انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
۲۱ آذر ۹۹ ، ۰۶:۲۸

احمد بهمنیار

احمد بهمنیار

احمد بهمنیار مشهور به "احمد دهقان"،  روزنامه‌نگار، شاعر، محقق ایرانی و عضو پیوسته فرهنگستان ایران بود.
او در ۹ بهمن ۱۲۶۲ خورشیدی، در خانواده‌ای مذهبی در کرمان چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را نزد پدرش، "آقا محمدعلی"، معروف به «معلم» که مردی ادیب و فاضل بود و در علوم عربی و ادب، ریاضی و نجوم مهارت بسزا داشت، فراگرفت. از شانزده‌سالگی شروع به تدریس کرد و پس از مرگ پدر، حوزهٔ علمیه وی را به عهده گرفت و به کمک برادر بزرگ‌ترش،" محمد جواد"، آن را اداره کرد. در سال ۱۳۲۶ هجری قمری روش تدریس جدید را برگزید و در همان مدرسه پدر، مدرسه‌ای چهار کلاسه به نام «تربیت» تأسیس کرد، که بعدها به نام مدرسه «سعادت» نام‌گذاری شد. چندی بعد در بم نیز مدرسه‌ای به نام «اسلامیه»، که پس از چندی به «عمادیه» تغییر نام داد، احداث کرد.
بهمنیار از پیشگامان جنبش مشروطیت به‌شمار می‌رفت و در انتشار روزنامه «کرمان» همکاری می‌کرد. وی تا سن سی‌سالگی معمم بود و حجره‌ای در مدرسه داشت و به تجددخواهی معروف بود و در همان روزنامه مقاله می‌نوشت. در سال ۱۳۲۹ هجری قمری برابر با ۱۹۱۱ میلادی روزنامه «دهقان» را تأسیس کرد که بعد از این مهم به نام "احمد دهقان" معروف شد. پس از فتح تهران و شکست محمدعلی شاه، در تهران دو حزب دمکرات عامیون و اعتدالیون تأسیس شد و کرمانی‌ها که سال‌ها زیر سلطه خوانین قاجار و ستم خاندان وکیل‌الملک و انگلیسی‌ها بودند، پرچم حزب دمکرات را بالا بردند. بهمنیار یکی از معروف‌ترین کسانی است که در تقویت این حزب مؤثر بود. اعضای این حزب در تاریخ ۲۴ جمادی‌الاول ۱۳۳۴ هجری قمری برابر با ماه مهٔ ۱۹۱۶ میلادی دستگیر و تعدادی از آن‌ها از جمله احمد بهمنیار و زندانیان آلمانی به سوی فارس فرستاده شدند که به مدت یک سال و دو ماه و هفت روز در زندان کریم‌خانی شیراز در بندبود ود در رمضان ۱۳۳۵، با سپردن تعهدنامه عدم دخالت در امور سیاسی، به اتفاق دیگر زندانیان آزاد و عازم تهران گردید.
احمد بهمنیار در همین مدت زبان ترکی عثمانی را آموخت و صرف و نحوی بر زبان ترکی نوشت و اشعاری را از این زبان به فارسی ترجمه کرد. در این دوران، قصیده‌ای غرّا در بَثّالشَّکْوی سرود که متجاوز از صد بیت است و از حیثِ مضمون و معنی، حبسیّات مسعود سعد و خاقانی و از لحاظ وزن و قافیه و برخی تعبیرات و الفاظ، یکی از قصاید سنایی را به یاد می‌آورد.
در همین زندان از یک نفر، احتمالأ زرتشتی به نام بهرام، علم نجوم را هم آموخت. چند بیت از قصیده‌ای که در زندان سروده به این شرح است:

مرا جان بفرسود ازین زندگانی                که در وی ندیدم دمی شادمانی
چه شادی توان یافت در آن حیاتی          که بر جان کند بار ننگش گرانی
حیاتی سراسر همه رنج و انده                محیطش محاط هوان و نوانی
من ای زندگانی بست آزمودم.                که آن چیز کز هرچه بدتر همانی
حکیم از گلستان دنیا نچیند                          بجز خار اندوه و نامهربانی
هنرمند بی‌سیم و زرگر به دانش                 شود ابن سینا و بونصر ثانی
گریزند از او خلق زانسان که شیطان           گریزد همی ز آیه‌های قرآنی
چه آسایشی خیزد از مرز و بومی               که جلاد بر وی کند مرزبانی.

بهمنیار پس از آزادی از زندان بخاطر تنگدستی به خدمت در اداره مالیه خراسان در آمد و همزماپ به ریاست اداره تحدید در خراسان منصوب شد و سپس در مشهد سکنا گزید، در تاریخ ۲۹ جوزا (خرداد) ۱۳۰۱ خورشیدی، روزنامه «فکر آزاد» را منتشر کرد. از یک سال پیش از انتشار این روزنامه از خدمات دولتی استعفا داد و در سال ۱۳۰۳ خورشیدی رهسپار تهران شد و «فکر آزاد» را دو بار در هفته منتشر می‌کرد. پس از تعطیلی روزنامه به صلاحدید خود، به استخدام اداره معارف در آمد و مأمور تبریز شد و در آنجا ریاست دارالمعلمین را عهده دار بود. وی در سال ۱۳۰۶ به تهران بازگشت و به دعوت عدلیه (وزارت دادگستری) منصب قضاوت را در اختیار گرفت و دو سال در قزوین و همدان در این سمت بود. بهمنیار در سال ۱۳۰۸ خورشیدی برابر با ۱۹۲۹ میلادی به استخدام وزارت معارف درآمد. پس از تدریس در مدارس «امیرکبیر»، «ثروت»، «شرف»، «علمیه» و سپس در «دارالفنون» و «دارالمعلمین» که به «دانشسرای عالی» تغییر نام داد، به عنوان استاد تاریخ ادبیات در دانشکده معقول و منقول به تدریس مشغول شد (۱۳۱۲ هـ.ش).  در همین سال قانون تأسیس دانشگاه به تصویب رسیده بود و مدرسان دانشگاه برای کسب درجه استادی مجبور به داشتن مدرک دکترا بودند. بهمنیار کتابی در شرح احوال و آثار «صاحب بن عباد» به عنوان «رساله» نوشت تا میزان تحصیلات او در حد دکترا شناخته شود تا بتواند استحقاق تدریس در دانشگاه و رتبهٔ استادی پیدا کند. در هفتمین جلسه شورای دانشگاه که به ریاست وزیر فرهنگ وقت علی‌اصغر حکمت تشکیل شد، موضوع رسالات احمد بهمنیار و تعدادی از دیگر استادان نامی، مانند: حسین گل گلاب، بدیع‌الزمان فروزانفر، سعید نفیسی، عباس اقبال آشتیانی و… تصویب گردید. در سال ۱۳۱۵ پس از آنکه به دریافت درجه دکتری نایل آمد به استادی زبان و ادبیات عربی دانشگاه تهران تعیین شد. بهمنیار در سال ۱۳۲۱ خورشیدی عضو پیوسته فرهنگستان ایران شد. وی از پایه‌گذاران نثر تحقیقی و دانشگاهی بود.
احمد بهمنیار علی‌رغم بیماری و ضعف شدید تا آخرین لحظات توانایی، درس را ترک نگفت. سرانجام در روز جمعه ۱۲ آبان ۱۳۳۴ خورشیدی، برابر با ۱۹ ربیع‌الاول ۱۳۷۵ هجری قمری و ۶ نوامبر ۱۹۵۵ میلادی در منزل شخصی خود در تهران در خیابان عین دوله درگذشت. پیکر احمد بهمنیار طبق وصیت وی به کربلا حمل و پنجشنبه هجدهم آبان همان سال در وادی ایمن به خاک سپرده شد.

- آثار و تألیفات:
بهمنیار علاوه بر مقالاتی که در جراید نگاشته، رسالات آموزشی متعددی را منتشر کرده‌است. گفتنی است که از سال ۱۳۱۸ با علامه علی‌اکبر دهخدا در تنظیم لغت‌نامه همکاری داشته‌است. حاصل پنجاه و دو سال کار مداوم در عمر هفتاد و چهارساله احمد بهمنیار، آثار و تألیفاتی است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
✓ تصحیح اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابی سعید
✓ تصحیح التوسل الی الترسل
✓ تصحیح تاریخ بیهق
✓ ترجمه زیدةالتواریخ در تاریخ آل سلجوق
✓ شرح حال صاحب بن عباد
✓ تصحیح الأبنیه عن الحقایق الادویه
✓ مجمع‌الامثال فارس - داستان‌نامه بهمنیاری
✓ تاریخ ادبیات عربی در سه جلد و
✓ رساله املای فارسی بهمنیار
دیوان اشعار بهمنیار که خود از آن نام برده، بیش از ۱۵٠٠ بیت است. بعضی از قصاید و غزل‌ها و مسمط‌ها و قطعه‌ها و مثنوی‌های او در جاهای گوناگون به چاپ رسیده که از آن میان حبسیه ۱۲۳ بیتی او و نیز قطعات و مثنوی‌های انتقادی طنزآمیز و نغزی که به شیوه لافونتن، داستان‌پرداز معروف فرانسوی، به نظم آورده در خور توجه است. 

- نمونه شعر:
)
ستمگر مغتنم داند که در دهر           بماند شادکام و دیر میرد
نمی‌داند که ظالم را خداوند.        بگیرد سخت لیکن دیر گیرد.

)
گاو میشی ز تشنگی بی تاب                  شد ز لب چشمه تا بنوشد آب
غوککی زشت‌روی و بد اندام            کاندر آن چشمه جسته بود مقام
دید چون یال و بُرز آن حیوان            از حسد شد به خویشتن پنچان
خواست خود را چو گاومیش کند       یعنی از آن چه هست بیش کند
از بزرگان عصرش آمد یاد                   دم فرو بست و کرد خود را باد
باد کرد و فزود باد و دمش                  تا به حدی که پاره شد شکمش
شکمش پاره گشت و بیش نشد               از حسد مرد و گاومیش نشد.

جمع‌آوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

ـــــــــمنابعی برای مطالعه بیشترـــــــــ
- باستانی پاریزی، بزرگداشت احمد بهمنیار
- محمد شریفی، فرهنگ ادبیات فارسی
- حمید فرزام، «استاد احمد بهمینار کرمانی»، نامه فرهنگستان علوم، سال ۵، ش ۱۰ و ۱۱ (پاییز و زمستان ۱۳۷۷).
- دانشنامه آزاد ویکی‌پدیا فارسی
- دانشنامه جهان اسلام ویکی فقه
- وبلاگ اشعار طنز
و...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۲۱
زانا کوردستانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی