شب یلدا
شبِ یلدا:
زمستان شد
برگرد!
من و گنجشک های ایوان
چشم به راهیم
انارهای روی درخت
بیقرار دستانت هستند
تا چیده شوند!.
...
راستش از تو چه پنهان!
انار بهانه است
میخواهم این شبِ یلدا را
با عطر دستان تو
به صبح برسانم.
لیلا طیبی (رها)
شبِ یلدا:
زمستان شد
برگرد!
من و گنجشک های ایوان
چشم به راهیم
انارهای روی درخت
بیقرار دستانت هستند
تا چیده شوند!.
...
راستش از تو چه پنهان!
انار بهانه است
میخواهم این شبِ یلدا را
با عطر دستان تو
به صبح برسانم.
لیلا طیبی (رها)
باقر سلیماننژاد
باقر سلیماننژاد در سال ۱۳٠۱ در ایلام متولد شد تحصیلات خود را تا پایه ششم و بعد تا سوم دبیرستان که عالیترین درجه تحصیل در ایلام آن زمان بود را ادامه داد.
او در قالبهای مثنوی، قصیده، مسمطهای تضمینی و... شعر سروده است و در مضامینی همچون عظمت خداوند، معراج و نعت پیامبر منقبتهای متنوع، نوحه سینه زنی و... طبع آزمایی کرده است.
سلیماننژاد در راه بازگشت از آبادان به ایلام بر اثر سانحه رانندگی در روز ۱۸ شهریور ۱۳۵۶ درگذشت.
گزیدهای از اشعار او توسط پسرش، «صادق» در کتابی به نام «نغمه های جاوید عشق» چاپ و منتشر شده است.
زهره، زهرا، زنبق و شقایق سلیماننژاد از نوادگان او نیز جز شاعران شناخته شدهی ایلام هستند.
جمعآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
مظاهر مصفا
مَظاهر مُصفّا (زادهٔ ۱۳۱۱ تفرش–درگذشتهٔ ۸ آبان ۱۳۹۸، مدفون در روستای مادریاش در بُنِسا، تفرش) استاد دانشگاه، مصحح متون، و شاعر برجستهٔ معاصر ایران بود. او سالهای زیادی بهعنوان استاد تمام رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران بهخدمت مشغول بود. وی در سال ۱۳۸۴ به دستور ریاست دانشگاه کنار گذاشته شد و پس از آن مدتی استاد تمام وقت دورههای دکترای دانشگاه آزاد اسلامی بود.
مظاهر مصفا، فرزند اسماعیل مصفا، در سال ۱۳۱۱ در اراک در خانوادهای با فرهنگ از اهالی تفرش چشم به جهان گشود. هنگامیکه تنها ۴۰۰ روز از تولدش میگذشت خانوادهاش به قم نقلمکان کردند. پدر وی در ادارهٔ «سجل-احوال» (سازمان ثبت احوال) کار میکرد.
او برادرزاده حسینعلی خان نکیسا (نکیسای تفرشی - خواننده سرشناس دوره قاجاریان و رضاشاه) و نوه حاج ملا رجبعلی تفرشی (تعزیهخوان پرآوازه در دربار ناصری و تکیه دولت و همچنین مؤذن ویژه محمدعلیشاه قاجار) است. برادر بزرگتر وی ابوالفضل مصفا (مصفی)، و خواهر وی خانم مصفا (مادر فؤاد حجازی، آهنگساز) از استادان زبان و ادبیات فارسی هستند. او در جوانی با امیربانو کریمی (استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران)، دختر امیری فیروزکوهی (شاعر سرشناس معاصر)، ازدواج کرد. این زوج، صاحب فرزندانی شدند: علی مصفا (بازیگر سینما و تلویزیون و همسر لیلا حاتمی)، کیمیا مصفا، گلزار مصفا دارای مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی، امیراسماعیل مصفا دارای مدرک دکترای فیزیک و استادیار فیزیک دانشگاه صنعتی شریف (متخصص در زمینهٔ نظریه ریسمان).
از دیگر سوابق علمی و اجرایی وی میتوان به ریاست پردیس فارابی دانشگاه تهران (پردیس قم) و آموزگاری دبیرستانهای تهران، ریاست انتشارات و مدیریت مجلهٔ آموزش و پرورش، دانشیاری دانشگاه شیراز و ریاست دبیرخانهٔ مرکزی دانشگاه شیراز اشاره کرد.
مصفا دوران تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسهٔ حکیم نظامی قم سپری کرد و سپس دوران متوسطه را در دارالفنون گذراند و به دانشسرای عالی رفت و به تحصیل در رشتهٔ ادبیات مشغول شد. او تحصیلات خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی تا درجهٔ دکترا از دانشگاه تهران ادامه داد و پایاننامهٔ خود با عنوان «تحول قصیده در ایران» را زیر نظر بدیعالزمان فروزانفر نوشت. همزمان با ادامهٔ تحصیل، به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و مدتی هم رئیس ادارهٔ فرهنگ قم بود و چندی هم ریاست مدرسهٔ عالی قضایی قم را بهعهده داشت.
مظاهر مصفا در هنگام پژوهش در جایگاه دانشجوی دکترای بر سر موضوع پایاننامه، با استاد خود بدیعالزمان فروزانفر جدل لفظی پیدا کرد، زیرا شعر گفتن مصفا در ستایش محمد مصدق باعث شد بدیعالزمان فروزانفر با او قهر کند و دریافت مدرک دکترای مظاهر مصفا ۹۹ سال عقب بیفتد.
مظاهر مصفا یکی از قصیدهسرایان شاخص ایرانی بعد از ملکالشعرا بهار است. وی در کشورهای افغانستان و هند و دیگر کشورهای فارسیزبان نیز شناخته شدهاست. قصیدهٔ «هیچِ» او یکی از شعرهای اوست که غلامحسین یوسفی در کتاب چشمهٔ روشن به بررسی آن پرداخته و صلاح الصاوی (شاعر و سخنسنج مصری) در کتاب العدمیّة فی شعر آن را ترجمه، نقد و بررسی کردهاست. تاکنون چند مجموعه شعر از او بهچاپ رسیده که از آن جمله: ده فریاد، سی سخن، نسخه اقدم ، توفان خشم، سپیدنامه، مهر دلبند هستند. همچنین تصحیحات وی بر دیوان ابوتراب فرقتی کاشانی، مجمعالفصحاء رضاقلیخان هدایت، نزاری قُهستانی، سنایی، سعدی، نظیری نیشابوری و جوامعالحکایات محمد عوفی منتشر شدهاند.
جالب است بدانید که شعار «یا مرگ یا مصدق» که در انقلاب ۱۳۵۷ ایران سر داده میشد برگرفته از بیتی از یکی شعرهای مظاهر مصفا بود که در آن سروده بود:
«آزادگان به راهت، از جان خود گذشتند/ با خون خود نوشتند، یا مرگ یا مصدق».
- مجموعه آثار چاپ شده:
- توفان خشم ۱۳۳۶ چاپ کتابخانه زوار
- شبهای شیراز ۱۳۳۷ چاپ خانه حکمت
- سیپاره ۱۳۴۰
- سپید نامه ۱۳۴۰
- جمعه سرخ ۱۳۵۷
- گزینه اشعار مظاهر مصفا ۱۳۸۷ انتشارات مروارید
- نسخه اقدم؛ منظومههای مظاهر مصفا ۱۳۹۶ نشرنو
- پاسداران سخن؛ چکامه سرایان ۱۳۳۵
- دیوان حکیم سنایی ۱۳۳۶ انتشارات امیر کبیر
- کلیات سعدی انتشارات زوار ۱۳۴۰
- مجمع الفصحا (مجموعه شش جلدی) ۱۳۴۰ انتشارات امیرکبیر
- دیوان نظیری نیشابوری ۱۳۴۰ انتشارات امیرکبیر
- برگی از اشعار صفای سپاهانی
- با اوست حدیث من (متن ده گفتار در عرفان و تصوف اسلامی) ۱۳۴۷ چاپ میهن
- قند پارسی (نمونههای شعر دری) ۱۳۴۸ بنگاه مطبوعاتی صفی علیشاه
- دیوان لامع ۱۳۶۵
- دیوان حکیم نزاری قهستانی ۱۳۷۱انتشارات علمی
- متن کامل دیوان سعدی ۱۳۸۳ انتشارات روزنه
- جوامع الحکایات ۱۳۸۶ پژوهشگاه مطالعات فرهنگی
- نمونه اشعار:
(۱)
«هیچ»
مردی ز شهرِ هرگزم از روزگارِ هیچ جان از نتاجِ هرگز و تن از تبارِ هیچ
من آمدهام به بوی علی، به سوی علی، به کوی علی رخ از همه سوی تافتهام، شتافتهام بهسوی علی
دردا که آفتابِ مروت به خون نشست فریاد ای فتی که فتوت به خون نشست
دوشینه به میخانه شدم از تو چه پنهان مست از دو سه پیمانه شدم از تو چه پنهان
تلخ است روزگارِ من و روزگار تلخ امسالِ ما گذشت چو پیرار و پار تلخ
ز پا فتادهای ای نخلِ سایهگستر من به خون نشستهای ای آفتابِ کشور من
آن دست که بنوشت هجای تو، شکستم آن خامه که بنگاشت جفای تو، شکستم.
(۲)
هرکه با بلا پنجه می کند پنجه های خود رنجه می کند
دست کی برد ناتوان اگر پنجه با قوی پنجه می کند؟
باز دیو شب شد بلای من باز وای دل باز وای من
باز یک جهان ظلمت و بلا خیمه می زند در سرای من
در سکوت شب اوفتد به هم های و هوی دل هوی و های من
ناله می کنم من برای دل نوحه می کند دل برای من
شب رسید و من باز در تبم می رسد ز ره رنج هر شبم
جوش می زند چشمه ی غمم شعله می کشد آتش تبم
باز گرگ غم روبروی من پنجه می زند در گلوی من
شحنه ی بلا پیش چشم من سنگ می زند بر سبوی من
آمد از درم میهمان غم باز من شدم میزبان غم
هر که غم همی جستجو کند گو بجوید از من نشان غم
آتش افکند غم به جان من آتش افکنم من به جان غم
در دل بلا خانه می کنم کارهای دیوانه می کنم
در دهان غم دست می برم زلف شیر را شانه می کنم
باز مرغ شب وای می کند هوی می کند های می کند
درد می برد ناله می کشد بانگ می زند وای می کند
رنج کهنه تکرار می کند شور تازه برپای می کند
شرح عشق جانسوز می دهد یاد یار خودرای می کند
دود سینه در دیده می زند خون دیده در نای می کند
یاد رنج سی ساله می کنم آه می کشم ناله می کنم
روی آسمان پرده می کشم مه نهفته در هاله می کنم
خون دیده بر روی می زنم شنبلید را لاله می کنم
هر که با بلا پنجه می کند پنجه های خود رنجه می کند
دست کی برد ناتوان اگر پنجه با قوی پنجه می کند؟
دیده بر رخم آب می زند گریه ام ره خواب می زند
اشک گویدم با شب سیه صبر کن که مهتاب می زند
(۳)
مه و سالها هرچه بر ما گذشت طرب کاه و اندوه افزا گذشت
شب و روزها از پی یکدگر امید افکن و عمر فرسا گذشت
مه و سال با ای فسوسا رسید شب و روز با ای دریغا گذشت
رسید از غم و درد جانم به لب به من لحظه و ساعتی تا گذشت
غم هستی من-که جز غم نداشت شتابان رسید و شکیبا گذشت
اگر بود شادی-که هرگز نبود چو برق آمد و برق آسا گذشت
چه حاصل ز دیروز و امروز من که این هر دو در فکر فردا گذشت
نداند کسی جز من و روز و شب که بر من چه روز و چه شبها گذشت
به شبهای عمرم که از دیرباز به یاد تو ای ماه سیما گذشت
(۴)
به خود گویم از بهر تسکین درد اگرچند درد از مداوا گذشت
مخور غم که گویا سپیده دمید شب تیرۀ هجر گویا گذشت
مخور غم که این زندگی هرچه بود بد و خوب یا زشت و زیبا گذشت
بلی عمر من روز و شب سال و ماه بسی سخت بگذشت اما گذشت
گذشتم ز هستی که در روزگار توان رستن از هر غمی با گذشت
ز مهر تن توبه سوز تو نیز گذشتیم و شوق تمنا گذشت
تواند کشد دست از ناکسی کسی کز سر جمله دنیا گذشت
ستم هرچه کردی و خواهی بکن ز تو ما گذشتیم و از ما گذشت
ولی از تو می پرسم ای سنگدل که از تو خدا خواهد آیا گذشت؟
(۵)
دلم بستهٔ مهر دلبند نیست ز دیدار دلبند خرسند نیست
به مهر تو سوگند ای سست مهر اگرچه دگر جای سوگند نیست
چو بشکسته یی آخرین عهد من دگر با توام رای پیوند نیست
بلی آنکه صد بار پیمان شکست بدو عهد بستن خوشایند نیست
تو را آزمودیم ما بارها به کار تو جز ریب و ترفند نیست
به دل تا فریبیت صورت نبست به لبهات نقشی ز لبخند نیست
تو مردم فریبی نیی مهربان دل تو به مهر کسی بند نیست
سزاوار دست سلیمانیم نگینی که دیوان ربودند نیست
گوزنی که روبه به چنگ آورد پسندیدهٔ شیر ارغند نیست
به سویم دگر تیر عشوه مبار که بر تن ز صبرم کژآغند نیست
دل خستهٔ آرزومند من که دیگر تو را آرزومند نیست
گسسته ست زنجیر امید و بیش به دام هوای تو پابند نیست
در خانهٔ دل بسی کوفتم که جویم تو را لیک گفتند نیست.
جمع آوری: لیلا طیبی (رهـا)
منابع:
- پژمان، موسوی (۳۱ مرداد ۱۳۹۸). ««مظاهر مصفا»، استاد ادبیات و قصیدهسرای معاصر: معیشت، مردم را سر در گریبان کرده». وبگاه. روزنامهٔ شرق.
- فرج بالافکن (۱۳ آبان ۱۳۹۸). «صفای شعر مصفا». بیبیسی فارسی.
- مجموعهای از گفتاوردها و نوشتارهای مربوط به مظاهر مصفا در ویکیگفتاورد و ویکی پدیا.
احمد بهمنیار
احمد بهمنیار مشهور به "احمد دهقان"، روزنامهنگار، شاعر، محقق ایرانی و عضو پیوسته فرهنگستان ایران بود.
او در ۹ بهمن ۱۲۶۲ خورشیدی، در خانوادهای مذهبی در کرمان چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را نزد پدرش، "آقا محمدعلی"، معروف به «معلم» که مردی ادیب و فاضل بود و در علوم عربی و ادب، ریاضی و نجوم مهارت بسزا داشت، فراگرفت. از شانزدهسالگی شروع به تدریس کرد و پس از مرگ پدر، حوزهٔ علمیه وی را به عهده گرفت و به کمک برادر بزرگترش،" محمد جواد"، آن را اداره کرد. در سال ۱۳۲۶ هجری قمری روش تدریس جدید را برگزید و در همان مدرسه پدر، مدرسهای چهار کلاسه به نام «تربیت» تأسیس کرد، که بعدها به نام مدرسه «سعادت» نامگذاری شد. چندی بعد در بم نیز مدرسهای به نام «اسلامیه»، که پس از چندی به «عمادیه» تغییر نام داد، احداث کرد.
بهمنیار از پیشگامان جنبش مشروطیت بهشمار میرفت و در انتشار روزنامه «کرمان» همکاری میکرد. وی تا سن سیسالگی معمم بود و حجرهای در مدرسه داشت و به تجددخواهی معروف بود و در همان روزنامه مقاله مینوشت. در سال ۱۳۲۹ هجری قمری برابر با ۱۹۱۱ میلادی روزنامه «دهقان» را تأسیس کرد که بعد از این مهم به نام "احمد دهقان" معروف شد. پس از فتح تهران و شکست محمدعلی شاه، در تهران دو حزب دمکرات عامیون و اعتدالیون تأسیس شد و کرمانیها که سالها زیر سلطه خوانین قاجار و ستم خاندان وکیلالملک و انگلیسیها بودند، پرچم حزب دمکرات را بالا بردند. بهمنیار یکی از معروفترین کسانی است که در تقویت این حزب مؤثر بود. اعضای این حزب در تاریخ ۲۴ جمادیالاول ۱۳۳۴ هجری قمری برابر با ماه مهٔ ۱۹۱۶ میلادی دستگیر و تعدادی از آنها از جمله احمد بهمنیار و زندانیان آلمانی به سوی فارس فرستاده شدند که به مدت یک سال و دو ماه و هفت روز در زندان کریمخانی شیراز در بندبود ود در رمضان ۱۳۳۵، با سپردن تعهدنامه عدم دخالت در امور سیاسی، به اتفاق دیگر زندانیان آزاد و عازم تهران گردید.
احمد بهمنیار در همین مدت زبان ترکی عثمانی را آموخت و صرف و نحوی بر زبان ترکی نوشت و اشعاری را از این زبان به فارسی ترجمه کرد. در این دوران، قصیدهای غرّا در بَثّالشَّکْوی سرود که متجاوز از صد بیت است و از حیثِ مضمون و معنی، حبسیّات مسعود سعد و خاقانی و از لحاظ وزن و قافیه و برخی تعبیرات و الفاظ، یکی از قصاید سنایی را به یاد میآورد.
در همین زندان از یک نفر، احتمالأ زرتشتی به نام بهرام، علم نجوم را هم آموخت. چند بیت از قصیدهای که در زندان سروده به این شرح است:
مرا جان بفرسود ازین زندگانی که در وی ندیدم دمی شادمانی
چه شادی توان یافت در آن حیاتی که بر جان کند بار ننگش گرانی
حیاتی سراسر همه رنج و انده محیطش محاط هوان و نوانی
من ای زندگانی بست آزمودم. که آن چیز کز هرچه بدتر همانی
حکیم از گلستان دنیا نچیند بجز خار اندوه و نامهربانی
هنرمند بیسیم و زرگر به دانش شود ابن سینا و بونصر ثانی
گریزند از او خلق زانسان که شیطان گریزد همی ز آیههای قرآنی
چه آسایشی خیزد از مرز و بومی که جلاد بر وی کند مرزبانی.
بهمنیار پس از آزادی از زندان بخاطر تنگدستی به خدمت در اداره مالیه خراسان در آمد و همزماپ به ریاست اداره تحدید در خراسان منصوب شد و سپس در مشهد سکنا گزید، در تاریخ ۲۹ جوزا (خرداد) ۱۳۰۱ خورشیدی، روزنامه «فکر آزاد» را منتشر کرد. از یک سال پیش از انتشار این روزنامه از خدمات دولتی استعفا داد و در سال ۱۳۰۳ خورشیدی رهسپار تهران شد و «فکر آزاد» را دو بار در هفته منتشر میکرد. پس از تعطیلی روزنامه به صلاحدید خود، به استخدام اداره معارف در آمد و مأمور تبریز شد و در آنجا ریاست دارالمعلمین را عهده دار بود. وی در سال ۱۳۰۶ به تهران بازگشت و به دعوت عدلیه (وزارت دادگستری) منصب قضاوت را در اختیار گرفت و دو سال در قزوین و همدان در این سمت بود. بهمنیار در سال ۱۳۰۸ خورشیدی برابر با ۱۹۲۹ میلادی به استخدام وزارت معارف درآمد. پس از تدریس در مدارس «امیرکبیر»، «ثروت»، «شرف»، «علمیه» و سپس در «دارالفنون» و «دارالمعلمین» که به «دانشسرای عالی» تغییر نام داد، به عنوان استاد تاریخ ادبیات در دانشکده معقول و منقول به تدریس مشغول شد (۱۳۱۲ هـ.ش). در همین سال قانون تأسیس دانشگاه به تصویب رسیده بود و مدرسان دانشگاه برای کسب درجه استادی مجبور به داشتن مدرک دکترا بودند. بهمنیار کتابی در شرح احوال و آثار «صاحب بن عباد» به عنوان «رساله» نوشت تا میزان تحصیلات او در حد دکترا شناخته شود تا بتواند استحقاق تدریس در دانشگاه و رتبهٔ استادی پیدا کند. در هفتمین جلسه شورای دانشگاه که به ریاست وزیر فرهنگ وقت علیاصغر حکمت تشکیل شد، موضوع رسالات احمد بهمنیار و تعدادی از دیگر استادان نامی، مانند: حسین گل گلاب، بدیعالزمان فروزانفر، سعید نفیسی، عباس اقبال آشتیانی و… تصویب گردید. در سال ۱۳۱۵ پس از آنکه به دریافت درجه دکتری نایل آمد به استادی زبان و ادبیات عربی دانشگاه تهران تعیین شد. بهمنیار در سال ۱۳۲۱ خورشیدی عضو پیوسته فرهنگستان ایران شد. وی از پایهگذاران نثر تحقیقی و دانشگاهی بود.
احمد بهمنیار علیرغم بیماری و ضعف شدید تا آخرین لحظات توانایی، درس را ترک نگفت. سرانجام در روز جمعه ۱۲ آبان ۱۳۳۴ خورشیدی، برابر با ۱۹ ربیعالاول ۱۳۷۵ هجری قمری و ۶ نوامبر ۱۹۵۵ میلادی در منزل شخصی خود در تهران در خیابان عین دوله درگذشت. پیکر احمد بهمنیار طبق وصیت وی به کربلا حمل و پنجشنبه هجدهم آبان همان سال در وادی ایمن به خاک سپرده شد.
- آثار و تألیفات:
بهمنیار علاوه بر مقالاتی که در جراید نگاشته، رسالات آموزشی متعددی را منتشر کردهاست. گفتنی است که از سال ۱۳۱۸ با علامه علیاکبر دهخدا در تنظیم لغتنامه همکاری داشتهاست. حاصل پنجاه و دو سال کار مداوم در عمر هفتاد و چهارساله احمد بهمنیار، آثار و تألیفاتی است که به برخی از آنها اشاره میشود:
✓ تصحیح اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابی سعید
✓ تصحیح التوسل الی الترسل
✓ تصحیح تاریخ بیهق
✓ ترجمه زیدةالتواریخ در تاریخ آل سلجوق
✓ شرح حال صاحب بن عباد
✓ تصحیح الأبنیه عن الحقایق الادویه
✓ مجمعالامثال فارس - داستاننامه بهمنیاری
✓ تاریخ ادبیات عربی در سه جلد و…
✓ رساله املای فارسی بهمنیار
دیوان اشعار بهمنیار که خود از آن نام برده، بیش از ۱۵٠٠ بیت است. بعضی از قصاید و غزلها و مسمطها و قطعهها و مثنویهای او در جاهای گوناگون به چاپ رسیده که از آن میان حبسیه ۱۲۳ بیتی او و نیز قطعات و مثنویهای انتقادی طنزآمیز و نغزی که به شیوه لافونتن، داستانپرداز معروف فرانسوی، به نظم آورده در خور توجه است.
- نمونه شعر:
(۱)
ستمگر مغتنم داند که در دهر بماند شادکام و دیر میرد
نمیداند که ظالم را خداوند. بگیرد سخت لیکن دیر گیرد.
(۲)
گاو میشی ز تشنگی بی تاب شد ز لب چشمه تا بنوشد آب
غوککی زشتروی و بد اندام کاندر آن چشمه جسته بود مقام
دید چون یال و بُرز آن حیوان از حسد شد به خویشتن پنچان
خواست خود را چو گاومیش کند یعنی از آن چه هست بیش کند
از بزرگان عصرش آمد یاد دم فرو بست و کرد خود را باد
باد کرد و فزود باد و دمش تا به حدی که پاره شد شکمش
شکمش پاره گشت و بیش نشد از حسد مرد و گاومیش نشد.
جمعآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
ـــــــــمنابعی برای مطالعه بیشترـــــــــ
- باستانی پاریزی، بزرگداشت احمد بهمنیار
- محمد شریفی، فرهنگ ادبیات فارسی
- حمید فرزام، «استاد احمد بهمینار کرمانی»، نامه فرهنگستان علوم، سال ۵، ش ۱۰ و ۱۱ (پاییز و زمستان ۱۳۷۷).
- دانشنامه آزاد ویکیپدیا فارسی
- دانشنامه جهان اسلام ویکی فقه
- وبلاگ اشعار طنز
و...
علیرضا جباری
علیرضا جباری (زاده ۱۸ بهمن سال ۱۳۲۳ در شیراز) با تخلص آذرنگ، شاعر، نویسنده، روزنامهنگار و فعال مدنی، ایرانی بود. جباری عضو فعال کانون نویسندگان ایران و نیز عضو افتخاری انجمن قلم کشور انگلستان بود.
او تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی در دانشگاه شیراز ادامه داد و در رشته اقتصاد از این دانشگاه فارغالتحصیل شد و در مرکز نشر دانشگاهی به عنوان ویراستار مشغول فعالیت بود.
دو ترجمه او یکی با نام "اوالونا" از «ایزابل آلنده» و دیگری "آبیترین چشم" نوشته نویسنده آمریکایی «تونی موریسون»، آثاری آشنا برای جامعهی کتابخوان ایران هستند.
جباری با «پروانه شمیرانی» ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای «مهرآهنگ» و «آذرنگ» بودهاست.
از جمله افتخارات او، دریافت جایزهی هِلمَن هَمِت بود. جایزه هِلمَن هَمِت، جایزهی متعلق به سازمان دیدبان حقوق بشر که از سال ۱۹۸۹ به خاطر تعهد به آزادی بیان و شجاعت در برابر فشارهای سیاسی به نویسندگان و روزنامهنگاران تعلق میگیرد.
جباری علاوه بر نویسندگی و ترجمه، فعالیت مدنی و سیاسی نیز داشت. او از جمله یکی از کنشگران "کارزار لغو اعدام" (لگام) بود.
جباری در سال ۱۳۸۲ به زندان افتاد. زندانی شدن او با واکنش نویسندگان جهان از جمله «ایزابل آلنده» نویسنده شیلیایی مواجه شد. خانم «آلنده» در نامهای به «سید محمد خاتمی»، رئیس جمهور وقت ایران، خواستار آزادی او شد. سرانجام جباری پس از نزدیک به ۲ سال حبس مشمول عفو قوه قضاییه شد و در تاریخ ۲۳ مهر سال ۱۳۸۳ خورشیدی از زندان گوهردشت کرج آزاد گشت.
این نویسنده، شاعر و مترجم، روز دوشنبه ۱۷ آذر (۷ دسامبر) بر اثر ابتلا به بیماری کووید۱۹ در سن ۷۶ سالگی، درگذشت.
جمعآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
✓ زخمیِ اسارات:
...باید از تو نوشت.
وقتی،،،
بهار از تو شروع میشود.
و اردیبهشت،
لحظهٔ حضور توست آنگاه که،
گردش جهان
حول آفتاب نگاه توست
باید
از تو نوشت
وقتی سازهای جهان کوک میشود
با اشارهی انگشتهای تو
و تنت،
عبور میدهد
فقرات کش آمده را
تا انتهای دعوتِ پرندگیی چشمها.
تو،،،
نُتی هستی ادامهدار
با اندامی پیچیده در مهتاب!
با تو باید،
از جنون نوشت
از حوصلهای که
در ترکیبی فریاد لمس میشود
زیر ناخنهای زِبرِ تردید
برای دریدن خیالهای تازهساز
و هوسی شدید
که در انزوای یک جمع تشریح میشود؛
بعد از صد سال تنهایی!
با تو باید،،،
از خون نوشت
روی ملحفههای مچاله
در شبی میگرنی
با تو باید
تمام شهر را پرسه زد
زیر چتری که
رنگی نمیپذیرد
وَ راه رفت
و راه رفت،،،
زیر نگاههای هرز خیابانی که پایانی ندارد
با تو باید از درد نوشت
از بیکسیهای یک مرد
از دستهایی سرد
از مادران تابوت برپُشت
از دختران سوختهی شهر!
با تو باید
از قرنهای رج زده نوشت وُ،
--دختران نو رَس.
با تو باید
از خیابانهای وحشی پرده بر داشت
محصور ِفوارههای شهوت
از لاینِ روزهای اعتراض
باید،
--از آبان
--دی
و بهمن نوشت!
باید از تو نوشت
و زن های بسیاری که
با مرهم زخمهایشان
بکارتی نا مکشوف را
زیرِ سئوال می برند
با تو باید
از خودم به نویسم
زخمیی سالهای اسارت
در شلوغِ یک بیداری
از انقلاب تا رسالت
و از زندانهای تُو در تُو
با تو باید
از تاولهائی نوشت
که مسیری را زوم میکند
تا دایرهای تکراری...
با تو باید از اهریمنی هجا بگیرم
که در کالبدت اورنگ زده است
با تو باید
از گورستانهای تازه نوشت
با تو باید از تو نوشت
از
تو!
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
دلتنگی؛
صخرهای ست سیاه و،
بزرگ!
دلتنگی؛
در نمیشناسد
پنجره نمیشناسد!
میآید
میآید
وَ امانت را میگیرد،
--جان به لبت میکند
وقفهای در کارش نیست
اما
میماند،
میماند،
میماند...
فقط،
جابجائیاش با توست!
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
❆ درک عشق:
لابُد درک عشق
از حد تصور ما خارج است
که من بی هوای تو
خفه می شوم!
و تو در خیالات من،
غرق!.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_کوتاه
┏💕━━━━━━━━━━•┓
@ZanaKORDistani63
@mikhanehkolop3
https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag
http://mikhanehkolop3.blogfa.com
امروز را
بدون صبح بخیرت شروع کردم
خدا بخیر کند
بقیه روزم را
#لیلا_طیبی(رها)
#هاشور
مسجد، خانهٔ خدا
سعید فلاحی
(زانا کوردستانی)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چکیده:
مساجد به عنوان قرارگاه و مرکز عبادت، تعلیم، تربیت، رشد و بالندگی دارای ظرفیت مهم و اثرگذار هستند. پیامبر(ص) هنگام هجرت از مکه به یثرب در روستایی به نام قبا به مدت ۳ روز توقف کردند که اولین اقدام ایشان در این روستا پایهگذاری مسجدی بر اساس تقوا و به نام قبا در آن روستا بود. پیامبر(ص) پس از حرکت از این روستا در روز جمعه در جمع قبیلهای به نام بنیسالم توقف کرده و اولین نماز جمعه نیز در آنجا به امامت ایشان اقامه و به میمنت همان نماز، مسجدی به نام مسجدالجمعه در کنار آن قبیله قرار دارد که چند سال قبل، تجدید بنا و توسعه داده شد. اولین اقدام پیامبر(ص) در ورود به یثرب جهت اجتماع و وحدت مسلمانان، تاسیس مسجدالنبی بود که دفتر کار ایشان قرار گرفت. به مرور زمان مسائل اجتماعی، اقامه نماز در ۵ وعده، آموزش دین، قرآن، احکام و اخلاق در آن مسجد انجام شده و با افزایش جمعیت، مهمترین تصمیمهای جامعه مانند تصمیمهای سیاسی، اجتماعی، دفاعی و نظامی نیز در مسجدالنبی صورت پذیرفت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلمات کلیدی:
مسجد - مساجد - خدا - اسلام - دین.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مقدمه:
در ممالک اسلامی مسجد بهعنوان مرکز آغازین شکلگیری انقلابها و حرکتهای مردمی در مبارزه علیه ظلم و ستم بهویژه در دوران معاصر، نقش تعیینکنندهای داشته است. اگر به تاریخ بنای نخستین مسجد اسلام توجه کنیم، درخواهیم یافت که بنای این مسجد نیز در زمان رسالت نبی مکرم اسلام(ص) در بدو ورود حضرت به مدینه گذاشته شد، که ایشان در حال مبارزه علیه مشرکان بودند. درباره فلسفه وجودی مسجد میتوان گفت، اولین و مهمترین فلسفه به وجود آمدن مسجد، ایجاد جماعت و ارتباط مخلوق با خالق و ذکر یاد حق تعالی است. همچنین با دلیل اهداف اخلاقی و تربیتی، دوری از انحراف و جرم و حتی اهداف اجتماعی و اقتصادی که در آیات قرآن هم این مسئله چندین بار با تعابیر گوناگون آمده است. نقش آفرینی مساجد در تمامی عرصهها و شئون جامعه اسلامی، سبب توسعه و گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی بوده است. همچنان که مساجد در عصر نبوت پیامبر(ص) و ائمه معصوم (ع)، کارکردی فراتر از برگزاری مراسم عبادی داشته، که در اعصار بعد نیز، کم و بیش با این رسالت همراه بوده و کارکردی ویژه پیدا کرده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
معنای لغوی مسجد:
واژهٔ مسجد در لغت به معنای سجدهگاه و پیشانی است. بر طبق یک نظر، واژهٔ مسجد معرب واژهٔ مزگت است که از زبان آرامی وارد عربی و فارسی شدهاست.
مَزگَت واژهای ایرانی به معنی مسجد است. منظور از مز در مزکد یا مزگت همان خدا و کد به معنی خانه است. در زبان کُردی به مسجد، مزگت یا مِزگوت گفته میشود و در تمامی کردستان ایران، عراق، ترکیه و سوریه این واژه کاربرد دارد.
هنوز برخی از مسجدهای کهن ایران با نام مزگت نامیده میشود مانند «ایسپیه مزگت» (مسجد سپید) در گیلان «دزگامزگت» مازندران و در تمامی مناطق کردنشین مانند مزگت طوبی خانم.
در قرآن، مسجد به معنای اعم نیایشگاه خداوند به کار رفتهاست. مسجد الاقصی، که معبد یهودیان یا کنیسه بودهاست و در زمان نزول قرآن کاربردی غیر از آن نداشتهاست، دو بار در قرآن از آن به عنوان مسجد نام برده شدهاست. همچنین در داستان اصحاب کهف نیز قرآن میگوید بر مزار آنان مسجدی بنا کردند. این مسجد بر اساس قول غالب مورخین با توجه به دین مرسوم آن روز کلیسا بوده ست. البته ممکن است کنیسه نیز بوده باشد؛ ولی با توجه به قبل تر بودن از اسلام نمیتواند به معنی مسجد مخصوص مسلمانان بوده باشد. علاوه بر مسجدالحرام(بیت العتیق) و مسجدالاقصی در قرآن کریم به مساجد دیگری مثل مسجد قبلتین (۱اسرا) - مسجد قبا (۱۰۷توبه) - مقام ابراهیم (مصلی) و مسجد ضرار که دستور تخریب آن داده شد(۱۰۷توبه) اشاره شدهاست.
دربارهٔ تمثیل مسجد، هانری کربن میگوید در آغاز با تفکر به پرواز پرندگان در آسمان، تصمیم گرفته شد فضایی همانند آسمان و در واقع در مقابل پرستشگاه آسمانی، پرستشگاهی زمینی ساخته شود که در واقع این محل مکان ارتباط میان آسمان و زمین باشد. پرستشگاه مفهومی از فضایی است که مسجد ایرانی را معنی میکند. در میان صحن مسجد، حوض آبی قرار دارد که تصویری از آسمان، که همان پرستشگاه مثالی است و کاشیهای گنبد را نمایان میسازد. آب حوض، آیینهای است که از طریق همین آیینه حقیقت نماد مرکزیت آشکار میشود. فیلسوفان بزرگی که در اصفهان زندگی میکردند همین نمود آیینه در پرستشگاه مثالی را بیان کردهاند. مساجد دارای ۴ ایوان هستند که در امتداد ۴ افق هم قرار دارند، اما اگر ما در یکی از ایوانها قرار بگیریم قادر خواهیم بود هم ایوان و هم تصویر ایوان را در حوض ببینیم. این تصویر، تصویر مجازی است که ما میبینیم و انتقال تصویر از قوه و مجاز به واقعیت همان تأویل است که برای سهروردی رسوخ به عالم مثال بود. تصویر معنوی بر هر دریافت تجربی تقدم دارد و آیینه دقیقاً همان چیزی که در جهان واقعی قرار دارد را به ما نشان میدهد و ما را به سمت بعد معنوی تصویر میبرد. به گفتهٔ یکی از بزرگان ایرانی دیدن چیزها در «هور قلیا» همان «اقلیم هشتم» یا«مدینهٔ تمثیلی» است و آیینه است که این راه را به ما نشان میدهد. «تمثیلی که مساجد ایرانی از صورت مثالی پرستشگاه آسمانی ارائه میدهند، با تعریضهای ساختاری به رقم ۱۲ که عدد کلیدی ریاضیات عرفانی شیعه اثنی عشری است، دقت بیشتری پیدا میکند.» تحلیل ساختار مسجد و فضای ریاضی آن باعث شده که شاخصهای بسیاری نمادین شود. مثلاً کتیبهٔ شاه طهماسب اول که گرداگرد ایوان جنوبی قرار دارد، نام ۱۴ معصوم را دربردارد؛ یا سعید قمی با سنجش ۱۲ زاویهٔ مکعب کعبه نام ۱۲ امام را سنجیده و این نکتهٔ پنهانی را دریافتهاست. به گفتهٔ هانری کربن اصفهان مقر هور قلیا است و شاه عباس اول هنگامی که حکومت را به دست گرفت تصمیم داشت اصفهان را بر اساس تصویر شهرهای بهشت و آنچه در قرآن، کتب عارفان و حکما نقل شده ایجاد کند.
نکنهٔ حائز اهمیت در باب، ظاهر بیرونی مساجد، این است که منارههای مساجد معمولاً دو یا یک عدد میباشند به صورتی که مساجد فرقه سنی داری یک مناره و مساجد فرقه شیعه دارای دو مناره میباشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انواع مساجد از لحاظ ساختار و کارکرد:
الف - مسجد جامع:
تفاوتهای موجود بین مسجد و مسجد جامع با ویژگیهای هر کدام به خوبی مشخص است شاخصههایی پایدار که در سراسر جهان اسلامی و در طول زمانی حدوداً هزار سال همچنان باقی ماندهاست. مسجد مکانی بوده صرفاً به جهت عبادت اما از آنجایی که در گذشتهاستفادههای دیگری هم از آن میشد نظیر قضاوت، نگهداری بیت المال، برپایی اجتماعات بزرگ، بزودی نماد قدرتمند اسلام شد و هم عرصههای دینی و هم قلمروهای دنیوی را در بر گرفت، اما نتوانست پاسخگوی نیازهای مذکور باشد، ساخت مسجد جامع بعلت حفظ این دو جنبه بود. فقدان نهادها و بناهای رسمی عمومی نظیر تالار شهر یا محاکم اسلامی، به نقش دو وجهی مسجد جامع اهمیت بیشتری بخشید. این تمایز کارکردی، تفاوتی را در منزلت و مقصود مساجد منعکس ساخت و در دو واژه کاملاً مجزا رسمیت یافت، یعنی مسجد و جامع. علیرغم تمایز آشکار کارکردی بین مسجد و جامع، از لحاظ طرح تفاوتی بین این دو وجود ندارد. در واقع «جامع» عملاً ابعاد بزرگتر و تزئینات بیشتری را دارا میباشد.
ب - مساجد شبستانی:
این مساجد که برگرفته از ته رنگ مسجد پیامبر در مدینه میباشند. دارای نقشهای مستطیل شکل با حیاط مرکزی و شبستانی در جهت قبله میباشند. مساجد ابتدای اسلام اغلب دارای طرح شبستانی بودهاند. مسجد جامع فهرج، مسجد تاریخانه دامغان، مسجد جامع نیشاپور، مسجد اولیه جامع اصفهان، مسجد اولیه جامع یزد، مسجد اولیه جامع ساوه، مسجد جامع نائین و مسجد اولیه جامع اردستان دارای طرح شبستانی میباشند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
معماری مسجد:
مساجد در ابتدا بسیار ساده ساخته میشدند و معمولاً سقف حصیری داشتند. هنگامیکه اسلام در ایران استحکام یافت مساجد با گنبد ساخته شد و گنبد بیشتر در معماری ایرانی نِمود پیدا کردهاست.
قدیمیترین نمونه مساجد با گنبد چارطاقی مربوط به مسجد الاقصی است که قبل از اسلام ساخته شدهاست.
در ایران ساسانی بیشتر آتشکدهها به صورت چارطاقی و گنبد دار مدور بودند و همین سبک در ساخت مساجد ایران بکار گرفته شد و سپس مناره بر آن افزوده شد.
در کشورهای شمال آفریقا مساجد فاقد گنبد است و به صورت یک منارهای ساخته میشود. مساجد قدیم تر در جهان عرب فاقد مناره هستند.
مساجد در معماری ایران از سیر طراحی تکاملی برخوردارند. کاشی کاری سنتی از مهمترین عناصر تزئینی مساجد ایرانی است.
اما بخشهایی هستند که در بیشتر مساجد وجود دارند. هر چند ممکن است در مساجد مهمی مانند مسجد شیخ لطفالله اصفهان وجود نداشته باشند. بخشهای زیر در مساجد دیده میشوند:
سر در
آستانه
گنبد
بارو
گلدسته
صحن یا میانسرا
حرم
محراب
رواق
بارگاه
چلهخانه
حجره
شبستان
کتیبه
ستون
سرستون
طاق
خواجهنشین
آرامگاه
سنگ قبر
نورگیر مسجد
ویژگیهای ساختاری هر مسجد شامل انعطاف ذاتی، بیتفاوتی نسبت به نماهای خارجی، تأکید متقابل بر فضای داخلی، و گرایش طبیعی به تزئینات کاربردی است. زمانی که از مسجد «جامع» سخن میرانیم در واقع همان مسجد است با ویژگیهایی مضاف و فراتر از مسجد و وام گرفته شده از معماری دوره بیزانس با ریشههای کلاسیک. به اعتقاد پیرنیا (۱۳۸۳)، ایرانیان کهن و هنرمندان آنها باور به تقلید درست داشتهاند و آن را بهتر از نوآوری بد میدانستند. تقلید یا برداشتی که منطق داشته باشد و با شرایط زندگی سازگار باشد. از این وجوه خاص که جامع را از مسجد متمایز میکند، میتوان به محراب، منبر یا سکوی وعظ، مقصوره یا محصوره، ناو یا راهروی بالا آمده میانه شبستان و گنبد اشاره کرد. ذکر این نکته حائز اهمیت است همه این عناصر در یک بنا با درجه اهمیت برابر باقی نماندند و با همه آنها به یک نحو برخورد نمیشد (براند، ۱۳۸۳).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تاریخچه مسجد در ایران:
پس از انقراض سلسلهٔ پادشاهان ساسانی، ساخت مساجد در ایران آغاز شد. در سه قرن نخستین حکومت اسلامی در ایران، مساجد به شیوهای بسیار ساده و به پیروی از معماری ساسانی ساخته میشد. زادگاه اولین نمونههای معماری اسلامی ایران را در خراسان دانستهاند، لذا طریق ساخت بناهای این دوران (شامل امویان، عباسیان، طاهریان) به شیوه خراسانی معروف است. در این شیوه که نقشه عمومی بناهای آن از مساجد صدر اسلام اقتباس شده، مساجد به صورت «شبستانی» یا «چهل ستونی» ساخته شدهاند. (ذکرگو، ۴۶:۱۳۸۰)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کارکردهای مسجد:
مساجد به عنوان مهمترین بناها در هر شهر و روستا همواره نقشهای متعددی در زندگی قشرها مردم داشتهاند. این بناها چون بزرگترین ساختمانها بودهاند در آغاز نیازی به داشتن نشانی ویژهای نداشته نگاه هر گذرندهای را به سوی خود جلب میکردند اما پس از گسترش شهرها نخست با افزایش در گاهها و نهادن توق بر بلندترین جای ان و سپس با ساختن میل برج مناره در کنار و نزدیک ان ساکنان شهر را به عبادتگاه راهنمایی میکردهاند. رفته رفته مسجد به عنوان چشماندازی جغرافیایی و جلوه گاه هنر و ذوق ایرانی شهر را کاملاً تحت تأثیر خود قرار داد اما سیمای خاصی که مسجد در شهر به وجود میآورد و اثری که بر گسترش شهر میگذاشت. تنها به فضاهای فیزیکی و آرایشهای هنری و ذوقی ان ختم نمیشد بلکه مسجد از گذشته کارکردهای گوناگونی داشته و اکنون هم این نقشها را تا حدودی حفظ کردهاست. این نقشها عبارتند از:
- مرکز ارشاد و تبلیغ اسلامی.
- عبادت نمازگزاران و نیایش به خدا.
- جمعآوری نذورات و کمکهای خیرین.
- آموزش رشتههای مختلف (قرآن، نهج البلاغه، آمادگی دفاعی و…)
- و...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فهرستی از مسجدهای مهم جهان:
- مسجد الحرام مکه - مسجد النبی، مدینه - مسجد قبا - مسجد حمزه در عربستان.
- مسجد ابوحنیفه، اعظمیه، بغداد - مسجد ابوحنیفه - مسجد کوفه - مسجد سهله - مسجد کاظمین - مسجد جامع سامرا در عراق.
- مسجد اموی دمشق - مسجد نقطه - مسجد الاقصاب در سوریه.
- مسجد رفاعی، قاهره - مسجد جامع ناصر محمد بن قلاوون - مسجد سلطان حسن - مسجد عمرو بن عاص در مصر.
- مسجدالاقصی، بیتالمقدس - مسجد قبةالصخره، بیتالمقدس - مسجد عمر در فلسطین.
- مسجد حسن دوم - مسجد ابراهیم الابراهیم در مراکش.
- مسجد جمکران - مسجد شاه، اصفهان - مسجد سید اصفهان - مسجد حکیم اصفهان - مسجد جامع یزد - مسجد جامع بروجرد - مسجد جامع قبله - مسجد سلطانی بروجرد - مسجد چوبفروشی - مسجد عیدگاه - مسجد کبود - مسجد گذری - مسجد جامع تبریز - مسجد جامع نیشابور - مسجد جامع گوهرشاد - مسجد جامع شوشتر - مساجد عبداللهی - مسجد چوبی - مسجد المهدی مهدیشهر - مسجد الرضا(ع) کوهدشت - مسجد جامع کوهدشت - مسجد حاج عبدالله تو پشماش در ایران.
- مسجد ایا صوفیا، استانبول - مسجد سلطان احمد، استانبول - مسجد سلیمانیه - مسجد مراد پاشا - مسجد ایوب سلطان - مسجد بایزید - مسجد رستم پاشا - مسجد شاهزاده (استانبول) - مسجد فاتح - مسجد ینی والده - مسجد جامع آدانا - مسجد یاغ - مسجد عیسی بیگ - مسجد یشیل - مسجد امیر سلطان در ترکیه.
- مسجد جامع هرات - مسجد کبود، مزار شریف - مسجد ملا محمود - مسجد سهدکان چنداول - مسجد نهگنبد - مسجد حاجی صاحب پایمنار - مسجد گوهرشاد هرات در افغانستان.
- مسجد نگارا در مالزی.
- مسجد ادهم بیگ در آلبانی.
- مسجد کبود (ایروان) در ارمنستان.
- مسجد جمیرا - مسجد شیخ زاید در امارات متحده عربی.
- مسجد فخرالدین- مسجد محمدالامین در لبنان.
- مسجد قرطبه در اسپانیا.
- مسجد شاهجهان - مسجد دیدزبری - مسجد مرکزی لندن - مسجد فضل - مسجد بیتالفتوح در انگلیس.
- مسجد اوری - مسجد پاریس در فرانسه.
- مسجد الرشید در کانادا.
- مسجد مرکز فرهنگی اسلامی نیویورک - مسجد مرکز اسلامی واشنگتن - مسجد مرکز اسلامی اوماها - مسجد مرکز اسلامی در آمریکا.
و ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسجد النبی اولین مسجد مسلمین جهان:
در خصوص ساخت مسجدالنبی میتوان گفت، بر اساس روایات اسلامی؛ نخستین اقدام رسول خدا (ص) در مدینه منوره ساخت این مسجد بود. پیش از آن در قبا نیز مسجدی به دست آن حضرت و اصحاب بزرگوارشان ساخته شده بود، که چنین اقدامی از اهمیت نقش مسجد در اسلام خبر میدهد.
این مکان، شریفترین مسجد پس از مسجدالحرام است. رسول خدا(ص) درباره نماز خواندن در این مسجد فرمودند: «نماز در مسجد من، نزد خداوند برابر با ۱۰ هزار نماز در مساجد دیگر است، جز مسجد الحرام که نماز در آن برابر با ۱۰۰ هزار نماز است.»
زمین مسجد النبی از آن دو یتیم بود که در آن جا خرما خشک میکردند. رسول خدا (ص) آن زمین را به مبلغ ۱۰ دینار از ولیّ دو طفل خرید تا در آن جا خانه و مسجدش را بنا نهد. این زمین در آن زمان در حدود ۱۰۶۰ مترمربع مساحت داشت که صحن آن با ریگ سیاه فرش شد و دیوارها با خشت و گل بالا برده شد. بنای این مسجد ترکیب و شکل نخستش تا ۷ سال بدون تغییر ماند؛ در سال هفتم هجری، پس از فتح دژهای خیبر به دست مسلمانان، که بهسوی مدینه بازگشتند و کم کم ضرورت توسعه مسجد بهخاطر افزایش روزانه جمعیت مسلمانان، توسط پیامبر(ص) احساس شد و این مسجد در حدود ۲۴۷۵ متر مربع گسترش یافت.
در زمان خلافت خلیفه دوم، عمر بن خطاب، با توجه به فراوانی و انبوهی مسلمانان در مسجد النبی و نبود جای کافی برای برگزاری فرایض، اعتکاف، نیایش و زیارت، تصمیم گرفت تعدادی از خانههای اطراف مسجد را برای توسعه مسجد ویران کند. پس از انجام این گسترش، در قرار گرفتن دربهای بزرگ مسجد تغییراتی در مسجد بهوجود آمد.
در زمان عثمان نیز، افزایش روز افزون جمعیت مسلمانان در شهر مدینه و مهاجرت قبایل مسلمان به سوی مدینه، گسترش بیشتر مسجد را ضروری کرده بود. بنای مسجد در زمان خلیفه سوم اهل سنت، فرسوده و دیوارها و ستونهایش دچار پوسیدگی شده بود. در سال ۲۴ هجری، مردم مدینه درباره کمی جا در مسجد گفتوگو کردند و خواستار گسترش آن شدند و مساحتش به ۴۰۷۱ رسید. عثمان، ساختمان مسجد را تغییر داد و به مساحتش اضافه کرد، دیوارهایش را با سنگهای نقش و نگار دار و ستونهایش را با سنگهای تراشیده و نگاشته، باز ساخت و سقف را با چوب ساج ترمیم کرد. میتوان گفت، عثمان بنای مسجد النبی را از آن حالت نخستین و سادگی و بیآرایگی بیرون آورد. ساختمان دیرین مسجد از بن برچیده و بنای تازهای جایگزین آن کرد.
به دنبال روی کار آمدن آل سعود، در دو مرحله توسعه، ۸۸ هزار و ۲۴ متر به مساحت کل مسجد النبی افزوده شد که بیش از ۱۶۷ هزار نمازگزار را در خود جای میدهد. با توسعه اطراف حرم، هزاران نفر دیگر به ظرفیت نمازگزاران افزوده شده است. آنچه از آثار و اسامی امامان شیعه، خلفا و برخی صحابه بر کتیبههای مسجدالنبی به چشم میخورد، یادگاری از سلاطین عثمانی است. امروزه مسجدالنبی دارای ظاهری متفاوت با گذشته که مزین به معماری اسلامی، دارای ۷ باب اصلی و ۸۱ ورودی است.
بخشهای مختلف مسجدالنبی:
۱. روضه شریف: این قسمت فضیلت زیادی دارد و در حدیثی از رسول خدا (ص) به عنوان باغی از باغهای بهشت معرفی شده است. در محدوده روضه مطهره، سه مکان مقدس دیگر نیز وجود دارد که عبارتند از: مرقد مطهر پیامبر(ص)، منبر و محراب. در کناره شرقی مسجد، رسول خدا (ص) حجرههایی برای زندگی همسران خود ساخته بودند که تا نزدیک ۹۰ سال پس از رحلت آن حضرت نیز سرپا بود. ابتدا حجرهای برای سوده، پس از آن برای عایشه و در امتداد آن حجرهای برای حضرت فاطمه (س) ساخته شد.
۲. منبر: یکی از مکانهای مقدس در مسجد، محل منبر رسول خدا (ص) است. در روایات آمده است که پیامبر در آغاز با تکیه بر درخت خرما، به ایراد خطبه میپرداخت. یکی از اصحاب پیشنهاد ساختن منبری را داد تا رسول خدا (ص) روی آن بنشیند تا هم مردم او را ببینند و هم آن حضرت از ایستادن خسته نشود. این منبر دارای سه پله بوده است. منبر رسول خدا (ص)، هشت بار نوسازی شده و هر بار در جای پیشین خود قرار داده شده است. منبری که در حال حاضر وجود دارد، منبری است که سلطان مراد عثمانی در سال ۹۹۹ هجری قمری دستور ساخت و نصب آن را داد.
۳. محراب: محراب در محلی ساخته شده است که رسول خدا (ص) در آنجا نماز میگزارد و در این که محل نماز آن حضرت همین محراب فعلی است، تردیدی نیست.
۴. ستونهای مسجد: سقف مسجد پیامبر (ص) بر ستونهایی قرار داشت که علاوه بر نگهداری سقف، مورد استفاده رسول خدا (ص) و اصحاب آن حضرت بود. از ستونهای هشتگانه آن زمان خاطرات ویژهای باقی مانده که سبب تقدس آن شده است، به طوری که اکنون نزدیک به ۷۰۶ ستون در مسجد وجود دارد. ستونهایی که در محل قدیمی مسجد، در قسمت جنوبی آن قرار دارد، اکنون با رنگ سفید از بقیه ستونها مشخص شده است.
۵. صفه: صفه نام مکانی است که گروهی از مهاجران مسلمان بیسرپناه در سالهای اولیه هجرت در آنجا سکونت داشتند. زمینی که به آنها اختصاص داده شده بود، حدود ۹۶ متر مساحت داشت و مسقف بود و در میان باب جبرئیل و باب النساء قرار داشت. افرادی مانند بلال، ابوذر، مقداد، حذیفه و... از اصحاب صفه بودند.
۶. مقام جبرائیل: این محل به خاطر این به عنوان مقام جبرائیل شناخته شد، که این فرشته مقرب الهی از آنجا بر رسول خدا (ص) وارد میشد و به خدمت آن حضرت میرسید، این محل اکنون داخل حجره شریفه قرار دارد و قابل دسترسی نیست.
درباره درهای نخستین مسجدالنبی (ص) در منابع تاریخی چنین ذکر شده است؛ زمانی که مسجدالنبی ساخته شد، سه در برای ورود و خروج داشت، اما در سال سوم هجرت به دستور پیامبر (ص) همه درهای خانهها به جز در خانه امامعلی(ع) به مسجد بسته شد.
یکی از نمادهای مسجد در معماری اسلامی، وجود مناره و ماذنه در آن است، منارههای مسجدالنبی زمانی که ولید، مسجد را توسعه داد، چهار مناره بر چهار گوشه مسجدالنبی ساخت، این منارهها در گذر زمان جای خود را به منارههای بزرگتر و محکمتری دادند و منارههای جدیدی نیز برای مسجد ساخته شد. چهار مناره اصلی مسجد عبارتند: از منارههای سلیمانیه و مجیدیه که در دو سوی ضلع شمالی قرار گرفته و منارههای قایتبای و بابالسلام که در دو سوی ضلع جنوبی (قبله) واقع شدهاند. در حال حاضر منارههای دیگری نیز بر مسجد افزوده شده و تعداد آنها به ۱۰ رسیده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قرآن و مسجد:
برخی از محققان میگویند در قرآن در مجموع ۲۶ بار کلمه مسجد آمده است و تعدای دیگر ۲۸ مرتبه را ذکر کرده اند. اما به طور کلی باید عنوان کرد که در قرآن کریم جمعاً ۲۶ بار کلمه مسجد، مساجد و مسجداً به کار رفته است (کلمه «مَساجِدُ» ۶ بار و کلمه «مَسْجِد» ۱۸ بار و «مَسْجِداً» ۲ بار). سورههایى که داراى کلمه مساجد - مسجد - مسجداً است، عبارتند از:
الف - کلمه «مَساجِدً» جمعاً ۶ بار:
۱ - سوره بقره ۲ بار آیات ۱۱۴ و ۱۸۷
۲ - سوره توبه ۱ بار آیات ۱۷ و ۱۸
۳ - سوره حج ۱ بار آیه ۴۰
۴ - سوره جن ۱ بار آیه ۱۸.
ب - کلمه «مَسْجِدً» جمعاً ۱۸ بار:
۱ - سوره بقره ۶ بار آیات ۱۴۴ - ۱۴۹ - ۱۵۰ - ۱۹۱ - ۱۹۶ - ۲۱۷
۲ - سوره مائده ۱ بار آیه ۲
۳ - سوره اعراف ۲ بار آیات ۲۹ - ۳۱
۴ - سوره انفال ۱ بار آیه ۳۴
۵ - سوره توبه ۴ بار آیات ۷ - ۱۹ - ۲۸ - ۱۰۸
۶ - سوره اسرى ۲ بار آیات ۱ - ۷
۷ - سوره فتح ۲ بار آیات ۲۵ - ۲۷.
ج - کلمه «مَسْجداً» جمعاً ۲ بار:
۱ - سوره توبه ۱ بار آیه ۱۰۷
۲ - سوره کهف ۱ بار آیه ۲۱
از مجموع ۲۶ بار کلمه مسجد - مسجداً و مساجد به کار رفته در آیات قرآن مجید ۲۰ مورد مفرد است (مسجد - مسجداً) و ۶ مورد جمع (مساجد) و در مجموع این آیات ۱۵ بار کلمه مسجد با «الحرام» ترکیب شده است که از این تعداد ۹ مورد مربوط به حج است و براى مواردى چون معراج پیامبر، عدم ورود مشرکان به مسجد و آبادانى مسجدالحرام براى هر کدام یک مورد بوده است و نیز یک مورد در سوره اسرا با لفظ الاقصى ترکیب شده است «مسجدالاقصى» ۵ مورد بدون ترکیب آمده است از مجموع ۶ مورد جمع به کار رفته در آیات کلام الهى ۳ بار با کلمه الله ترکیب یافته (مساجدالله) و بقیه کلمه جمع بدون همراه و ترکیب است.
در این آیات، به اهمیت و جایگاه رفیع مسجد در اسلام، پارهای از احکام مسجد و مسجد الحرام و احکام خاص آن، مسجد الاقصی و مسجد اصحاب کهف، اشاراتی شده است. البته، آیههای دیگر نیز در قرآن دربارهی مسجد و اهمیت آن آمده است که هر چند لفظ مسجد در آنها نیامده است، ولی بنابر مفهوم این آیات و گفتهی تمامی مفسران، میتوان در مورد مساجد، این آیات را نیز ذکر کرد.
قرآن برنامهای جامع و مدون برای تمامی مسلمانان در سطح مساجد ارایه کرده است چنانچه بدون قرآن هیچ برنامه ای را نمی توان در زندگی بشر متصور شد.
با توجه به اینکه قرآن و مسجد از آغاز شکل گیری اسلام تا به امروز دو رکن جدایی ناپذیر و مکمل یکدیگر بودهاند، زمینههای تعامل مثبت و اثرگذار مسجد و قرآن را به شرح زیر میتوان بر شمرد:
۱ - قرآن زبان مشترک اهالی مسجد:
قرآن ظرفیت بسیار بالایی در برنامه ریزی و ارائه برنامهای جامع و مدون برای تمامی مسلمانان در سطح مساجد دارد. قرآن دارای زبان مشترک و همه فهم برای تمامی مذاهب و فرق اسلامی و مسلمانان سراسر جهان بوده که قابلیت و توانایی ارائه متقن و غنی آموزهها و اندیشههای الهی که در قالب وحی نازل شده است در سطح تمامی مساجد موجود در اقصی نقاط گیتی از تمامی نژادها، زبانهها و رنگها و جوامع را دارد. بدون قرآن هیچ برنامه ای را نمی توان در زندگی بشر متصور شد.
۲ - نقش برنامههای قرآنی در جذب مخاطبان به مسجد:
با اندکی تأمل در آیات قرآن می توان به وضوح پی برد که قرآن با داشتن پندهایی در قالب گفتمان و شرح وقایع عبرت آموز تاریخی و قصه هم توجه کودک و نوجوان را به خود جلب می کند و هم دارای لحن و کلامی است که میتوان از آن در ارائه بهتر مطالب در قالب قرائت، صوت و لحن، تواشیح و همخوانی، ابتهال و... بهره برد. این مفاهیم ارزشمند که در قالبهای مختلف در سطح مساجد ارائه میشوند زمینههایی لازم را برای هرچه پربار شدن برنامههای معنوی مساجد فراهم میکند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چند حدیث درباره اهمیت مساجد:
۱ - رسولالله(ص): «اَلمَساجِدُ مَجالِسُ الأنبیاء علیالسلام»
مساجد، محفل انبیا (ع) است. (مستدرک، ج ۳، ص ۳۶۳۳)
۲ - رسولالله(ص): «الْمَساجِدُ بُیوتُ الْمُتَّقین»
مساجد، خانه پرهیزگاران است. (مستدرک، ج ۳، ۳۶۳۳)
۳ - رسولالله(ص): «اَلمَساجِدُ سُوقٌ مِنْ اَسْواقِ الـآخِرَةِ، قِراها اَلْمَغْفِرَةُ وَ تُحْفَتُها الْجَنَّةُ»
مساجد بازاری از بازارهای آخرت هستند، پذیرایی آن مغفرت و تحفهاش بهشت است. (مستدرک، ج ۳، ص۳۶۱)
۴ - امیرالمومنین(ع): «اَلجَلسةُ فیالجامعِ خَیرٌلی مِنَ الجَلسةِ فیالجَنّةِ، لأَنَّ الجنَّةَ فیها رِضی نَفسی وَ الجامِعُ فیهِ رِضی ربّی»
جلوس من در مسجد از سکونت در بهشت برایم بهتر است، زیرا اقامت من در بهشت موجب خوشنودی من است، اما بودن من در مسجد موجب رضا و خوشنودی خداست. (وسائل، ج۳، ص ۴۸۲)
۵ - رسولالله(ص): «یَجیءُ یَومَ القِیامَةِ ثَلاثَةٌ یَشکونَ: المُصحَفُ وَالمَسجِدُ وَ العِترَةُ»
روز قیامت سه نَفر میآیند و (از امت) شکایت میکنند: یکی قرآن، دیگری مسجد و دیگر عترت و اهل بیت من هستند. (وسائل، ج ۳، ص ۴۸۴)
۶ - امیرالمومنین(ع): «أَرْبَعَةٌ مِنْ قُصُورِ الْجَنَّةِ فِی الدُّنْیَا: الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ وَ مَسْجِدُ الرَّسُولِ صلیالله علیه وآله وَ مَسْجِدُ بَیْتِ الْمَقْدِسِ وَ مَسْجِدُ الْکُوفَةِ»
چهار بقعه در دنیا از قصرهای بهشتی است: مسجدالحرام و مسجدالنبی(ص) و مسجدالاقصی و مسجد کوفه. (وسائل، ج ۳، ص ۵۴۵)
جمعآوری و نگارش: #سعید_فلاحی(زانا کوردستانی)
--------------------- منابع تکمیلی ----------------------
- قرآن کریم / ترجمه ی الهی قمشه ای . تهران ؛ انتشارات ارم ، 1383ش
- عبادت در اسلام / تألیف یوسف قرضاوی ؛ ترجمه ی محمد ستاری خرقانی . تهران ؛ نشر احسان ، 1378 ش
- نماز نشانه ی حکومت صالحان / مجموعه ی مقالات ارائه شده در سمینار نماز مشهد ؛ سال 1370 ش . تهران ؛ نشر ستاد اقامه نماز ، 1371 ش
- متن کامل زندگی حضرت محمد(ص) – پیامبری که از نو باید شناخت / تألیف ویرژیل کئورگیر ، ترجمه ی مهرداد صمدی . تهران ؛ انتشارات دیا ، 1343 ش
- دانشنامه آزاد ویکیپدیا.
- پیام آیت الله خامنه ای به سمینار نماز – مورخ 16/7/1370 خورشیدی.
- قسمتی از خطبه ی اول نماز جمعه ی شهر تهران ، مورخ 19/7/1370 خورشیدی ، ایراد شده توسط آیت الله هاشمی رفسنجانی.
و...
✓ تناسخی با تقویم تازه:
با تناسخی بینقاب
--شاعرم آفریدی!
مگر آئینهی خلقتم بودی؟
که ابر شدی وُ،
باریدی،،،
که به جوشم وُ شعر بنویسم!؟
...
باور کن،،،
تکلمی در کَرتهای تاکم نیست.
مگر پلکی شراب فرو ریزی!
آنگاه،،،
با من شعری فاصله نمیگیرد!
به تقویم تازهام،،،
-- امتدادی فرما!
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
حیدری وجودی
مولانا، نجمالعرفا استاد حیدری وجودی، شاعر و عارف و مولاناشناسان معاصرِ فارسیزبان افغانستان فرزند مولانا شفیعالله است، در سال ۱۳۱۸ در ولایت پنجشیر به دنیا آمد.
وی تا کلاس ششم در مدرسه ابتدایی رخه پنجشیر درس خواند و پس از مشاهدهای روحانی که در خواب به او دست داد و به گفته خودش او را «بین عقل و جنون معلق کرد»، حالش دگرگون شد و نتوانست به تحصیلات رسمی خود ادامه دهد.
حیدری وجودی بیش از پنجاه سال در کتابخانه عمومی کابل در زمینه ادبیات و عرفان فعالیت داشت و روزهای دوشنبه و چهارشنبه بهصورت هفتگی جلسات مولاناخوانی برگزار میکرد.
او چنان که پرتو نادری، شاعر معاصر، گفته است، آخرین حلقه از شاعرانی بود که "عرفان" با نام شان گره خورده است. شاعرانی که سلوک فکری و سبک زندگی شان مشخصههایی مثل فقیرانگی، خوش مشربی و واسوختگی داشت.
او فقیرمشرب بود و زندگی بیآلایش را دوست داشت. در طول حیات تلاشی برای حضور در مباحث جنجالی نکرد و نیز نخواست تسلیم دنیای مدرن و شبکههای اجتماعی و دغدغههای آن شود. او پایپند نوعی از بینیازی عارفانه بود و چنان که گفته شعر برایش همه چیز بود.
ملک الشعرا قاری عبدالله، عبدالعلی مستغنی، مولانا خال محمد خسته، واصل کابلی، ندیم کابلی، شایق جمال، ملک الشعرا عبدالحق بیتاب، غلام نبی عشقری (معروف به صوفی عشقری) و چند چهره دیگر، شاعرانی بودند که از نظر اندیشه، گرایش عرفانی و صوفیانه و از نظر زبان تحت تاثیر سبک هندی به ویژه بیدل ولی با تلفیقی از سبک عراقی بودند. او در سال ۱۳۶۵ نخستین «عرس حضرت مولانا» را در کابل ساخت که در همین عرس تقریباً ۲۰۰۰ نفر شرکت میکردند.
از استاد حیدی وجودی حدود ۱۴ اثر به نشر رسیده است، از جمله «سالی در مدار نور»، «صور سبز صدا»، «غربت مهتاب»، «لحظههای در آب و آتش» و «آوای کبود». به علاوه مقالاتی در مورد ادبیات عرفانی مولانا و بیدل نیز نوشتهاست. از نوشتههای پژوهشی حیدری وجودی نیز میتوان به ترکیبهای شعری در اشعار نظامی گنجهای، گردآوری و تصحیح اشعار عشقری و گزیده غزلها از واصل کابلی تا واصف باختری اشاره کرد.
ایشان چهارشنبه ۲۱ جوزا (خرداد) ۱۳۹۹ در سن ۸۱ سالگی در اثر ابتلا به کرونا در کابل درگذشت.
وقتی خبر درگذشت او منتشر شد، شمار زیادی اظهار تاسف کردند و با انتشار عکسها و شعرهای او به او که در ۸۱ سالگی درگذشت،ادای احترام کردند. از جمله رضا محمدی، شاعر مطرح افغانستان مرثیهای برای او نوشته است که اینگونه آغاز میشود:
تمام عمر غریبانه زیستی دریا! برای غربت مردم گریستی دریا
وجود کابل، روح تو بود در جریان کسی اگر چه نپرسید کیستی دریا
نمونه شعر:
(۱)
این شعر نیست نعره مستانه من است فریاد و شیون دل دیوانه من است
این پیکر نحیف که دیده گدازها مأوای گنج عشق تو، ویرانه من است
(۲)
ستاده بود چو طاووس مست بر لب جو کشید جان مرا سینه کشیده او
به زیر جامه سبز حریر میلرزید چو موج نور دو تا نار نو رسیده او
(۳)
به مانند دو مه کاندر دل تالاب میغلتند به لای جامه دیدم سینههای صاف سیمینش
به کام آرزویم جوهر حنظل شکر گردد به یاد بوسه لبهای شهدآمیز شیرینش
(۴)
همچو مهتاب که بر ابر حریری تابد تن و تنپوش سیاه تو خوشم میآید
رفتی از خویش و کف پای که را بوسیدی ای دل پاک! گناه تو خوشم میآید
(۵)
غریو تندباد مردم آزار کسی داند که اندر روی جاده
به پا از صبح تا شام غریبان به امید لب نانی ستاده
تن لرزان چو برگ بید بیبر به فرق سر تبنگی را نهاده
به رگها خون او را یخ گرفته زبانش از سخن گفتن فتاده
(۶)
جهان دریای ناپیدا کنار است بشر بر بال امواجش سوار است
قرار و عافیت از مرگ میخواه که بحر زندگانی ناقرار است
(۷)
بشر ای دشمن آرامی خویش هوسها پختهای از خامی خویش
ز خودخواهی به دانشگاه هستی شدی انگیزه ناکامی خویش
(۸)
ای کاش که در روی جهان جنگ نمیبود در کارگه شیشهگـــران سنگ نمیبود
دنیا همه راحتـــکده میگشت بشـــر را گر فتنه و خودخواهی و نیرنگ نمیبود
بر مـــردمِ آواره زمیــــــن تنگ نمیشد گر دیـــدۀ خــود بینِ فلک تنگ نمیبود
روشنگـــرِ دلهای پُـــر امید نمیگشت گر نالــۀ شامم سحـــر آهنـگ نمیبود
گر کــوه غمِ عشـــق به دوشــم نفتادی هنــــگامِ جــوانی کمـــرم چنگ نمیبود
امــروز به سرمنــزلِ مقصود زدی گام دیـــروز اگــــــر اشترِ ما لنگ نمیبود.
(۹)
ما را دلى بود که سرا پا محبت است دریا محبت است و گهرها محبت است
گلهاى داغ سینۀ مجنون نامراد سر بر زده به دامن صحرا محبت است
در موسم بهار ببین از نهاد خاک بیرون شده به چهرۀ گلها محبت است
گاهى به رنگ قیس، زمانى چو کوهکن گه جلوهگر به صورت لیلا محبت است
گاهى بهسان کوه پر از ابهت و شکوه گه مىرود زخویش چو دریا محبت است
دوزخ شرار و دود نفاق و شقاق ماست زیبایى بهشت تمنا محبت است
ابلیس را عداوت و کبر و حسد بود نور حضور آدم و حوا محبت است.
جمع آوری: لیلا طیبی (رها)
ـــــــــــــمنابعــــــــــــ
- روزنامه ماندگار شماره ۲۶۷۰
- خبرگزاری bbc فارسی
- دانشنامه آزاد ویکی پدیا
- کانال تلگرامی تاجیکستان شناسی
- تکدّر:
دوستت دارم
و همین اصل،،،
غمگین ترم می کند!
وقتی که،
نمی توانم چهار فصل جهان را
در آغوش تو آواز بخوانم!
حسادت می کنم وقتی
نسیمی زیرک
مو هایت را به بازی می گیرد!
آه
نارون بالا بلند من!
باور کن
از این همه خواستن،
--غمگین ام...
مثل پرنده ای که
بادِ مهاجم
لانه اش را
به تاراج برده ست!
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
@mikhanehkolop3
حشمتالله دولتشاهی
حشمتالله دولتشاهی ملقب به حشمتالسلطان (۱۲۸۳ در کرمانشاه - ۱۳۵۹) نویسنده، فیلسوف متأله و پژوهشگر دینی اهل ایران بود. دولتشاهی از نخستین نواندیشان دینی در ایران بود و نظریهپرداز مکتب وحدت نوین جهانی به شمار میآمد. دولتشاهی در آثارش نگرشی نوین به دین، علم و متافیزیک عرضه کرد و کوشید تا میان دین و علم مدرن پیوند نوینی برقرار کند.
او در خانوادهای از خاندان دولتشاهی قاجار به دنیا آمد. پدرش "محمدصادق میرزا" نام داشت و از نوادگان محمدعلیمیرزا دولتشاه بود. او در تأسیس «انجمن تبلیغات اسلامی نور دانش» مشارکت داشت که بعداً به «وحدت نوین اسلامی» و سپس «مکتب وحدت نوین جهانی» تغییر نام داد.
حشمتالله دولتشاهی نظریهپرداز اصلی و نویسندهٔ مهمترین کتابهای «مکتب وحدت نوین جهانی» و به همین دلیل از او با نام «رهنمون» یاد میشود. او به همراه "عطاالله شهابپور" و "علیاشرف کشاورز" اعضای بنیانگذار این انجمنها به شمار میآیند که او از سال ۱۳۵۲ کلاسهای «مکتب روحی و تطهیر اخلاقی» را در مرکز تبلیغ و انجلای این انجمن در مکان تالار دیدار وحدتیان در میدان هفت حوض نارمک برگزار میکرد.
- نمونه شعر:
دم فروبند و با ادب میباش
درک کن علم و مکتسب میباش
نور دانش به این جهان تابد
بهر کسبش تو در طلب میباش
جلوهگر در صحایفش مشهود
عاشق علم و فضل ربّ میباش
کسب دانش فریضهای باشد
با زن و مرد با حسب میباش
گر تو نادان شدی نداری قدر
در شرافت ثمین ذهب میباش
دین و دانش نباشدش نادان
در دیانت ملک لقب میباش
دین و دانش به هم شود پیوند
وحدت و صلح را سبب میباش
حکمت و دین ترقی بشر است
دین حق را تو منتخب میباش
شادی و عزّت جهان به صفاست
آدمی مهر و باطرب میباش
گر تو را نیست راه و رسم خدا
زندگی ضیق و در تعب میباش
«حشمت» از فیض و لطف یزدانی
شکر گوید تو ملتهب میباش
جمع آوری: سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
منابع
- کانونهای فرهنگی مبارزه با بهائیت از ردیهنویسی تا مناظره، نوشتۀ فتاح غلامی، نوشتهشده در روزنامۀ جام جم، چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۳، شماره ۴۱۱۸.
- سلطانی، محمدعلی. ۱۳۸۱. جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، جلد اول، تهران: مؤسسهٔ فرهنگی نشر سها، چاپ سوم.
- یوسفی، فرشید. ۱۳۷۰. باغ هزار گل: تذکرۀ سخنوران استان کرمانشاهان، تهران: فرهنگخانۀ اسفار، چاپ اول.