سلیمه مزاری
دختر چهارکِنت
[از برای سلیمه مزاری فرماندار چهارکنت]
کفتارهای کفر،
[لاشخورهای عفن!]
به انحصار درآوردند
افغانستان را
--"چهارکنت" و،
--"مزار" را
و به بند کشیدند
فرشتهای را
تا،،،
ریزشِ
آخرین پایگاهِ پایداری
آن کوهِ استقامت!
◇
آخر،
خدای نداشتهشان
بذرِ نفرت کاشتهست
در شورهزارِ دلهاشان...
◇
میدانم؛
هرگز جهان نخواهد فهمید
دردت را
ماسیده پشتِ لنزهای دوربین
از تبسمِ دشوارت؛
در بریدهی هزاران عکس و تصویر!
◇
میفهمم؛
در فصلهای طالبها
بهاری نخواهد بود،
"رنجه از پَر پَر شدنت"
◇
آه ای دخترِ" چهارکنت"!
چرا آرزوهایت
چنین مدفون شد؟
چرا؟
◇
اما،،،
نفرینِ تو
جنینی نارس خواهد بود
در کولهی لعنتیی طالبها
وَ،،،
َدر زهدانِ مچالهی تاریخ!
◇
کاش شاهد انتقامی بودم
پُشتِ نفرینِ دخترکانِ
--ایزدی و
--کوبانی و
--هرات و سمرقند
معجزهی
--خدا!
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)