نقد داستان
داستانهایی با تاریخ مصرف

عنوان داستان : چهار داستان مینیمال
نویسنده داستان : سعید فلاحی
---------------------
کت و شلوار
---------------------
مجری تلویزیون با ژست همیشگیاش، شروع به سخن راندن کرد: «و توجه شما را گزارشی از اعتصاب کارگران نساجی بروجرد در پی عدم پرداخت هفت ماه حقوقشان جلب میکنم».
و تلویزیون گزارش را پخش کرد.
پشت صحنه، یکی از عوامل از مجری پرسید: «مبارک باشه! کت و شلوار نو خریدی؟!»
- «آره دوخت ایتالیاس! پارچه اش پشمِ نیوزیلنده و آسترش ابریشم ترکیه... حدود دو و نیم برام آب خورده!»
----------------------
کفاش
----------------------
کفش های چرم سیاه رنگ را از پای مرد بیرون کشید و شروع به واکس زدن کرد. مرد به سیگارِ برگاش پک عمیقی زد و کفاش قطرات اشک گونه های از سرما یخ زدهاش را گرم کرد؛ وقتی چشماش به مارک کفش های مرد افتاد... کفش بلّا!
تا پارسال مرد کفاش یکی از کارگران کارخانهٔ کفش بلّا بود. اما بخاطر واردات بی رویه، ورشکست و تعطیل شد. او هم از کارخانه اخراج...
با حسرت کفش ها را جلوی پای مرد، جفت کرد و گفت: خدمت شما!
----------------------------
Made In Iran
---------------------------
کارگاه چادر مسافرت دوزی راه انداخته بود و امیدوار بود که ماهانه دهها چادر را بتواند به فروش برساند. اما در طول یک ماه از آغاز کارش هنوز حتی یک چادر را نتوانسته بود به فروش برساند.
هیچ فروشگاهی حاضر به پذیرش تولیدات او نبود تا اینکه یک روز صاحب فروشگاهی به او گفته بود: تو که لب مرز زندگی میکنی اگه بتونی برام چادرهای ایتالیایی بیاری، همه رو میخرم!
فردا وقتی وارد کارگاه کوچکاش شد، شروع به کندن مارکهای Made In Iran کرد و مارکهای itali را روی آنها دوخت.
تمام چادرهای مسافرتی تولید شده را همان رو بفروش رساند.
----------------------------------
ک مثل کارخانه
----------------------------------
معلم شروع به درس دادن حرف «ک» کرد.
بر روی تخته سیاه، سر مشق بچهها را نوشت:
«پدر کار میکند.»
«پدر در کارخانه کار میکند.»
احمد اشک در چشمهایش حلقه بست. به پنجرۀ کلاس خیره شد و با صدایی خفه گفت: «کارخانه تعطیل شد! پدر از کار بی کار شد»...
نقد این داستان از : احسان رضایی
داستان نوشتن دربارۀ مشکلات و مسایل روز، معمولاً در همان زمان نگارش مخاطبهای بسیاری را با نویسنده همراه میکند؛ اما یک مشکل اساسی هم دارد. اینکه چون معمولاً مخاطب روز اشارات پنهانی یا فرامتنی این متنها را درک میکند، نویسنده دیگر نیازی به توضیح آنها و ساختن فضایی برای نشان دادن آنها نمیبیند. اینطوری ممکن است نویسنده عادت کند تا فقط طوری بنویسد که مخاطبان همان دوره با متن ارتباط بگیرند و به دنبال جلب رضایت آنها برود و همین، باعث محدود شدن آن متن به یک بازۀ زمانی مشخص میشود. یعنی در آینده احتمالی، افراد دیگری که از مناسبات آن دورۀ خاص بیخبر بودهاند نمیتوانند معنای متن را بفهمند. بگذارید برای رساندن منظورم دو حکایت از «رساله دلگشا»ی عبید زاکانی نقل کنم که شخصیتهای هر دو حکایت مشابه هستند: سلطان محمود قزوین و طلخک، مسخرۀ دربار او (که ظاهراً اسم «دلقک» از نام او وارد زبان فارسی شده). حکایت اول:
سلطان محمود روزی در غضب بود. طلخک خواست که او را از آن ملالت برون آرد. گفت: «ای سلطان نام پدرت چه بود؟» سلطان برنجید و روی بگردانید. طلخک باز رفت و همچنین سؤال کرد. سلطان گفت: «مردکِ قلتبان! تو با آن سگ چه کار داری؟» گفت: «نام پدرت معلوم شد، نام پدرِ پدرت چون بود؟» سلطان بخندید.
این حکایتی است که ما معنای متن و روابط آنها را میفهمیم و مثل خوانندگان هفتصد سال پیش کتاب، از خواندنش لذت میبریم. حالا مقایسه کنید با حکایت دوم:
طلخک درازگوشی چند داشت. روزی سلطان محمود گفت درازگوشان او را به لاغ گیرند، تا خود چه خواهد گفتن. بگرفتند. او سخت برنجید. پیش سلطان آمد تا شکایت کند. سلطان فرمود که او را راه ندهند. چون راه نیافت، در زیر دریچهای رفت که سلطان نشسته بود و فریاد کرد. سلطان گفت او را بگویید که امروز بار نیست. بگفتند. گفت: «قلتبانی را که بار نباشد، خر مردم چرا به لاغ گیرد؟»
اینجا باید بدانیم که «لاغ گرفتن» الاغ و «بار دادن» یعنی چی، تا متوجه روابط شخصیتها و در نهایت معنای حکایت شویم. در مورد داستاننویسی با مسایل روز هم همینطور است. در میان متنهای دهه چهل و پنجاه شمسی، انبوهی از داستانهایی است که ما امروزه از خواندنش لذتی نمیبریم، چون نویسنده برای خوانندگانی در زمانۀ خودش نوشته بوده. اما داستانهایی هم هستند که طوری فضاسازی و شخصیتپردازی کردهاند که بعد از گذشت نیم قرن، ما خودمان را کاملاً در آن محیط و فضای داستان حس میکنیم و متوجه روابط شخصیتها و فضای داستان میشویم. چنین داستانهایی ماندگار هستند.
منتقد : احسان رضایی
متولد ۱۳۵۶ تهران، داستاننویس و منتقد ادبی. پزشکی خوانده است، ولی اغلب او را به مطالبش در هفتهنامه «همشهری جوان» میشناسند. در نشریات دیگر مثل «همشهری داستان» یا «کرگدن» هم مینویسد. مجری-کارشناس برنامههای تلویزیونی و رادیویی مختلف دربارۀ کتاب (کتاب باز، کاغذ رنگی، الف، شهر قصه) بوده. تألیفاتش در زمینه تاریخ و ادبیات است.