انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
۰۵ خرداد ۰۱ ، ۰۴:۲۱

حشمت الله آزادبخت

استاد "حشمت‌الله آزادبخت"، شاعر، روزنامه‌نگار، نوازنده و فعال لرستانی که توانسته در سطح کشوری افتخاراتی را کسب و مدیرمسئولی، سردبیری، خبرنگاری و عضویت در هیأت تحریره‌ی چندی از مطبوعاتی استانی و کشوری را داشته باشد. وی در حال حاضر سرپرست انجمن ادبی کوهدشت می‌باشد.

 

استاد "حشمت‌الله آزادبخت"، شاعر، روزنامه‌نگار، نوازنده و فعال لرستانی که توانسته در سطح کشوری افتخاراتی را کسب و مدیرمسئولی، سردبیری، خبرنگاری و عضویت در هیأت تحریره‌ی چندی از مطبوعاتی استانی و کشوری را داشته باشد. وی در حال حاضر سرپرست انجمن ادبی کوهدشت می‌باشد.


▪سوابق و افتخارات ادبی و هنری:
- سرپرستی انجمن ادبی کوهدشت 
- عضو تحریریه، مسئول سرویس ادبی و نویسنده هفته‌نامه‌ی سیمره
- رتبه نخست جشنواره شعر رضوی در بخش اقوام ایرانی 
- عضو هیت تحریریه‌ی ماهنامه‌ی آسو 
- سردبیر دوهفته نامه‌ی زاگرس
- سردبیر پایگاه خبری تحلیلی میرملاس 
- خبرنگار خبرگزاری مهر 
- خبرنگار خبرگزاری بین‌المللی تسنیم 
- نفر نخست جشنواره‌ی مطبوعات و خبرگزاری‌های لرستان
- نفر دوم جشنواره‌ی مطبوعات غرب و جنوب کشور
- مقام مشترک نخست جشنواره‌ی منطقه‌ای شعر رایحه رضوی به همراه استاد عزیز بیرانوند - مرداد ۱۳۹۶


▪نمونه‌ی شعر لکی:
(۱)
بوری اِ درد دلداری بنویسیم 
اِ درد زمل کاری بنویسیم 
شوئی اِ چمل آشاریا دوس
شوئی اِ آیلل ژاری بنویسیم
▪برگردان فارسی: 
بیا از درد دلداری بنویسیم 
از درد زخم های کاری
یک شب از چشم های پنهان شده‌ی دوست
یک شب از بچه‌های فقر بنویسیم.

(۲)
بوری وه گرد لافاوی بچیمن 
وه گرد ایل بی خواوی بچیمن 
بوری وه گرد بال سی پریسکی 
ورِ ژیر آسمو کاوی بچیمن 
▪برگردان فارسی: 
بیا همراه سیلابی برویم 
همراه یک ایل بی‌خواب 
بیا همراه بال یک پرستو 
به زیر یک آسمان آبی برویم.

(۳)
بوری و اوج آوازا برقصیم 
گری و عشق پروازا برقصیم 
ا نوم ای اخمسونه پوسیایمن 
وری تا و یخه وازا برقصیم 
▪برگردان فارسی: 
بیا همراه اوج آواز برقصیم 
لحظه‌ای به عشق پرواز برقصیم 
میان این اخمستان پوسیدیم 
بلند شو تا با یقه‌ی باز برقصیم.

(۴)
وه زه مت یا وه آوازت برقصم؟
وه اخمت یاگه وه نازت برقصم؟
م چوی واگیژه پیچیامه سه وژما 
نمه زونم وه کوم سازت برقصم؟!
▪برگردان فارسی: 
با زخمت یا با اوازت برقصم؟
با اخمت یا با نازت برقصم؟
مثل یک گردباد به دور خودم پیچیده‌ام
نمی‌دانم با کدام ساز تو برقصم!

(۵)
م مه تاکِ نقاشی نو بکیشم!
وه کاسه حوشک و حالی زو بکیشم 
یکی تر بی گنم حواردی ئه بی کش 
م مه بار تقاص ار شو بکیشم؟!
▪برگردان فارسی: 
من تاکی باید نقاشی نان بکشم؟
به کاسه‌ی خشک و خالی زبان بکشم 
یک نفر دیگر بدون سروصدا گندم را خورد
من باید بار تقص را برشانه بکشم؟!

(۶)
دیرم وه جرّه کرمیت آمشارم
اِ سینه هر دینامیت آمشارم
یِ گل موینی وه یِ گل توقیامه 
چنی ئر چال تبنیت آمشارم!
▪برگردان فارسی: 
دارم بسته بسته کبریت پنهان می‌کنم 
در سینه مدام دینامیت پنهان می‌کنم 
یک وقت می‌بینی یک‌باره منفجر شده‌ام 
تا کی در گلو پنهانت می‌کنم؟!

(۷)
چنه هرچی شوئه خم دیرم ایمشو 
کول اورل اِ دل جم دیرم ایمشو 
دیری سوراو اِ سینه م جرّه ماری
 خمی هوم زور روسم دیرم ایمشو 
▪برگردان فارسی: 
به اندازه‌ی هرچه شب است غم دارم امشب 
تمام ابرها را در دلم جمع دارم امشب 
سهراب در دلم دارد به خودش می‌پیچید 
غمی هم قدرت رستم دارم امشب.

(۸)
هاوار اِ دو چَم چخوکیش مست 
دو چم گرّون کیش آگرپرست 
م ژار منت کیش لوئل تونم 
“میازار موری که دانه کش است” 
▪برگردان فارسی: 
هوار از دست دو چشم چاقوکش مست 
دو چشم لهیب کش – لهیب آیین آتش پرست 
من فقیر منت کش لب های توام
میازار…


▪نمونه‌ی شعر فارسی:
(۱)
رسیده‌ام به دو چشمت برای دربدری
تویی که آخر نازی، خدای عشوه‌گری 
بیا شکوه قفس از برابرم بردار
تویی که در شب پیله طلوع بال و پری
تمام هیبت تاریخ در تو یک جا هست 
قلم به لب بگرفته مورخ طبری 
از آن زمان که خدا مست آفریدن شد 
چو شاهکار دو چشمت ندیده کس اثری 
چه عابدان شریفی به محض دیدن تو 
که از بهشت گذشتند و خیر حور و پری 
تنت تناسب محض است و هم حروفی ناب 
چه ماه چشم و شب موی و ترکه‌ی کمری!!!
به چنگ مژه به تنبور چشم‌هات بزن 
که خانقاه نگاهت خوش است و نغمه‌گری
تمام دار و ندارم همین غزل‌هایی‌ست 
که گر گرفته به پای نگاه شعله‌وری 
دوباره زود رسیدم به آخر غزلی 
و یک شروع دوباره برای دربدری.

(۲)
یک سینه‌ی پر زخم شلوغی دارم
بر پاره‌ی سفره، نان و دوغی دارم 
در خلوت بی‌چراغ تنهایی‌ها 
یک حافظ و دیوان فروغی دارم.

(۳)
آرامش احساس مرا تا نزنید 
انگشت به زخم کهنه‌ی ما نزنید 
لطفا کمی آهسته قدم بردارید 
بر این دل پاره پاره‌ام پا نزنید.
(۴)
کوهم ولی از کمرم چنان که شده‌ام 
کوهی که به لرزه‌ات سر و ته شده‌ام 
ای عشق به دنبال تو بس آمده‌ام
آواره‌ی یک کوچه‌ی بی‌ته شده‌ام.

(۵)
گریه کن گلم 
گریه کن!
حالا که ابرها را
در چشم‌هایمان سر بریده‌اند 
نگاهم به نگاهت کوتاه
دستم از دستت 
پشت این میله‌ها 
با من حرف بزن 
باران گفت و گوی بلندی‌ست!.

 

گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی 

 

منابع 
- پایگاه خبری تحلیلی کشکان 
- پایگاه خبری تحلیلی میرملاس
www.history190190.blogfa.com
www.lakzadegan.blogfa.com
www.homian.ir

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱/۰۳/۰۵
زانا کوردستانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی