جمال غهمبار
"جمال غمبار" شاعر و نویسندهی کورد زادهی سال ۱۹۶۲ میلادی در سلیمانیه اقلیم کوردستان است. او در سال ۲۰۰۰ به دمشق رفت و سپس در ۲۰۰۴ به استرالیا و اکنون آنجا ساکن است.
"جمال غمبار" شاعر و نویسندهی کورد زادهی سال ۱۹۶۲ میلادی در سلیمانیه اقلیم کوردستان است. او در سال ۲۰۰۰ به دمشق رفت و سپس در ۲۰۰۴ به استرالیا و اکنون آنجا ساکن است.
"تەنیا محمد" (تنها محمد) شاعر معاصر کورد، زادهی سلیمانیهی اقلیم کوردستان و اکنون ساکن کاردیف پایتخت ولز است.
مجموعه اشعار او با نام "دێڕی نامەکان" (در نامهها) به چاپ سوم رسیده است.
بانو "دلشاد کاریزه" شاعر کوردستانی. زادهی سال ۱۳۶۵ خورشیدی در دیواندره و اکنون ساکن سنندج است.
او جز منتخبین، سومین جشنوارەی دوسالانەی شعر کردی "مناڵ" شهرستان ایوانغرب در استان ایلام به سال ۱۳۹۶ بود.
برگردان چند شعر از #زانا_کوردستانی به زبان هورامی* توسط #سیدفریدسلیمی
زندهیاد، "محمدزمان گلدسته"، شاعر آیینی و سراینده قطعات حاج صادق آهنگران، نویسنده و خوانندهی ایرانی، در آخرین روز شهریور ماه ١٣٥٤ خورشیدی در شهرستان گرگان دیده به جهان گشود.
جناب آقای "بهمن صفایی امرایی" شاعر لرستانی، زادهی ۲۲ بهمن ماه ۱۳۶۶ خورشیدی در روستای لالوند شهرستان رومشکان دیده به جهان گشود.
کورپەێ خەێاڵم،
لەت لەت کردوتە.
(کەڤتار)
ناوی دیکەی تەنیاییە!
▪︎برگردان فارسی:
به دندان کشیده،
--برهی خیالم را...
"کفتار"،
نامِ دیگرِ تنهایی ست.
#زانا_کوردستانی
خۆزگا،
داهۆڵێک بواێام
لە نێو بێسانی خەێاڵت
هەر لە بەێانی هەتا ئێواران
قاڵاوەکان نۆکێان بدا
--له تەنیاییەکانم!!!
▪︎برگردان فارسی:
کاش،،،
مترسکی بودم
پای جالیز خیالت
تا غروبگاهان نوک بزنند
کلاغهای سمج،،،
--تنهاییام را!
#زانا_کوردستانی
هیوادار بوو؛
که له جیاتی تفەنگ،
کتێب و،
قەڵەمێکێ پێ بواێا
تا وێنەێ باڵەندەێکی بکێشا
لەگەڵ لەقێک زەیتوون؛
-- چهکمهبۆر!
▪︎برگردان فارسی:
…آرزو کرد،
به جای تفنگ
کتاب وُ،
قلم داشت تا
پرندهای را نقش بزند
با شاخهای زیتون؛
–سرباز!
#زانا_کوردستانی
زندهیاد "عباس مسعود ریختهگر"، فرزند "حبیبالله ریختهگر"(مرجان)، شاعر خوزستانی، زادهی سال ۱۳۴۱ خورشیدی در اهواز بود.
کە بە تەنها بووم و بیرم لە تەواوی ئەمڕۆ کردەوە
بیرم کەوتەوە لە چەندەها،
دێڕی نامە کە بۆم هاتبوو
نوسرابوو،
تۆ لە جێی دڵ بەردت لە سینەت هەڵگرتووە
بەڵام نەیان زانی منیش ڕۆژانێک لە جیاتی بەرد
دڵم لە سینەم هەڵگرتبوو...!
◇ برگردان فارسی:
تنها بودم و لحظات امروز را به یاد آوردم
یاد مدتها قبل افتادم
نامههایی که برایم آمده بود
و در آن نوشته بودند:
تو بجای دل، سنگ در سینهات گذاشتهای
اما آنها نمیدانستند من هم چند وقتیست به جای سنگ
دل را از سینه در آوردهام.
شعر: نهزار نهژند (شاعر کورد اقلیم کوردستان)
برگردان: زانا کوردستانی
[زوجای قەلبم]
وێنای ئەوەم نەکردبوو
کە غەرەزت بە پەنهانی بێت
زوجای قەلبم بە دەستی تۆ
وورد و خاش بێت
وێنای ئەوەم نەکردبوو
کە ڕوخساری هەیڤ ئاسات
بۆ قەلبی من دەیجوری بێت
دەسا وەرە ئەی عوشای قەلبی زامدارم
لە هەمێزت وونم بکە
بە دەستی خۆت تیماری دەردم بکه
زامەکانی قەلبی پارە پارەم چارە بکە
◇ برگردان فارسی:
[شیشەی قلبم]
تصور آن را نداشتم
که قصدت دوری از من باشد
شیشهی دلم به دست تو
شکست و خرد شد
تصور آن را نکردم
که چهرهی ماهگونهات
برای قلب من تاریکی بیاورد
پس بیا ای معشوقهی قلب شکستهام
در آغوشت جایم بده
و با دستانت دردهایم را درمان کن
و زخمهای قلب پاره پاره را شفا بده.
شعر: نهزار نهژند (شاعر کورد اقلیم کوردستان)
برگردان: زانا کوردستانی
استاد "احمد باباحاجیانی"، متخلص به "نادر" نویسنده و شاعر و نقاش رئالیست، زادهی ۲۲ آبان ماه ۱۳۳۳ در سنندج و اکنون ساکن تهران است.
زندهیاد "فراز بهزادی" شاعر و منتقد ادبی و مدرس دانشگاه، کارشناس ادبیات نمایشی و دانشجوی رشته علوم ارتباطات اجتماعی در مقطع دکتری، در سال ۱۳۶۰ در خانوادهای ادیب و شاعرپرور از منطقه دشتی استان بوشهر متولد شد. او نخستین شعرهایش را در مطبوعات بوشهر و ایران از جمله نسیم جنوب و کارنامه منتشر کرد.
نخستین دفتر او با عنوان «بگو در ماه خاکم کنند» در سال ۱۳۸۱ و توسط انتشارات نیمنگاه منتشر شد و با استقبال بینظیر مواجه شد. از جمله مقالهای با عنوان «فراز میوهای همیشه تلخ» به قلم زندهیاد منوچهر آتشی درباره این کتاب نگاشته شد. دومین دفتر شعر ایشان با عنوان «عصر گرد وُ خاکسپاری من» در سال ۱۳۹۶ توسط انتشارات هشت منتشر شد. بهزادی این روزها در حال آماده کردن پایاننامه دکتری خود بود. همچنین او همسر سمیرا چراغپور شاعر معاصر بود.
وی سردبیری مجله الکترونیکی «عقربه» را تجربه کرده و همچنین با مجموعه «بگو در ماه خاکم کنند» نامزد جایزهی شعر امروز ایران- کارنامه نیز شده بود.
از مختصات شعر بهزادی، میتوان به استفاده از فرم ذهنی نو در شعر، عبور از معنای مرتبشده و تعیینشده برای واژهها و عبور از کارکرد وضعشده آنها، قرار دادن مولفه ذهنی و ارائه فعلها با کارکرد حسی، کاربرد تصاویر تازه و نو و خودساخته، شروع ناگهانی در شعر و... اشاره کرد.
وی شب جمعه، ۲۰ اسفند ۱۴۰۰ بر اثر ایست قلبی جهان را بدرود گفت.
▪نمونه شعر:
(۱)
[به رنگِ تو]
و مرگ
آینهیی شد
تنهاییام را
مرتب کرد
چمدانی پُر از چشمهای تو
سفینهیی
که بر آمد و رفتِ سطرهایام
جیغ میکشید
و راهی که به کفشهایام نیفتاده بود
بگو در ماه
در ماه خاکام کنند
دیوانهگیهای پنجره را
گردگیری کردهام
و عشقِ خاکخوردهی توی انبار را.
تا کنارِ هر چه سیاه میرود به ماه
یک طرفِ دنیا
به رنگِ تو باشد.
(۲)
در فاصله خونین تو و تو
منم که پیراهنی از راه پوشیدهام
منم که در فاصلههای تو
خونین تویی دیگرم
تویی که در رفتنت ایستادهای
تویی که در نیامدنت میدوی.
(۳)
و دنیا
یکی از قفسههای کتابخانه من بود
وقتی موهایت را فلسفه میبافم
دکارت دم اسبی!
من خودکشی میکنم پس هستم
و میتوانم از فردا
در کتابی که آدمهایش
یک سطر در میان گریه میکنند
تا آخر آفتاب بخوانم
من خودم را از یک کتابخانه عمومی امانت گرفتهام
آقا! شما مرگ مرا ندیدهاید؟
(۴)
[بگو در ماه خاکم کنند]
یک استکان گریه
اینها را از زبان دیوانهای مینویسم
که شبانه از راهْ راهِ پیراهنم گریخت
با یک استکان گریه به جای دریا
تا ماهیانش را برای معشوقهاش
تعریف کند،
مثل پدر که اولین کلنگ قلبم را
در شبی دردناک
برای مادرم تعریف کرد
بعدها آنها با زبانی که با آن
حکمهای اعدام را صادر میکنند،
گفتند: تولدت مبارک،
مادر
یک بیمارستان روانی
زاییده بود،
پدربزرگ و مادربزرگ قوز کرده بودند
تا جوانیِشان را از خاک بردارند
و من آدمهایی بودم
که از شکلهای هندسی صورتشان
به آن سوی نردهها گریختند
داشتم میگفتم
دیوانه برگشت و
مرا روی زبان دیوانهای دیگر تُف کرد:
میخواستم روی سر ابرها چتر بگیرم
بغضهایم را مرتب کنم
تا در سطرهای بعدی
باران ببارد
اما مردی مدارج علمیاش را
قاطی سرنگ
به مهربانیام تزریق کرد:
نرگس چشمانش نیست
او مرده است بیدارش کنید
مرده است برای چشمانی
که پرپر میشود کنار نامش بر سنگ
یا مرده است که فکر کند به گناه درختی
که پشت نردههای بیمارستان روییده است
گاهی مثل سنگ
عقلش را میدهد به پرنده
گاهی مثل پرنده میرود با باد
و باد هر روز قلبش را
پشت درِ اتاق دختری میبرد
که گیس بلندش
رودخانۀ اجساد جنگیست
و ضربان دیوانهام را
اشتباه میگیرد با گلوهای تفنگ
باران که بارید
دو جنگ جهانی
به جای چشمانش درخشیدند
یکی از دیوانگیهایم
معلم مدارس بهشت بوده است
او به دیوارها درس میدهد
و گهگاه صورت پرستار را
خط میزند به جای مشق بچهها
میخواهد لای تمام انگشتهای پشت ماشه
قلم بگذارد
زیر ابروهایم را
از سر راه بهشت برداشتم
چادر اکسیژن را سر کردم
و دو ملحفۀ سپید
چپاندم توی لباسم
بعد به جای زنی که جیغ میکشید
تف کردم
و دیوانهای که معاصر باران بود
به آخر این شعر افتاد:
او نقشۀ گنجی دارد
که هر صبح آن را
کنار رفتار شبانهاش جا میگذارد
توی این نقشه
خطوط قلب مرا رسم کردهاند
و نوشتهاند هر کس این مسیر را طی کند
یتیم میشود:
حالا مادرم از ماه هم زیباتر است
اما من دروغ میگویم که مادر دارم
و آن مرد
که گاهی پدرم میشود
از هر چه ماه و دیوانه و دنیا
تنهاتر است
و یادمان نرود
که یک استکان گریه
درخت مردن پرنده در باد بود.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
منابع
https://t.me/darvagmagezine
www.farazbehzadi.blogfa.com
www.khoondanionline.com
www.harfetaze.com
www.ibna.ir
وقتی مرد از خانه خارج شد؛ او دزدکی وارد خانهاش شد. زن با دیدنش از خوشحالی، در پوستاش نمیگنجید. عشقاش را بوسید و به آغوش کشید. تا ظهر با هم به معاشقه پرداختند و ظهر قبل از بازگشت مرد، از خانه خارج شد.
سه ماه بود با مریم آشنا شده بود و حدود یک ماهی میشد هر روز بعد از خروج شوهرش به سراغش میرفت.
در راه به زرنگی خودش احسنت میگفت و به برنامهی فردایش با مریم فکر میکرد.
چند خیابان آن طرفتر خانه داشت. وقتی وارد خانه شد. برگهای کاغذ را روی تخت خوابش دید. دستخط زنش بود.
- من در کنار تو عشقی حس نکردم. دنبالم نگرد من با عشقم برای همیشه از این شهر رفتیم!.
#زانا_کوردستانی
زندهیاد "توفیق محمودی" مشهور و متخلص به «ئوستا» شاعر، نویسنده و معرقکار پیشکسوت کورد، در سال ۱۳۰۲ هجری خورشیدی در شهرستان جوانرود به دنیا آمد.
سِروه مجیدی، شاعر و نویسنده، منتقد ادبی و ویراستار کردستانی زادهی سال ۱۳۵۸ خورشیدی در محلهی چهارباغ سنندج است که با جدیت و پشتکار از سال ۱۳۷۷ به انتخاب (ماموستا شریف) تاکنون به عنوان مُدرس زبان کردی مشغول تدریس میباشد، و در ضمن تدریس به عنوان ویراستار یکی از هفتهنامههای کُردی در سنندج فعال بوده و به طور موازی به عنوان عضو انجمن ادبی کردستان افتخار همکاری با موسسه پیشگیری از اعتیاد کهژوان و انجمن ادبی مستورەی سنندج را داشته است.
توی روستای شلمرود، یک مزرعهی سرسبز و خوش آب و هوا بود. داخل مزرعه, مرغدونیای بود که بیست مرغ و خروس کوچک و بزرگ و رنگارنگ آنجا لانه داشتند.
#هاشور ۱۵۰
یادِ تو،،،
دردیست مچاله!
در قفسهی سینهام-
آغشته ی یک تنهاییی
--بی
پایان!
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
احمد عارف، شاعر آناتولی
"احمد عارف" شاعر و روزنامهنگار کُرد-ترک با نام اصلی "احمد حمدی اوتال" در ۲۳ آوریل ۱۹۲۷ میلادی در آمد (دیاربکر) ترکیه دیده به جهان گشود.