وجه تسمیه نام کامیاران
وجه تسمیه نام "کامیاران" چیست؟
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
وجه تسمیه نام "کامیاران" چیست؟
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
کامیاران یکی از شهرهای استان کردستان است که در فاصله ۶۵ کیلومتری جنوب سنندج واقع شده است. فرهنگ این شهرستان نیز مانند سایر نواحی استان کردستان است و مردم آن به زبان کُردی تکلم میکنند. گویش اصلی ساکنان شهر کامیاران کُردی اردلانی و هورامی است، بخشی از مردم این شهر کردنشین از گویشوران لکی و کُردی کرماشانی هستند.
منطقهی کامیاران بخشی از سکونتگاه مردمانی بوده است که پس از ترک غارنشینی، تمدن "سفال نخودی" را خلق کردند.
کاوشهای انجام گرفته در تپههای "توبرهریز" واقع در دو کیلومتری غرب کامیاران و "تیانه" واقع در ۱۲ کیلومتری غرب کامیاران حکایت از سابقه سکونت انسان در این منطقه در هزارهی پنجم قبل از میلاد دارد.
شهر کامیاران در دشتی زیبا و خوش آب و هوا واقع شده است که از ۸ هزار سال پیش به این سو به علت شرایط زیستی مناسبی که برای هر تازه واره داشته، جذاب بوده و گمانهزنی آثار باستانی در تپهی توبرهریز که معرف عصر مس در کردستان میباشد، به خوبی نشانگر این مدعا میباشد.
دشت باستانی کامیاران مصادف با ایام سکونت گوتیها که از کرمانشاه تا ارومیه را تحت حاکمیت و استقرار خویش داشتند، بخشی از قلمرو آنان بوده است.
***
در وجه تسمیه نامگذاری این مکان و شهر به کامیاران روایاتی چند عرضه شده که به ترتیب ذکر خواهد شد.
▪روایت نخست:
میگویند کامیران (kameran) از ترکیب دو کلمهی (کام و ئیران) به معنای کام ایران یا آرزوی ایران تشکیل شده است.
و یا اینکه کامیاران از ترکیب دو کلمهی کُردی: (کام = به معنی کدام؟) و (ئیران = به معنی ایران) و معنای ترکیبی کدام ایران؟ تشکیل شده است.
ولی تاکنون هیچ سند و مدرکی دال بر صحت این دو گفته ارائه نشده است و فقط و فقط در حد نظریه و گفته و گمان است.
▪روایت دوم:
میگویند: "کامبادن" که در بسیاری از متون تاریخی بدان اشاره شده است، نام شهر و منطقهای آباد در غرب کشور ایران بوده، که نام باستانی کامیاران است. اما به علت نبود کسی که بتواند تاریخ کامیاران را به درستی بشکافد، در نتیجه کرمانشاهیها این نام مشهور "کامبادن" را نام باستانی شهر خود اطلاق کردهاند.
▪روایت سوم:
کامیران از ترکیب دو کلمه کا و میران (meeran) شکل گرفته است. کا مخفف کاکه به معنای برادر و میران مخفف مهران که جمع آنها میشود: کامهران (برادر مهران) یا کامیران.
▪روایت چهارم:
کامیران همان کامران است، مانند جملهی مردم در اینجا کامرانی میکنند.
این گفته از گذشتگان است که میگویند: چون هیچ کس تا به ابد در کامیران نمیتوانسته کامروا باشد؛ میگفتهاند کامرانی.
▪روایت پنجم:
کامیاران همان "همبان" عصر سلسلهی آشوری است که به مرور دچار تغییر لفظ شده است.
▪روایت ششم:
کامیران، همان "کامیاران" است که مانند بسیاری از کلمات در لفظ ما دچار تغییر شده است. مانند محمد که در کُردی "حهمه" و یا سنندج که به کردی "سنه" تلفظ میکنند.
▪روایت هفتم:
شاعر بلند آوازه کُرد "ولی دیوانه" در جریان ییلاق و قشلاق کردن ایلش (ظاهرن ییلاق آنها بلندای کوههای شاهو در مرز عراق و روستاهای "کیمنه" و "نودشه" بوده و قشلاق یا گرمسیر آنها دشت کامیاران)، در روستای "شیروانه" که روستایی باستانیست؛ عاشق دختری میشود و سالها او را نمیبیند و در فراقش مجنون شده و شعرها میسراید، به اینخاطر او را "ولی دیوانه" خطاب کردهاند.
تا اینکه دست قضا، در گرماگرم روزی تابستانی در بیشهی سرسبز کامیاران، او را به دلدار میرساند و این ملاقات باعث میشود، تا او بیشه و چمنزار محل دیدار را "کامیاران" (کامیاران) نام بنهد و این "کامیاران" که "ولی دیوانه" آن را به زیبایی نام نهاده بود،در گذر زمان دچار بد تلفظی و تغییر گشته و در زمان محلی، آن را "کامیران" مینامند، تا به امروز که نام واقعی خود را "کامیاران" یافته است.
***
به این سند که در روزنامهی سیروان در سالهای دور چاپ شده توجه کنید:
《 عاشق دیوانه جاف؛ ولی دیوانه نیز در این مجمل در خور بحث است. او عاشق شمسه دختر قادر شیروان یکی از سران عشیره جاف (تیرهکهمالهی) شد. حهمه سوور، پدر شاعر او را از مام قادر برای فرزندش خواستگاری کرد، اما دیری نپایید که قادر شیروان به همراه ایل از آنجا کوچید و شاعر تنها ماند. ولی دیوانه اشعار غنایی سوزناکی برای دوری معشوق سرود، که بیانگر عشق و علاقه خاص او به "شم" است. پارههای زیادی این ابیات او زبانزد خاص و عام است. 》از آن جمله:
یاران له جهرگم، یاران له جهرگم
تیری شهم ئهمشه و دارا له جهرگم
بهو تیره گهیمه ئاکامی مهرگم
شههیدم کفن مهکهن به بهرگم
تهنیا گۆڕهکهم له ڕێی خێڵان بێ
نزیک ههوارگهی جاف و گۆران بێ
کێلێکی بهرزی بهقهد باڵای شهم
له ژوور سهرم بێت بێ زیاد و بێ که
در این روایت اشاره شده که ولی دیوانه که ظاهرن ۳۰۰ سال پیش و در سالهای ۱۷۰۰ میلادی میزیسته است، عاشق شمسه میشود و از سر دوست داشتن او را (شم) مینامد. و نیز اشاره میکند که قادر شیروان پدر (شم) به همراه ایل خود از آنجا کوچ میکند. به کجا؟ هیچکس نمیداند!!!
و نیز راوی نقل میکند که تیره کماله، (روستای کماله در درهی هورامان و نزدیک به روستای دوآب کمی آنطرفتر دیوزناو و پلنگان است) در کوچی دسته جمعی به همراه قادر شیروان به جای دوری میروند. به حدی دور که "شم" از دسترس عاشق مجنون خارج میشود، و به این نکته هم توجه کنیم که ولی دیوانه اشعاری هم دال بر کامیابی دارد.
و نیز همانگونه که میدانیم ایل جاف و هورامی در روستاهایی غیر از حوزه جغرافیایی اورامانت مانند کندوله کلیایی و قلعه چسبیده به قروه و... هم سکونت دارند.
خوب چرا نباید نتیجه بگیریم که شاید قادر شیروان که ظاهرن شیروان نه نام پدرش که نام تیرهای بوده که به آن تعلق داشته و او رئیسش بوده، کوچ کرده و در شیروانهی امروزی ساکن شده و نام شیروانه به معنای مکانی که به شیروان تعلق دارد را یا احداث کرده و یا تغییر نام داده و دیدار دو دلدار هم در مکانی خوش که میتوانسته گلههای زیادی را بپذیرد و بر سر راه شیروانه به هورامان قرار داشته و کامیارانش نام؛ بوده باشد.
▪روایت هشتم:
شاید از میان تمامی روایات موجود، این روایت به واقعیت نزدیکتر باشد. اینکه:
نادر شاه افشار، در میان بیشه و چمنزار کامیاران در راه سفر به خانه خدا اطراق کرده بود که خبر شیرین پیروزی سپاهیانش به فرماندهی "رضاقلی میرزا" به او رسید؛ او با خوشحالی فراوان از همراهانش پرسید: نام این بیشه و دشت چیست؟ هیچکس نمیدانست. از جواب ناامید شد. فکری کرد و نام این دشت و بیشه و چشمه را "کامیاران" (کامیاران) نهاد. چرا که سالهای زیادی در آرزوی شکست تورانها و اقوام ماوراء قفقاز بود و در این دشت بود که با دریافت خبری اینچنین به کام و آرزوی خود رسید.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی