انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

- خواهر شه خراسان:

حرفهای نگفته بسیارند،

بغضهای نهفته بی پایان؛

دریاب خواهر شه خراسان(ع)

 

- خاک قم:

قم را که مدفن دخت کاظم است

خاک اش بوی گل یاس می دهد

معصومه حسی پر احساس می دهد

 

- معصومه(ع):

معصومه با عصمت عجین است

از غربت اخو اندوهگین است

او خواهر نور هشتمین است

 

- خواهر خورشید:

او خواهر خورشید و ماه است

شیعه را قم قبله گاه است

از لطف و مهر معصومه

 

- قطعه ای از بهشت:

بانو! تو از اهل کریمان بهشتی؛

از برکت وجود نازنین ات

قم را قطعه ای از بهشت نوشتی

 

- کلید قفلها:

میان این همه درهای بسته،

کلید قفلهای آسمانی:

تو خواهر رضا جانی.


 

- پناه:

خواهم بدانند اهل حجاز

در قم شیعه بودن گناه نیست

جز بارگه فاطمه هیچ پناه نیست

 

- قبر بانو:

چون ماه می درخشد

زد روی دست خورشید

گنبد و قبر بانو

 

سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۲۱ تیر ۹۸ ، ۱۳:۲۲

دوست داشتنت

برای همسرم که آسمان ها خانه داشت... برای من عزلت خاک را پسندید... برای لیلایم]

 


دوست داشتنت

ریشه در کتاب های کهن دارد!

پیامبر مهربانم!

آیه های نبوتت را

می فهمم!

همین که نگاهم می‌کنی

رسالتت تمام شده

 

دوست داشتنت

دریایی است ژرف و دور دست!

می‌توانم غرق تو باشم

چه خوشنود

چه خوشحال!


دوست داشتنت

شبگردی های دو نفره است

در خیابان های تاریک و خلوت

وقتی دستانت

با لهجه ای از مهر

دست‌های مرا می‌خواند


دوست داشتنت

زمان نمی خواهد

بهانه نمیطلبد

مکان ندارد

دوستت دارم

وقتی که چشم هایت را می بندی

وقتی لبخندت پر میکشد

وقتی روسری ات را به باد می سپاری

وقتی به خلوت تنت میخوانی مرا...


دوست داشتنت

شعری است بلند

بر وزن بحر طویل

بی دلیل

و با دلیل

دوست داشتنت

دوست داشتنی است!

 

دوست داشتنت

ریشه در تاریخ دارد

بر تن و ذهن من هجوم می آورد

مانند هجوم مغول

مانند حمله تاتار

مانند سپاه اعراب...


دوست داشتنت

عهدی است بر گردن من

نذری است نا ادا شده

و فرصتی کمی باقی است

برای دوست داشتنت

به تعداد سال های باقی ماندهٔ عمرم

فرصت دوست داشتنت

چقدر کوتاه است!



سعید فلاحی

زانا کوردستانی
۲۱ تیر ۹۸ ، ۱۳:۲۱

دلتنگ

زانا کوردستانی
۲۱ تیر ۹۸ ، ۱۳:۲۰

تولد

هرگز تولد را

تبریک نمی گفت!

شاید هنوز برایش

زاده نشده ام.


#لیلا_طیبی

زانا کوردستانی
۲۱ تیر ۹۸ ، ۱۳:۲۰

تنت

زانا کوردستانی
۲۱ تیر ۹۸ ، ۱۳:۱۹

مقید به آمدن

💠 مقید به آمدن:


در نهادِ کدامین حادثه 

قیدت کنم؟

تا تو، 

مقید به فعل آمدن شوی!


سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۲۱ تیر ۹۸ ، ۱۳:۱۹

هوای بهشت

زانا کوردستانی
۲۱ تیر ۹۸ ، ۱۳:۱۸

طعم گس بوسه

💠 طعم گس بوسه:


بگذار دهانت را

به طعم گس بوسه ای

هوس انگیز کنم

اردیبهشتِ بی بوسه

همان اسفند تنهایی است.


#چامک

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

@ZanaKORDistani63

@mikhanehkolop3

http://mikhanehkolop3.blogfa.com

زانا کوردستانی
۲۱ تیر ۹۸ ، ۱۳:۱۷

بوسیدنت

زانا کوردستانی
۲۱ تیر ۹۸ ، ۱۳:۱۷

منهای تو

💠 منهای تو:


منهای تو

صفر می شود

آمار زمین.


#چامک

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

@ZanaKORDistani63

@mikhanehkolop3

http://mikhanehkolop3.blogfa.com

زانا کوردستانی
۲۱ تیر ۹۸ ، ۱۳:۱۶

۱۰۰هنر

زانا کوردستانی
۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۴:۳۰

آغوشت...

زانا کوردستانی
۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۴:۲۶

پنجره

زانا کوردستانی
۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۴:۲۴

پدرم شاعر نیست...

پدرم شاعر است 

گرچه از اوج غزل آگاه نیست  

شعر او موی سپید 

شعر او 

تنی نحیف 

خسته از تنهایی و غم


پدرم شاعر نیست 

اما 

از وزن فراق آگاه است 

او خودش می داند 

درد با مرد 

هم قافیه است


پدرم حافظ نیست 

گرچه که می داند

خون دل 

از شاخه ی گل می ریزد...



سعید فلاحی (زانا کوردستانی)


زانا کوردستانی
۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۴:۲۳

هوایم

زانا کوردستانی
۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۴:۲۲

نگاه

زانا کوردستانی
۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۴:۲۱

خلق جهان

این صدا چیست 

در دل کوه

ای گل سرخ؟


شاید نغمه ی چوپانی

در تنهایی…


شایدم تن زخمی ز تیر

آهویی است

در دل دشت

که به خیال بره ی گشنه اش

می میرد…


شاید نغمه رودی است 

که ره می پوید



یا که شاید 

سوز دل ریش ریش

عاشقی شبگرد است

که شباهنگام

دل دریا زده اش را

به کوه بنهاد


*

ناگهان قطره ای شبنم

از چشم گل سرخ 

چکید

سراپا لرزید

و به شرم

که سرخ نمود گونه هایش را

گفت:

همه این نغمه و خاطره و خواهش و نجوا

در دل این صحرا

که تو می گویی،

نقش کلک خیال انگیز «او» است

او که خالق کل است 

و گل است

و همه خلق جهان

شعری می ماند

که شبی گفت 

و پراکند در این صحرا

اینجا

آنجا و همه جا.



سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

- اشارتی است بر خلق و خالق جهان


زانا کوردستانی
۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۴:۲۱

دلتنگم

زانا کوردستانی
۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۴:۱۹

سیب

زانا کوردستانی
۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۴:۱۹

قصد سفر

قصد سفر دارم. آهنگ مسافرتی بی برنامه و شاید بی بازگشت. زندان کوچه ها و خیابانهای شهر پر دود و دم و  مرارت و سنگینی بی عاطفه ی رابطه ها، فراری ام داده اند از هرچه آدمی زاد... روح آزرده ام میل پرواز دارد و دیگر تاب این قفس را توانش نیست. جایی در ناکجا آباد، قلبم را به گریز ناگزیر می کشاند و چشمان تشنه را به سوی درختان انبوه سر سبز سوق می دهد.

بارم را خواهم بست، به دیدار عطرآگین گلهای نسترن خواهم شتافت. به دیدار چنارها، سپیدار ها و بیدها. مطمئنم که دشتهای آلاله ی سرخ، مرا از تشنگی صمیمیت خواهند رهاند.

به زیارت مراتع سبز بهار می روم. به آغوش دامنه های گرین(۱)، به دامان سیلاخور(۲)، به دیدار گله های نجیب اسب و رمه های بی غل و غش میش.

دلم پر از درد و دود شده است اما هنوز دودی نه، تا که پر از کدورت نشده باید بار سفر برگیرم. میروم تا در ذهن گندمزار عطر صداقت را تجربه خواهم کنم، مهر بی ریای طبیعت را حس کنم و در بلندی تپه های آفتابی به دیدار روز خواهم رفت و در دل شب به سکوت زیبا گوش بسپارم.

امروز، فردا و شاید ماه بعد اما مطمئنأ روزی بارم را خواهم بست و از بی عاطفه گی کوچه های مرگ به آرامی عبور خواهم کرد. همه ی آلودگیهای پر فراز و نشیب خیابانهای دود و درد را ترک خواهم کرد و به دیدار شکوفه زاران رهائی، به دیدار رودخانه های ستاره ی سبز صمیمیت

؛ به دیدار خیل پرستوهای عاشق و دسته های مرغابیان زیبا خواهم رفت. 

خواهم رفت از گنداب غرور کور به کوچه های سبزه و آفتاب و درخت سفر خواهم کرد.

دلم را آنجا خواهم گشود. دلم را که از سرما منجمد شده است، به آفتاب خواهم سپرد.

به دیدار کوه میروم، به دیدار چشمه... سری هم به عیادت اصالت از یاد رفته و محتضرم خواهم رفت. و او را خواهم گفت: مرا از خستگی اسارت رهائی بخش؛ بند های پیوندهای دروغین را از پایم بگسل، عریانم کن تا از رهائی سرشار گردم شاید به خود خویشتن باز گردم.

به دیدار تو خواهم آمده ای کوه، ای رود، ای چشمه، ای قلب های پاک و روح های والای مردم روستایی...

به دیدار تو آمده ام، ای خاک کهن... ای روستای من. 



سعید فلاحی


۱. گرین: رشته کوه هایی در بروجرد و نهاوند

۲. سیلاخور: منطقه ای از نهاوند گرفته تا بروجرد و اراک و...


زانا کوردستانی