبدالسید > سید عیسی الاحدب > سید حسین > سید ابایزید > سید عبدالکریم > شیخ عیسی برزنجی > سید بابا علی همدانی > سید بابا یوسف همدانی > سید بابا منصور > سلطان سید عبدالعزیز > سلطان سید عبدالله > امام اسماعیل محدث > امام موسی کاظم(ع).

لازم به ذکر است طریقت قادریه کردستانات هر کدام جداگانه با سلسله‌هایی به حضرت عبدالقادر گیلانی رحمه‌الله می‌رسند؛ از جمله آن‌ها می‌توان به فِرَق زیر اشاره کرد:
▪︎کومایینی
▪︎صوله‌ای
▪︎طالبانی 
▪︎کسنزانی

سه شاخه کومایینی و صوله‌ای و کسنزانی، به شیخ سید اسماعیل ولیانی و شاخه‌ی طالبانی به شیخ محمود طالبانی می‌رسند و از آن بزرگان پس از چند شخصیت دیگر سلسله ایشان به حضرت عبدالقادر گیلانی(غوث گیلانی) خواهد رسید. بنابر روایات مردم محلی، غوث گیلانی پسر امام موسی کاظم(ع) و برادر امام رضا(ع) می‌باشد. البته روایات دیگری نیز هست که در این مقال نمی‌گنجد.

سلسله طریقت (بیعت و توسل و استادی) شیخ عبدالقادر گیلانی:
- حضرت رسول اکرم(ص)
- حضرت علی(ع)
- شیخ حسن بصری
- شیخ حبیب عجمی
- شیخ داود طایی
- شیخ معروف کرخی
- شیخ سری سقطی
- شیخ جنید بغدادی
- شیخ ابوبکر شبلی
- شیخ عبدالواحد تمیمی
- شیخ ابوالفرج طرسوسی
- شیخ علی هکاری
- شیخ ابو سعید مخزومی
- شیخ سید عبدالقادر گیلانی.


جمع‌آوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)


منابع
http://komaeen.blogfa.com/post/9
http://shahokhabar.com/news/1787
http://www.qudsonline.ir/news/580295
@komaein

زانا کوردستانی
۲۹ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۳۰

نابوی زولمه‌ت

- نابودی زولمت:

ای دل طاقت بار، شه وار چیده سه‌ر
زولمت نابود بؤد، وه پرشهٔ خوه‌ر
هوهو بایه‌قش، وه‌ی خاکه لاچود
وه حول و قوهٔ خدای بانه‌سه‌ر

 

∞ برگردان:

 

دل من طاقت داشته باش، که شب به پایان خواهد رسید
تاریکی با طلوع خورشید نابود خواهد شد
صدای نحس جغد شوم از این سرزمین برچیده میشود
به خواست و ارادهٔ خداوند بزرگ


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#دوبیتی_کوردی

زانا کوردستانی
۲۶ فروردين ۰۰ ، ۱۹:۴۷

مجموعه اشعار هاشور در هاشور ۱۸

یک چیز آدم را می‌کشد
گاهی یک تیر،
گاهی یک تصادف،،
گاهی یک شعر
و یا یک رفتن
ولی هیچ آدمی
   از تنهایی نمرده ست،
     فقط بسیاری دق کرده‌اند...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

شعر از این سیاسی‌تر؟!
دنیا بی تو،
زندانی‌ست بزرگ!!!
...
و من اسیر در سلولی انفرادی
محکوم به ابد وُ
تبعید به قلب بی وفای تو...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

پاییزی‌ست تلخ...
میان سمفونی باران وُ،
       --غروبی دردمند!
که رقص برگریزانش حتا؛
حسِ دلگیرم را
به وجد نمی‌آورد!   
وَ در این شب‌ها
مهتابی سراغم را نمی‌گیرد
                             ***
آه، پاییز!
     اندوهم بی‌پایان‌ست!

 

 

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#هاشور_در_هاشور
#کتاب_اعجاز_عشق

زانا کوردستانی
۲۲ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۳۱

بی‌قه‌رار

- بی‌قه‌رار:

بی‌قه‌راره‌م من، جور محکوم پای دار
ئه‌سرین جور واران، وه چۊ تیده خوار
دل ره‌ش، جامه ره‌ش، وه دسی دلدار
جور عزیز مِردیم، یه‌ی سه‌ر ئه‌زادار

 

∞ برگردان:

 

همچون محکوم منتظر اعدام در پای دار، بیقرارم
اشک‌هایم چون باران از چشم‌هایم سرازیرند
دلم گرفته و رخت عزا پوشیدم از دست عشقم
مانند کسی که عزیزی را از دست داده، دائم ناراحتم.


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#دوبیتی_کوردی

زانا کوردستانی
۲۲ فروردين ۰۰ ، ۱۳:۳۷

شکل پذیر

✓ شکل پذیر: 


من،،،
مثل یک پرنده پر می‌کشم
مثل یک گلبوته به گل می‌نشینم
اگرچه،،،
 شبیه تنهایی بی‌حجم ام.
 می توانم پیرامونت
درختی باشم،
           سایه‌بانِ تو   
و جوی پُر آبی 
برایْ خستگی های تنت!
    
چشمه ی زلالی که،،؟
جرعه جرعه بنوشی...
 من ،،،
آنچه دوست داری می شوم.
معجونی شکل پذیرم
                 تردید نکن!


 #سعید_فلاحی(زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۲۱ فروردين ۰۰ ، ۱۳:۴۹

یه‌عقووبم

-یەعقووبم:

 

 ئه من
وەک یەعقووبم!
گەرچاوەکانیشم
                  کوێربن 
نائومێد نابم
بۆ دیتنی تۆ....!!

 

 ₪ برگردان فارسی:

 

من
مثلِ یعقوبم!
حتا اگر چشمانم کور شوند
از دیدار تو نا امید نخواهم شد...
 

#سه‌عید_فه‌لاحی (زانا کوردستانی)
#هاشور
#هاشور_کوردی

زانا کوردستانی
۲۰ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۲۷

مجموعه هاشور ۱۳ لیلا طیبی

✓ مجموعه هاشور ۱۳ #لــیــلــا_طــیــبــے 

 

- رفیق:

 

بی تو،،،

همیشه سراغم را می‌گیرند

رفقای بی‌ریایم،

[ --غم و،

          تنهایی!]

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

- فقر:

 

آن چه پا می گیرد،

  [زیر خروارها زباله]؛

کودکِ زباله‌گرد نیست!

                        ¤¤¤

لعنت به فقر!

 

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

- مرگ پروانه:

 

به دل شمع زد،

         --پروانه!

آن هنگام که دید،

گل را 

     از شاخه چیدند...

 

 

#لیلا_طیبی (رها)

#هاشور

زانا کوردستانی
۱۸ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۵۶

سهمی اندک

✓ سهمی اندک: 

مرا ببخش اگر...  
از خانه‌ای که تو در آن نیستی!
و از پنجره‌هایی که بسته اند، بیزارم!
 دیگر،
عطرِ هیچ یاسی
      دلخوشم نمی‌کند...
                              نه،
                                   نه!
  مرا ببخش که،
 هیچ اتفاقی؛ 
هزارتوی تکه تکه ام را
بیدار نمی‌کند!
 من،
نیمه‌ ای در خود فرو رفته‌ام 
    و این قرص‌های لعنتی هم،
             کاری از دستشان بر نمی‌آید!
 مرا ببخش...
که با لبخندِ خیالی ات نمی‌رقصم
و تنها
تکیه می‌دهم،
به دلتنگی هایم! 
 این روزها؛
فکر می‌کنم 
به تمام روزنه هایی که؛
        سهم اندکم
               از تمامِ روشنی بود!
 

  #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۱۷ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۳۲

تمنای تنهائی

زانا کوردستانی
۱۷ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۱۰

مجموعه هاشور در هاشور ۰۱

- تنهایی:

کاش،،،

کسی به‌پرسد:

چرا لبخندهای تو؛

اینقدر بی‌رنگ است!؟

و من،،،

همه چیز را

بیاندازم گردن تنهایی!

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

- بازوان تو:

روانشناس‌اند بازوان تو!

وقتی به آغوشم می‌گیری...

                            ♡

آه!

چه زیبا رام می‌شود

اسبِ سرکشِ خیالم!

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

- کافر:

کافر تر از آنم که

"انسان"ت بدانم!

تو هنوز خدایگانِ منی...

اگرچه،،،

دست‌های معجزه‌گرت

            به کار نیست!

 

#لیلا_طیبی (رهـا)

 

زانا کوردستانی
۱۷ فروردين ۰۰ ، ۰۷:۰۱

مجموعه هاشور ۱۲ لیلا طیبی

مجموعه هاشور ۱۲ #لیلا_طیبی(رها) 

۱- مرگ پنجره:

اگرچه ﺗﻮﻓﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ؛
[در این شهر سیمانی،]
ﺍﻣﺎ،،،
--ﺍﺯ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ پنجره‌ها،
ﺑﯿﺰﺍﺭﻡ!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۲- تهیدست:

گرچه خالی است،
  -- دستانم،
اما،
در اوج تهیدستی،
پُر است،
    از "نبودنت"،،،
      --جیب تنهایی‌ام!


#لیلا_طیبی (رها)
#هاشور

زانا کوردستانی
۱۶ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۰۶

امید مبهم

- امید مبهم:

 

نمی دانم،

آیا باورت می‌شود

هنوز وُ،

      هر روز،،،

      --بعد از سال‌ها، 

تلفنم را شارژ می کنم،

به امیدی مبهم؟!

                             ♡

تو اما،،، 

   تماس نمی‌گیری!

 

 

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

#هاشور_در_هاشور

زانا کوردستانی
۱۵ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۳۲

خه‌م بار

- خه‌م بار:

نه وه شو آرام، نه وه روژ قه‌رار
دل سه‌ردو ملویل، وه دسیله یار
بیسه وه بشم، خه‌م خروار خروار
دل بیه وه ریش، فریاد روژگار 

 

∞ برگردان:

 

نه شب آرامش دارم و نه روز قراری
دلسرد و نالانم از دست یار
سهم من شده غم‌های بیشمار
دلم ریش و زخمی شده ای روزگار


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#دوبیتی_کوردی

زانا کوردستانی
۱۵ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۴۹

گل‌باخی

▪︎گلباخی:


ته‌مام حسرت و هوس
فقط تویی هرچی تو که‌س
ئرای تو کیشم من نه‌فه‌س
یی روژ نکیشی لیم تو ده‌س
گلباخیگه‌ی وقتی به‌هار

تو هه‌ور ئاسمان که‌وی
روشن‌گری، مانگه شه‌وی
شیرین زوان، نیور چه‌وی
خرامان جور آهو ده‌وی
رحمی بکه وه منه زار

تره و تازه جوره وه‌هار
ته‌ک داره‌گه‌ی ناو حصار
بالاگه‌د به‌رز جوره چنار
ترش و شیرینی ئه‌ی هه‌نار
کم حرص من دی تو درار

گل و گه‌لای قه‌ی داره‌گان
خورشید و نیور ئاسمان
نازاره‌گه‌ی کل کرماشان
شیرین دم و شیرین زوان
نیرم ئراد صورو قه‌رار       

دنیا وه سه‌ر تو کیده جه‌نگ
له سه‌ر تو بن ده‌س وه تفنگ
ئه‌گر بکی تو شوخ و شنگ
زیباترین، حوری، قه‌شه‌نگ
ئی باعث هه‌ر کارو و بار

تو نیور نیور مانگ و خور
وقتی که چیده وه در
وه پنجره و دیوار و ده‌ر
چویلن که بونه ته‌ر
له سه‌ر فراق تلخ یار

بالاگد به‌رزه جور په‌راو
عشقت محال جور سراو
خه‌نه‌ت مه‌س‌ که‌ی جوره شراو
جه‌رگ و دلم بیسه کواو
وه ده‌سی تو بالا چنار

زنبق و یاس و سوسنی
وقتی بسی تو گلونی
مرم،که‌فه‌م، بوم مردنی
وقتی وه میل تو مه‌خه‌نی
شیرین تر وه هرچی هه‌نار

آلوچه دم، چه‌و بایه‌می
فرشته‌یی یا ئایه‌می؟!
وه کل جهان سه‌رمایه‌می
داره به‌رزه په‌ر سایه‌می
وه ده‌س نچی ای سایه‌سار

______

برگردان

تمام حسرت و تمتای من تویی
فقط تو ای همه کسم
نفس کشیدنم بخاطر توست
روزی نکند منو تنها بزاری
ای گل زیبای فصل بهار

تو مثل ابر در آسمان آبی هستی
مثل آفتاب روشنی و مثل ماه شب مهتاب
شیرین زبانی و نور چشم من
همچون آهو خرامان می دوی
بر من زار و تنها رحم کن

           زیبا و جوانی مانند بهاری
مثل تک درخت داخل حیاط
بلند بالا چون چناری
ترش و شیرینی چون اناری
حرص من رو در نیار

گلی و شکوفه ی روی درخت
خورشیدی و روشنایی آسمان
عزیز و نازنینی برای همه‌ی کرمانشاه
از بس که شیرین زبانی 
دیگه برای دیدن تو صبر و قراری ندارم

تمام مردم بخاطر به دست آوردن تو در جنگ‌اند
بخاطر تو دست به تفنگ شدن
اگر تو شوخی و شادی کنی
زیباترین حوری خواهی شد
ای دلیل هر کار و امری

تو نور و روشنایی ماه و خورشیدی
وقتی که از خانه بیرون می‌زنی
از در و دیوار و پنجره
همه‌ی دیده ها و چشم‌های برایت گریان می‌شوند
در غم و غصه‌ی فراق و دوری تو

قدت همچون کوه پراو بلند است
عشقت همچون سراب ناممکن است
خنده‌هایت همچون شراب مست کننده‌ است
از غمت جگر و دلم کباب شده
از دست تو ای قد رعنا

به زیبایی زنبق و یاس و سوسنی
وقتی که گلونی(روسری محلی زنان کورد و لک و لر) به سر می‌بندی
و من با دیدن تو ناتوان می‌شوم و میمیرم
وقتی از ته دل تو می‌ختدی
شیرین تر از هر انار شیرینی

دهانت خوشمزهچون آلو و چشمانت بادامی
تو فرشته‌ای یا آدمی؟!
تو تنها دارایی و سرمایه‌ی منی در جهان
درخت بلند و سایه‌ی سر منی
خدا نکند سایه‌ات از سرم کم شود.

 

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۱۴ فروردين ۰۰ ، ۱۳:۱۹

موسلمانی وه ظاهر نیه!

▪︎موسلمانی وه ظاهر نیه:


نه شراووُ مَی، نیشانهٔ کوفره
نه نمرهٔ مستان، همیشه صفره
قه‌سه‌م وه خودای ای سرزمینه
کَی جا نمازی، نیشانهٔ دینه؟
نیشان زاهدی نه عباو قباس
ایی فکره بِرا، وه ریشه خطاس
زهدو عبادت وه ظاهر نیه
هه‌رکس غسل کیدن، خۊ طاهر نیه
وه قباو عباو انگشتر نیه
وه تسبیح گِردن، وه منبر نیه
وه ظاهر انسان، قضاوت نکیم
وه کار مردم دخالت نکیم 
وه ظاهر نیه، هوشد باره سر
خدا آگاهه، وه خصلت بشر
وی دنیا که‌سی، بوده رستگار
راضی بود وه‌لیی بنده‌ی کردگار.

- برگردان:

نه شراب و نه می نشانه ی کفر است
نه نمره مستان همیشه صفره
قسم به پروردگار سرزمینم
سجاده نشانه ی دین نیست
و عبا و دستار هم نشانه ی زهد نیست
این افکار از پایه اشتباه است
زهد و عبادت ظاهری نیست
همچنان که اگر کسی غسل کند پاک نیست
مسلمانی با عبا و دستار و انگشتر نیست
همچنین با تسبیح دست گرفتن  و منبر رفتن
انسان ها را از روی ظاهرشان قضاوت نکنیم
در کار و امور یکدیگر دخالت و تجسس نداشته باشیم
مسلمانی به ظاهر نیست، این را بدانیم
خداوند از باطن و وجود هرکسی آگاه است
در این دنیا کسی رستگار خواهد شد
که راضی باشند از او مردم و خداوند.


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۱۲ فروردين ۰۰ ، ۱۹:۱۴

#هاشوردرهاشور

پاریس باشی،
         --یا تورقوزآباد!
یا اصلن،،،
همین وُوری‌یرد(۱) خودمان!
...
عاشق که باشی،
بی‌خوابی،،
آدرست را می‌یابد!!!

 

(۱) بروجرد در گویش بروجردی
 

#لیلا_طیبی(رها)

زانا کوردستانی
۱۲ فروردين ۰۰ ، ۰۶:۲۴

داوی زولفت

داوی زوڵفت

 

بە داوی زوڵف و شمشێری ئەبرووت
گرفتارە دڵی سەد عاشقی دڵجووت
نیگاھی چاوی شینی نیمەخابت
ھەزاران وەک منی خستۆتە تابووت

 ∞ برگردان فارسی:

در دام زلف و ابروی همچون شمشیرت
دل صدها عاشق دلداده گرفتار است
ناز نگاه چشمان مست آبی رنگت
هزاران نفر همچون من را در تابوت گذاشته(کشته)
 
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۱۲ فروردين ۰۰ ، ۰۰:۲۸

سرما

❆ سرما:


چنان سرد شده ای با من
که گمان می برم
چله ی زمستان است.

 

#لیلا_طیبی(رها)
#هاشور

زانا کوردستانی
۱۱ فروردين ۰۰ ، ۰۵:۵۶

خیال

▪︎خەیاڵ:

خەیاڵەکانت 
ئەوندە باڵا کردونە کە 
ڕۆژێ چەن جار دێنە سەر دانم،
 باران هەتا شەو دەبارێ و بەدوایی 
-با- دایکی پیرم هەموو بەیانی
کۆلانە خوولینەکەمان گزک ئەدا
بەڵکەم کە بیت و سەرێکم لێ بدەی و 
ئەم زامە کۆنە لەژێر چاومدا لابدەی و بیفڕێنی.
دڵم، شیشەیکی ناسکه بەڵام 
دڵگیریەکانم و دڵگیریەکانت
وەکۆ شاتاڵی مغولەکان
لەسەر گیانم هاژۆتکار دەبن،
هەتا بەیانێکی تر بیرم داگیر ئەکرێت
لە ژێر هەنگاوانێک وا تۆ هەڵ نەتگرت!
سیگارەکانم کاتێ گڕ دەگڕن هەوار دەکەن:
(بۆ من ئەویندارت بووم؟!)


برگردان:

خیالاتِ تو،،،
به ارتفاعی قد کشیده‌اند که،
روزی چند بار به ملاقاتم می آیی.
 هر روز صبح
 مادر پیرم،
              --باد!
کوچه‌ی خاکی ما را جارو می‌کند!
باران می‌گیرد تا،
شب‌ها،
به من سر بزنی! 
شاید این درد کهنه را
از گَودِ چشم هایم بشویی
 قلبم،
شیشه ی شکننده ای شده است 
اما،
دلتنگی‌هایم
         و دلتنگی‌هایت،
شبیه تاخت و تازِ مغول‌ها 
به جانم حمله‌ور می‌شوند!
و باز 
تا صبح، ذهنم،
اشغال می‌شود،
زیر چکمه‌های نیامدن تو.
(ذهنم اشغال می‌شود زیر قدم‌هایی که تو برنداشتی)
و سیگارهای گُر گرفته‌ام
فریاد بر‌ می‌آورند:
-- چرا عاشقت شده‌ام...!؟


#سه‌عید_فه‌لاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۱۰ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۱۰

شعر کوردی

زانا کوردستانی