انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان
۲۴ تیر ۰۴ ، ۰۲:۵۸

فخرالدین احمدی سوادکوهی

استاد "فخرالدین احمدی سوادکوهی"، شاعر ایرانی، زاده‌ی ۲ دی ماه ۱۳۵۴ خورشیدی، در شهر زیراب در شهرستان سوادکوه، است.

 

فخرالدین احمدی سوادکوهی

استاد "فخرالدین احمدی سوادکوهی"، شاعر ایرانی، زاده‌ی ۲ دی ماه ۱۳۵۴ خورشیدی، در شهر زیراب در شهرستان سوادکوه، است.
کودکی تا جوانی‌اش با فقر گذشت. کارگری می‌کرد. سیگار فروشی، شربت فروشی و شاگرد بنایی نیز انجام داده بود.
سال ۱۳۷۳. به خدمت سربازی رفته و بعد از اتمام، مطالعات و فعالیت ادبی خودش را جدی گرفت و بطور حرفه‌ای فعالیت ادبی‌اش را آغاز کرد.
از سال ۱۳۷۹، فعالیت مطبوعاتی‌اش را نیز شروع کرد.
وی سال ۱۳۹۳، شش اثر توسط انتشارات دانشیاران ایران به چاپ رساند که بازتاب گسترده‌ای داشت. همان سال فعال‌ترین نویسنده انتخاب می‌شود. سال ۱۳۹۴ کتاب بعدی خود "شهر من، زیراب" را توسط همان انتشارات به چاپ رساند. که بی‌شک بهترین کتاب وی می‌باشد. این کتاب به تاریخ دو نسل از این شهر اشاره دارد که رو به فراموشی بود.

دیگر آثار سوادکوهی به شرح ذیل می‌باشد:
- شوکا نباید بمیرد (مجموعه داستان کوتاه)
- آدم‌های توی مه (داستان بلند)
- طبل، باران، بابا (داستان بلند)
- کاغذهای خط خطی (گزیده گویی)
- برترین سخن‌ها (سخنان بزرگان جهان)
- چمدانی پر از دلتنگی (مجموعه شعر)
- شهر من، زیراب (منظومه‌ی بلند)
- جاده‌ی ناتمام (مجموعه داستان کوتاه)
- تمام اقیانوس بوی گل می‌دهد
- شعر قاتل من است
- دنیا روی ویلچر
- دروغ‌های حقیقی
- چند قدم زندگی
- کاغذهای خط خطی
- انقلابی‌ترین سخن‌ها ۱ و ۲
- آدم‌های توی مه
- آواز پرنده‌ی بی‌سر
- من کارگران‌ام
و...
 

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
 

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
چراغ‌ها را خاموش می‌کنم
برای روشنائی جهان
چشم‌هایت کافی‌ست.

(۲)
در بهار
حسرت آواز پرنده‌ای را نمی‌خورم
صدایت
برای تمام بهار
              کفایت می‌کند.

(۳)
ماه
یک آه بود
برخواسته از قلب خسته­‌ام
که سنجاق به آسمان­اش کردم
تا همیشه
پیش چشمانت باشد و
ببینی
کبودی دلم را.

(۴)
پلک‌هایت
وقتی فرو می‌افتد
من،
چقدر تاریک می‌شوم!!

(۵)
دیکتاتورها
تصیم‌شان برای کشتن عوض نمی‌شود
فقط شیوه‌ی کشتن
کمی نگران‌شان می‌کند.
هر دیکتاتور
موشکی در جیب‌اش دارد
و هر موشک
گاهی انفجار با خود می‌برد
گاهی ویروسی مرگبارتر
و مردم جایی شبیه غزه
هرگز نفهمیدند
چرا
به شیوه‌های مختلف
حق ندارند زندگی کنند؟!

(۶)
اسکلت‌های پوکیده‌ی زندگی
به دردمان نخورده است
و به دردِ زندگی خورده‌ایم
باور کنید
زیستن برای ما درد دارد

این‌که
تمام خاطرات‌مان را
خودمان را
کارگری‌مان را
به دوش باید بکشیم
تا آن‌جایی که نمی‌دانیم کجاست

اما روزی
از دایره‌ی زندگی
می‌زنیم بیرون
سرازیر می‌شویم در عصیان
و مست به تماشای جهان می‌نشینیم.

(۷)
در همه‌ی فصل‌ها
یک آدم برفی دارم.

گونی های آرد را
وقتی برای نانوایی‌ها خالی می‌کند
پدرم،
آدم برفی خسته و غمگینی می‌شود
که هر غروب
در صف
باز به او نان نمی‌رسد.

(۸)
در کودکی
وقتی کارگرم کردند
بیل
خودکار بزرگی بود
در دست‌های کوچک من
که هرگز زورم نرسید
بنویسم
-بابا نان داد.

 

گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
 

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

 

سرچشمه‌ها
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
https://ketabnak.com/persons/7928
http://payabook.com/News/1709
@Honare_Eterazi
@fakhredin9162
و...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۴/۲۴
زانا کوردستانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی