- مهر:
با هم بودیم
چند صباحی در مهر
حالا که مهر تمام شد
مبادا بیمهریت گل کند.
#لیلا_طیبی(رها)
#هاشور
یک راهنمای جامع برای آشنایی با داروها
👈آ.س.آ◀️رقیق کننده خون
👈آتورواستاتین◀️چربی خون
👈آتنولول◀️ فشارخون
👈آزیترومایسین ◀️آنتی بیوتیک
👈آسیکلوویر◀️ ضدویروس
👈آکاربوز◀️قند خون
👈آلبندازول◀️ ضد انگل
👈آلپرازولام◀️ اعصاب
👈آلوپورینول◀️ نقرس
👈آمانتادین ◀️ضدویروس
👈آمپی سیلین ◀️آنتی بیوتیک
👈آملودیپین◀️فشار خون
👈آموکسی سیلین◀️آنتی بیوتیک
👈آمی تریپتیلین ◀️اعصاب
👈امینوفیلین◀️گشادکننده برونش
👈آمیودارون◀️ضد آریتمی قلبی
👈آمیکاسین ◀️آنتی بیوتیک
👈ٱ.ر.س ◀️اسهال
👈إچ دی◀️ ضدبارداری
👈ارگوتامین◀️میگرن
👈اریترومایسین◀️ آنتی بیوتیک
👈إزیتمایب◀️چربی خون
👈اسپیرونولاکتون◀️فشارخون
👈استازولامید◀️فشار
👈ٱفلوکساسین◀️آنتی بیوتیک
👈ٱگزازپام ◀️اعصاب
👈اکسپکتورانت◀️خلط آور
👈ٱکسی بوتینین ◀️مجاری ادرار
👈الانزاپین◀️اعصاب
👈انالاپریل◀️ فشار
👈اندانسترون◀️ضد تهوع
👈ایبوپروفن◀️مسکن
👈ایندومتاسین◀️مسکن
👈بکمپلکس◀️ ویتامین
👈باکلوفن◀️ شل کننده
👈بتامتازون◀️ضدالتهاب
👈بتاهیستین◀️سرگیجه
👈برم هگزین◀️خلط آور
👈بوسپیرون◀️ اعصاب
👈بیزاکودیل◀️ملین
👈بکلومتازون◀️ضدالتهاب
👈پانکراتین◀️معده
👈پرازوسین◀️فشارخون
👈پردنیزولون◀️ضدالتهاب
👈پرفنازین◀️ اعصاب
👈پرمترین◀️شپش و گال
👈پروپرانولول◀️فشار و تپش قلب
👈پرومتازین◀️ آلرژی
👈پیروکسیکام◀️مسکن
👈پیراستام◀️اعصاب و محرک مغز
👈پریمیدون◀️تشنج
👈تامسولوسین◀️پروستات
👈تاموکسیفن◀️ هورمونی
👈تتراسایکلین ◀️آنتی بیوتیک
👈تتراکایین ◀️بی حس کننده موضعی
👈ترازودون◀️ اعصاب
👈ترازوسین◀️ فشارخون
👈ترامادول◀️ مسکن
👈ترانزامیک اسید ◀️ضدانعقاد
👈تری فلوپرازین ◀️اعصاب
👈تریامیسنولون◀️ ضدالتهاب
👈تریپل سولفات◀️ آنتی بیوتیک
👈تری هگزیفنیدیل ◀️اعصاب
👈تریامترن اچ◀️فشارخون
👈تستسترون◀️هورمونی
👈تیکلوپیدین ◀️پلاکت
👈جم فیبروزیل ◀️چربی خون
👈جنتامایسن ◀️آنتی بیوتیک
👈جینسینگ◀️تقویتی
👈داکسی سایکلین ◀️آنتی بیوتیک
👈دایجستیو ◀️معده
👈دایمتیکون ◀️معده
👈دکسترومتروفان ◀️ضد سرفه
👈دگزامتازون◀️ضدالتهاب
👈دوکسپین ◀️اعصاب
👈دونپزیل ◀️آلزایمر
👈دی پیریدامول◀️فشارخون
👈دی سیکلومین◀️ضداسپاسم
👈دیازپام ◀️اعصاب
👈دیفن هیدرامین ◀️انتی هیستامین
👈دیفنوکسیلات ◀️ضداسهال
👈دیلتیازیم ◀️فشارخون
👈دیکلوفناک◀️مسکن
👈دیمن هیدرینات◀️آنتی هیستامین
👈رانیتیدین◀️معده
👈ریتالین ◀️بیش فعالی
👈ریسپریدون◀️اعصاب
👈سالبوتامول◀️ریه
👈سایمتیدین◀️معده
👈سیتریزین ◀️آلرژی
👈سرترالین◀️اعصاب
👈نسفالکسین ◀️آنتی بیوتیک
👈سفازولین ◀️آنتی بیوتیک
👈سفتریاکسون◀️ آنتی بیوتیک
👈سفکسیم◀️ آنتی بیوتیک
👈سلکوکسیب ◀️مسکن
👈سولفاسالازین ◀️ ضدالتهاب گوارشی
👈سیپروفلوکساسین◀️آنتی بیوتیک
👈سیپروهپتادین◀️آلرژی -اشتها آور
👈سیتالوپرام◀️ اعصاب
👈سیمواستاتین◀️چربی خون
👈فروس سولفات◀️ قرص آهن
👈فلورازپام◀️اعصاب
👈فلوکستین ◀️اعصاب
👈فلووکسامین◀️اعصاب
👈فنازوپریدین◀️ضددرد مجاری ادرار
👈فنوباربیتال◀️اعصاب
👈فورزماید◀️فشارخون
👈فنی تویین ◀️اعصاب
👈فنیل افرین◀️ضد احتقان بینی
👈فیناستراید ◀️پروستات -ریزش مو
👈کاپتوپریل◀️فشار
👈کاربامازپین◀️اعصاب
👈کالامین دی ◀️ضدخارش و التهاب
👈کالاندولا◀️ضدالتهاب و ترمیم کننده پوست
👈کتوتیفن◀️آنتی هیستامین
👈کتوکونازول◀️ضدقارچ
👈کلرامفنیکل◀️آنتی بیوتیک
👈کلرفنیرامین◀️انتی هیستامین
👈پکلردیازپوکساید◀️اعصاب
👈کلونازپام◀️اعصاب
👈کلیدینیوم سی◀️معده
👈کلیندامایسین » آنتی بیوتیک
👈کوتریموکسازول◀️آنتی بیوتیک
👈کوآموکسی کلاو◀️آنتی بیوتیک
👈گاباپنتین◀️ مسکن دردهای عصبی
👈گلی بن کلامید ◀️قند خون
👈گلیکلازید◀️قند خون
👈لاکتولوز◀️ملین
👈لورازپام ◀️اعصاب
👈لوزارتان◀️فشار
👈لووتیروکسین◀️ کم کاری تیرویید
👈لوودوپا ◀️اعصاب
👈مترونیدازول◀️ آنتی بیوتیک
خلیلالله خلیلی
شاعر ملی افغانستان
خلیلالله خلیلی معروف به استاد خلیلی در سال ۱۲۸۶ در باغ جهانآرای شهر کابلِ افغانستان دیده به جهان گشود. پدرش محمدحسینخان مستوفی المالک از بزرگان منطقه کوهستان در شمال کابل و وزیر مالیه دوره امیرحبیبالله خان امیر افغانستان بود.
خلیلالله خردسال بود که پدر و مادرش را از دست داد و مجبور شد، درس را نیمهتمام رها کند. او در هفت سالگی، مادر و در یازده سالگی پدرش را از دست داد. خلیلالله سالها در کابل، کوهستان و بلخ زندگی کرد و در مناصب مهم بسیاری در سازمانهای دولتی داخل و خارج افغانستان کار کرد.
با اینکه استادخلیلالله زندگی پر مشقت و دشوار داشت، تنها شانزده ساله بود که در مکتب میربچه کوت به شغل معلمی پرداخت و به دلیل توانایی بسیار در وزارت مالیه منشی مخصوص شد و بعدها مستوفی ولایت مزار شریف شد. سیزده سال در دفتر صدارت کار کرد. او به دلیل باورها و فعالیتهای سیاسیاش چهار سال از عمر خود را در این دوره در تبعید و حبس سپری کرد و پس از خلاصی از حبس به معاونت دانشگاه (پوهنتون) کابل منصوب شد. علاوه بر این استاد خلیلی بعدها به مناصب متعدد دیگری نیز از جمله رئیس مستقل مطبوعات افغانستان و مشاور مطبوعاتی محمدظاهر شاه و همینطور نماینده در پارلمان و برای مدتی سفیر افغانستان در عراق و عربستان شد.
پس از سرنگونی حکومت محمدداود خان مدتی به آمریکا مهاجرت کرد و پس از آن البته در سالهای پایانی عمر اش به کشور پاکستان آمد.
استاد خلیلالله خلیلی یکی از بزرگترین شاعران کلاسیکسرای افغانستان است که در زمینه پژوهشهای ادبی و تاریخی نیز آثار بسیاری دارد. از آثار پژوهشی او میتوان به «آثار هرات»، «سلطنت غزنویان»، «فیض قدس»، «احوال و آثار حکیم سنایی»، «از بلخ تا قونیه»، «یمگان»، «نینامه» و «عیاری از خراسان» اشاره کرد.
در بین آثار پژوهشی استاد خلیلالله خلیلی، «هرات» از شهرت ویژه برخوردار است که در سه جلد منتشر شده است و در آن شرح حال شاعران، دانشمندان و هنرمندان هرات آمده است.
«سلطنت غزنویان» کتابی است که به ظهور و صعود و سقوط سلطنت غزنویان میپردازد و علاوه بر این از تمامی شاعرانی که در این دوره زندگی میکردهاند شعرهایی آورده میشود. کتاب «عیاری از خراسان» شرح زندگانی امیرحبیبالله کلکانی و دوره حاکمیت او است.
استادخلیلالله خلیلی در مورد زندگانی ادبی میرزا عبدالقادر بیدل کتابی با عنوان «فیض اقدس» نوشته است که بسیار مورد استناد بیدل پژوهان قرار میگیرد. استاد خلیلالله خلیلی در مورد مولانا بلخ نیز سه کتاب نوشته است که برای مولانا پژوهان بسیار مفید بوده است؛ «از بلخ تا قونیه»، «نینامه» و «درویش چرخان» نام سه اثری است که خلیلی در این زمینه به رشته تحریر درآورده است.
باید یادآور شد که استاد خلیلی به زبان عربی نیز آثاری نوشته و منتشر کرده است که یکی از این آثار درباره سفر جهانگرد عرب، ابن بطوطه به افغانستان امروزی است. این کتاب در بغداد به چاپ رسیده است. از اشعار استاد خلیلالله خلیلی میتوان به مرثیههایی اشاره کرد که در مرگ سخنوران دوستان و دیگران سروده است. او اشعار نیکویی در رثای بدیعالزمان فروزانفر، استاد بیتاب، علامه سلجوقی، سرمد، ملکالشعرای بهار، سرور گویا، عزیز الرحمن فتحی، شهزاده نادر و … سروده است.
مجموعه اشعار این شاعر بزرگ بارها در ایران و افغانستان و برخی از کشوهای غربی انتشار یافته است که مورد استقبال فراوان نیز قرار گرفته است. عبدالحی خراسانی کسی است که کلیات آثار خلیلی را گردآوری و منتشر کرده است. او در مورد آثار استاد خلیلالله خلیلی چنین میگوید: «زندگی استاد خلیلالله خلیلی را میتوان در سه مرحله کلی دید؛ مرگ والدین و آوارگی، شهرت و منزلت و خلاقیت ادبی و غربت و خلاقیت شعری.»
استاد خلیلی در مجموع ۶۲ اثر منظوم و منثور در بخشهای مختلف سیاست و فلسفه و ادب و عرفان دارد. دکتر عبدالغفور روانفرهادی پژوهشگر و نویسنده افغان و نماینده پیشین افغانستان در سازمان ملل که در عرصه تاریخ و نقد ادبی فردی صاحبنظر و شناختهشده است در صدمین سالگرد تولد استاد خلیلالله خلیلی قدرت بیان استاد خلیلی را کمنظیر توصیف میکند.
استاد خلیلی در میان اهل فرهنگ و حلقههای ادبی در ایران اعتبار فراوانی دارد. رضازاده شفق، بدیعالزمان فروزانفر، لطفعلی صورتگر بر دیوان اشعار خلیلی مطالب درخور و مناسبی نوشتهاند.
استاد خلیلی را شاعر ملی افغانستان لقب دادهاند؛ عنوانی که به راستی برازنده این شاعر بزرگ است. محمد کاظم کاظمی، شاعر و نویسنده در مورد لقب شاعر ملیِ خلیلی چنین میگوید: «البته عبارت “شاعر ملی”، به معنای قویترین شاعر از همه جهات و با همه معیارها نیست، همچنان که سرود ملی کشورها نیز الزاماً قویترین سرود کشور نیست. آنچه در اینجا مهم است، جامعیت محتوایی و تناسب این شعر، با مسایل ملی کشور است. با این وصف، به نظر میرسد که تجلیل سالیانه این شاعر برجسته زبان فارسی از سوی اهل قلم این کشور ضروری است و نیز رسمیتبخشیدن به روز درگذشت او با عنوانی خاص در سالنامه رسمی افغانستان کاری پسندیده و نیکو خواهد بود.»
استاد خلیلالله خلیلی در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۶۶ شمسی در شهر اسلامآباد کشور پاکستان درگذشت. جسد وی پس از ۲۵ سال به کابل منتقل شد و با احترام و در یک مراسم رسمی در محوطه دانشگاه کابل و در کنار آرامگاه سید جمالالدین افغان به خاک سپرده شد.
♦ نمونههایی از اشعار:
(۱)
کشتند بشر را که سیاست این است
کردند جهان تبه که حکمت این است
در کسوت خیرخواهی نوع بشر
زادند چه فتنهها که مهارت این است.
(۲)
بداغ نامرادی سوختم ای اشک طوفانی
به تنگ آمد دلم زین زندگی ای مرگ جولانی
در این مکتب نمیدانم چه رمز مهملم یا رب
که نی معنی شدم، نی نامه و نی زیب عنوانی
از این آزادگی بهتر بود صد ره به چشم من
صدای شیون زنجیر و قید کنج زندانی
به هر وضعیکه گردون گشت کام من نشد حاصل
مگر این شام غم را مرگ سازد صبح پایانی
جوانی سلب گشت و حیف کآمال جوانی هم
یکایک محو شد مانند اعلام پریشانی
ز یک جو منت این ناکسان بردن بود بهتر
که بشکافم بمشکل صخره سنگی را بمژگانی
گناهم چیست، گردونم چرا آزرده میدارد
ازین کاسه گدا دیگر چه جستم جز لب نانی
(۳)
ناله به دل شد گره، راه نیستان کجاست؟
سینه به من شد قفس، طرف بیابان کجاست؟
در تف این بادیه، سوخت سراپا تنم
مزرعم آتش گرفت، نمنم باران کجاست؟
خوب و بد زندگی، بر سر هم ریختند
تا کند از هم جدا، بازوی دهقان کجاست؟
در تَف این بادیه، سوخت سراپا تنم
مزرعم آتش گرفت، نمنم باران کجاست؟
اشک در آبم نشاند، آه به بادم سپرد
عقل به بندم فکند، رخنهٔ زندان کجاست؟...
(۴)
راه خود رو که دیگران رفتند
نه چنان رو که دیگران رفتند
به تو دادند چون نگاه نوین
جستجو کن بجو راه نوین
آنچه رفتند رفتگان در سال
شوند اکنون به یک سحر پامال
گر کمی سر به خود فرود آریم
راه دشوار پیش رود داریم
طی این راه مرد میخواهد
عقل گردون نورد میخواهد...
راه دور است پیش باید رفت
لیک با پای خویش باید رفت
گر نه این ره به خود بری پایان
میبرندت کشانکشان دگران
میبرند آ نچنان که خواهانند
میکنند آنچه در پی آنند...
رفت عصری که گفت شیخ اجل
رهبر رهروان به علم و عمل
سعدی افتاده است و آزاده
کس نیاید به جنگ افـتاده
در جهانی که ما زنیم قدم
مرگ و افتادگی بود توام
کرکسان زمانه بیدارند
هر چه افتاده زود بردارند
هرکه افتاده پایمال شود
معرض ذلت و زوال شود.
(۵)
قلم در پنجهٔ من نخلِ سرما خرده را ماند
دوات از خشک مغزیها دهانِ مرده را ماند
نه پیوندی به دیروزی نه امیدی به فردائی
دل بی حاصل من شهر طوفان برده را ماند
تکانی هم نخورد از آهِ آتشبارِِ مظلومان
دلِ سختِ ستمگر سنگِ پیکان خورده را ماند
گل عشقم که بود از نوبهار آرزو خندان
کنون در پای جانان غنچهٔ پژمرده را ماند
سر بیدرد کز شتور تمنا نیستش بهره
بشاخ زندگانی میتتوة افسرده را ماند
ز بس در هر چه دیدم داشت رنگِ رنج و آزاری
جهان در چشم من یکسر دل آزرده را ماند.
جمعآوری و نگارش: سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
❆ جمعه ها:
و جمعه هایم
خیس اند از نبودنت
با لهجه ای از سکوت
و صبحی خسته
که تا به ظهر می رسد
دمار از من در می آورد
عصرهای رنگ دلتنگی اش.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_کوتاه
┏💕━━━━━━━━━━•┓
@ZanaKORDistani63
@mikhanehkolop3
https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag
http://mikhanehkolop3.blogfa.com
بــهــار جان...
گل کاشتی!
جای شکوفه بر شاخساران
اشک بر چشمان ایران.
#لیلا_طیبی(رها)
#هاشور
خانا قبادی
شاعر تکفیر شده
خانا قبادی (۱۷۰۰–۱۷۷۲ درنه/ باجلان/ ثلاث باباجانی) شاعر نامدار کُرد در سدهٔ هجدهم بود، وی به زبانهای فارسی، ترکی و عربی آشنایی و تسلط داشته است.
بیشتر اشعار خانا قبادی به گویش هورامی سرایده شده است. مهمترین اثر خانا قبادی «شیرین و خسرو» نام دارد. قبادی تسلط کاملی بر ادبیات و زبان فارسی داشت.
خانای قبادی هیچ عنادی با زبان فارسی نداشته است و آن را زبانی شیرین می نامد؛ اما بر این مسئله نیز واقف است که زبان کردی هم از ویژگی ها و استعدادهای خاص خود برخوردار است و در مقابل عظمت ادبیات فارسی دچار تزلزل اندیشه نمی گردد.
ههرچهن مهواچان فارسی شهکهرهن
کوردی جه شهکهر بهڵ شیرین تهرهن
یهقینهن جه دهور دونیای پڕ ئهندێش
ههرکهس دڵشادهن وه زوان وێـش
خانا از نوادگان قباد بیگ قبادی ایل قبادی جاف حاکم درنه و درتنگ در دۆڵی دهره در ثلاث باباجانی بوده است. وی از شاعران گۆرانی یا ماچۆیی زبان و یکی از عالمان و مترجمان منحصر به فرد در زمان خود بوده است. از چگونگی زندگی خانا در دوران کودکی و جوانی اش اطلاعات زیادی وجود ندارد، اما آن چنانکه از نوشتههایش پیداست او نابغه و متفکری متجدد بود.
توجه و پژوهش در برخی از اشعار وی تا حدی ابهامات زندگی او را برطرف کرده اند.
خانا در نامه ای که به صورت شعر برای میرزا شفیع کلیایی فرستاده است می نویسد:
پهی سهنهی سـاڵم، پهی سهنهی ساڵم
دیـام وه تاریــخ پهی سهنهی ساڵم
پهنجا و چـوار بیم ههرهس وه ماڵم
پیری وه بێ دهنــگ بــێ وه زهواڵم
خانا در این بیت علاوه بر اینکه در مورد پیری خودش می گوید، در مصراع اول بیت دوم می گوید که سنش به 54 سال رسیده است و خانا این شعر را در سال 1152 نوشته است. اما خانا در نیمه های شعر « پهی سهنهی ساڵم » میگوید:
قامهت ڕێک و ڕاست، وهسهر نهی ڕهوان
پیری چهفتی کهرد وهک چهفتی کهوان
پیر و کهفتهکار قامهت قهواغم
شهریک مهینهت ڕهفیق ئاخم
اگر کلمه «قهواغم» را بر اساس ترتیب حروف ابجد بررسی کنیم سال 1152 به دست می آید که در ادامه طرز محاسبه آن آمده است:
ق + ه + و+ ا + غ + م
100 + 5 + 6 + 1 + 1000 + 40
اگر این مسئله درست باشد، خانا می بایست در سال 1098 هجری قمری متولد شده باشد و ذکر تاریخ های دیگر عنوان سال تولد خانا اشتباه است.
عالمانی همچون سید طاهر هاشمی، مارف خزنه دار و علاءالدین سجادی و ... در مورد زندگی خانا اسناد و مدارک معتبری برای نوشته هایشان ارائه نکرده اند اما بر اساس نامه ای که خانا برای میرزا شفیع کلیایی نوشته است، مشخص می شود که خانا نامه را در چه سنی نوشته است و سن او نیز مشخص می شود. یکی از خصوصیات منحصر به فرد خانا این است که در داستانهایش شماره ابیات، سال نوشتن و اسم خود را چندین بار آورده است و در معدودی از آثارش در مورد خود، پدر و طایفه اش نیز سخن به میان آورده است.
قبادی در مسائل و حوزههای دینی استاد بوده است و همچنین در حوزههای کلام و فقه و عرفان صاحب نظر و رای بوده است، از متون و اشعار و آیات نوشته شده در آثار خانا پیداست که او حافظ قرآن بوده است. علیرغم مخالفت ها و ممانعت های عالمان دینی آن دوران، خانا برای تفهیم بیشتر و عمیق تر قرآن، اقدام به ترجمه این کتاب آسمانی به زبان کردی نموده است، که البته هیچ اثری از این کتاب پیدا نشده و کتاب به کلی از بین رفته است. واضح است که اقدامی اینچنین جسورانه از سوی خانای قبادی عاقبتی غیر از تکفیر خانا را در بر نداشته است. به همین دلیل و برای حفظ جانش به امارت بابان (سلیمانیه) می رود و تا سال 1772 میلادی که دار فانی را وداع می گوید، در سلیمانیه زیسته است.
از آثار خانا می توان به شیرین و خسرو، یوسف و زلیخا، لیلا و مجنون، اسکندرنامه، هفت بند خانا، سلطان ابراهیم و نوش آفرین و دیوان وی اشاره کرد.
- نمونهٔ شعر:
- من چهنی تۆما:
من چــــــــهنی تۆما، بۆ چهنی عـــام
تۆ، تۆتۆ ی جهرگــم جیا کهر جههام
تـۆ تـۆ، بهنــد وهبهنـد بگێڵهش پێـدا
گـهر تۆ دیت تۆیێ غهیر جه تۆ تێدا
ئهوسا وێت ئاسا باوهرهش وهبـــهر
وهمهودای ئهڵماس پاره پارهش کهر
جمع اوری و نگارش:
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
ـــــمنابعـــــ
- دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا.
- سایت خبرگزاری کردپرس.
- پورتال خبری جوانرود هه وال.
- شعرای نامدار کرد، فخرالدین آمیدیان، نشر انا، سنندج.
دلتنگم
این روزها
برای آنچه که بودی
ولی دیگر نیستی!
#لیلا_طیبی (رها)
#شعر_هاشور
❆ فاصله:
تو در طلب خدایی
و من به رهِ میخانه
چنین فاصله باشد و،
کجا ما به هم برسیم؟!
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_پریسکه
@ZanaKORDistani63
- نوازشهایت:
بارانِ،
نوازش دستهایت را
بر گیسوانم ببار - تا،،،
بهار بیایدوُ،
موهایم بویِ بابونه بگیرد!
#لیلا_طیبی (رهـا)
#هاشور
تعبیر تمام رویاهایم شده ای
این را،
همه خواب گذارهای شهر
و یوسف می دانند.
#لیلا_طیبی (رها)
#شعر_هاشور
پیله وار
در تنهایی خود می پیچم
تا برسد آن روز
پروانه ام کنی.
#لیلا_طیبی (رها)
#شعر_هاشور
Made In Iran
کارگاه چادر مسافرت دوزی راه انداخته بود و امیدوار بود که ماهانه دهها چادر را بتواند به فروش برساند. اما در طول یک ماه از آغاز کارش هنوز حتی یک چادر را نتوانسته بود به فروش برساند.
هیچ فروشگاهی حاضر به پذیرش تولیدات او نبود تا اینکه یک روز صاحب فروشگاهی به او گفته بود: تو که لب مرز زندگی میکنی اگه بتونی برام چادرهای ایتالیایی بیاری، همه رو میخرم!
فردا وقتی وارد کارگاه کوچکاش شد، شروع به کندن مارکهای Made In Iran کرد و مارکهای itali را روی آنها دوخت.
تمام چادرهای مسافرتی تولید شده را همان رو بفروش رساند.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
نقدی بر سه سروده از بانو نگاه سهرابی در، نقد و بررسی شبانههای نقد ماهنامه سخن
چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۹
#سروده نخست
"بازتاب تصویر تو"
واج واج واژه هایت
نگاهم نگاهی می اندازد به مژگانت
نگاهت و مسخ واژنگاهش
تری تمنای تن در آغوشت و واژه هایت
آخ واژنگاهش
حوالی سه و خرده ای از صبح است .
واژنگاهش، مادرت ، واژنگاهش
میلاد مولود گاهشش منطبق بر زایش خداوندی.
جوانه، جواهر ، روییدنی
میکند تبلور
سر رسید زایشت از واژنگاهش .
یا ذوالجلال،
گاه زمانه دوباره زاییدت
در فرق دریده مژهایم .
_ونگ نوازده در لای واژنگاهش_
#سروده دوم
#اروتیسم_در_ادبیات
/قونسنس/
غسل بده زنی را در آغوشت
که "میم"مالکیت عزیز را
بر لب هایت بوسه زده
و
ندانم کاری را با ناف حیوان نا زاییده اش
بر تن خویش بریده
تا رد سفیدی غلط گیر دامنش را نیآلوید ...
غسل بده او را در جماع با تنت
که نزدیکی تو
مثل حفاظ شاخ گوزنی زیباست.
غسل بده او را با دم اطهرت
که
تند باد نفست هم بوسه است از برایش...
قسم تعمید را وصله ی تنش کن ، آغوشت را حلقه ی جانش
و چون نوزادی پس از زایش
غسلش بده
اینبار در عمق آغوشت.
#سروده سوم
" آزادی"
مفهوم آزادی
در دندان کلاغ های بالای برج
به" چَرا " میرود.
تاکسی با قوس میدان کژ میشود
و هم زمان
رادیو زمزمه "رستگاری در شاوشنک " میگذارد
مادامی که برگردان مقنعه زیر چانه ی دختری را میخاراند ، پیکی موتوری
با سود چهار درصد طرح ترافیک می فروشد .
اسپندی بر آتش،
چشم بلا را در دستان یک خیابانی
از این شهر به دور میکند
و پلیس به افزایش قرمزی چراغ چهار راه فکر میکند .
کودکی
فرق "دخل" و "خرج" را در ذهن، تحلیل میکند.
_برج میلاد آسانسوری سریع دارد
و آزادی گالری تعطیل!_
این را دانشجویی که انگشتش لای کتاب "زیبایی شناسی "
گیر کرده است ، میگوید و سوار بر پیک موتوری
که خودش پیک حامل آن است ،
صدایش را در دور میدان می کشاند...
تاکسی با صدای رستگاری در شاوشنک
به ایستگاه آخر میرسد.
یک نفر پول خرد ندارد
و مابقی اطلاع از افزایش نرخ کرایه ، راننده هم اعصاب.
کلاغ ها آزادی به دندان
در چَرا ی خانه ی قمری ها
خود را بستری معاشقه ای یک روزه می کنند
و پرچم های میدان در جایشان میلغزند و
همه چیز در دور میدان همانگونه که هست باقی میماند .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درود و ادب و احترام
به دوست نادیدهام سرکار خانم نگاه سهرابی درود میگویم و خوشحالم که چامه های زیبای ایشان را مطالعه کروم.
خواندن شعرهای بانو سهرابی در ابتدای امر کمی برایم سردرگمی آورد... اما به مرور با آنها انس گرفتم. شاید به این دلیل بود که حقیر با این سبک و سیاق ادبی چندان ارتباط نداشتم و ندارم.
اشعار مهربانو سهرابی در دسته بندی ادبیات اروتیک یا ادبیات شهوانی قرار می گیرد؛ علی الخصوص دو شعر اول ایشان. ادبیات اروتیک ادبیاتی است که در بر گیرنده ی شعر، متون، داستانها و گزارشهای حقیقی و مجازی روابط جنسی انسان است.
از این قبیل کلمات: (واژنگاه - آمیزش - زایش و...)
شعر اروتیک نوعی شعر هجو که در آن با لحن بیپروا و گستاخانه، به مسایل جنسی و توصیف آلتهای تناسلی پرداخته میشود. مستهجنگویی، مُجُون، و خلاعت عذرا از دیگر اصطلاحات مترادف این نوع شعر است.
در ادبیات فارسی از کهن شعر شهوانی رواج داشته، بهطوریکه ازرقی به دستور طغانشاه، کتاب الفیه و شلفیهرا با تصاویری از نحوه ارتباط جنسی مرد و زن سرود. الفیه، به آلت تناسلی مرد و شلفیه به آلت تناسلی زن اشاره میکند. از شاعران زبان فارسی که دارای آثاری با محتوای هزل دارند میتوان از حکاک مرغزی، دهقان علی شطرنجی، طیان ژاژخای، حکیم کوشکی، حکیم شمس اعرج بخاری، مهستی گنجوی، سوزنی سمرقندی خاقانی، انوری، پوربها جامی، سراج قمری، و عبید زاکانی را نام برد.
از ادبیات بکار برده شده در هفت پیکر نیز به عنوان شاهکار ادبیات شهوانی و همچنین اثری اخلاقی یاد شدهاست.
همچنین در آثار فروغ فرخزاد عاشقانههایی هست که بیپروا و بیپرده به بیان احساسات شهوانی میپردازد.
فارغ از چیستی ادبیات اروتیک به نقدی اصلی اشعار شاعر محترم می پردازیم:
شما استعداد بالایی دارید و نشانه اش مثلا آن سطری است که گفته اید: «برج میلاد آسانسوری سریع دارد
و آزادی گالری تعطیل». بسیار عالی گفته اید و خصوصأ اینکه زبان یعنی انتخاب واژه ها بسیار عالی و استادانه است. کشف هایی بدیع و نو در این اشعار وجود دارد که می توانید آن را در یک شعر کوتاه هم بیان کنید و حیف است که این قبیل تماشاهای شاعرانه شما، لابلای یک شعر بلند گم شود و هدر برود.
شعر، متولد حقیقت است. میلادی که امکان طولانیتر کردن عمر جاودانگی آن را فراهم می سازد. بسیاری از سرنوشتها، قصهها، واقعیات تاریخی، عشقها و انسانها به کمک شعر، از گذشتگان به آیندگان رسیدهاند و اسباب آشنایی انسان ها را با گذشته ممکن کردهاند. سه متن ارسالی دوست ادیب و فرزانه ام، با چنین پیشفرضی خلق شدهاند. شاعر به واقعیات پیش روی خویش دقت دوچندانی داشته است و با هنرمندی و خلاقیت بسیاری از پدیدههای پیش چشم مخاطب را به متن ادبی تبدیل کرده است.
پیکی موتوری
با سود چهار درصد طرح ترافیک می فروشد .
اسپندی بر آتش،
چشم بلا را در دستان یک خیابانی
از این شهر به دور میکند...
خواندن این چند خط چه اندازه واقعیت های امروزمان را برای شما خواننده آشکار کرد و همین است که شاعر با هنرمندی خاص یک واقعیت ملموس روزمره را به اثری ادبی و ژرف تبدیل ساخته است.
میتوانیم بگوییم که شاعر در کشف معنا و مراجعات ذهنی تجربیات قابل توجهی داشته است و اگر این اتفاق در چرخهی سال های نخست شاعری بانو سهرابی باشد قابل ستایش و تحسین است. برای تقویت این استعداد و بهبود خلق ادبی بر مبنای ظرفیتهای شکلی باید شاعر سطح مواجهه و اصطکاک ذهنی خود را افزایش دهد. باید ببینم این شکل از شعر چه مولفههایی اختصاصی برای خود دارد که باید آنها را رعایت کنیم و چه امکاناتی باید به امکانات تجربه شدهی شعر های موج نو بیفزاییم.
یکی از مهم ترین برجستگیهایی که این اشعار دلرد؛ این است که اصالت زبانی خاص در این متن دیده می شود. منظور از اصالت زبانی این است که ما به واقع می دانیم شاعر از چه زبانی استفاده کرده است. یعنی شاعر تکلیف خود را با زبان مشخص کرده است و یک جا زبان محاوه نمی شود و جای دیگر عامیانه و زبان شعری شاعر یک دست و هماهنگ است. برای درک بهتر حرفم مثالی می زنم.
به این کلمات دقت کنید:
تن - آغوش - واژنگاه - مادر - زایش - مولود
در این چند کلمه چه می بینید؟! چه برداشتی دارید؟
کلماتی هماهنگ و مرتبط که یک سری فعل و انفعالات جنسی را مطرح که منجر به میلادی خواهد شد.
شعر های بانو سهرابی ارزشمند و قابل تحسین اند. ارزش چند بار خواندن را دارد. اما توصیه ای اکید دارم که نسبت به چکش کاری دوباره ی اشعارشان اقدام عاجل کنند. شعرهای شاعر همانند درختی است با شاخ و برگ بسیار گه شاعر از طریق آرایه های ادبی به هرس آن خواهد پرداخت تا شکل(بزرگی و کوچکی) و فرم(نوع درخت) و محتوا(کیفیت میوه) را بسازد.
امید است مجددأ شعرهای زیبای شاعر فرهیخته را ببینم و بخوانم و لذت ببرم.
با تقدیم احترام
#سعید_فلاحی(زانا کوردستانی)
۷ خورداد ۱۳۹۹ - ارومیه
حشمت منصوری
استاد حشمتالله منصوری جمشیدی از شاعران برجسته و توانمند کُردیسُرا در تاریخ ۱۰ دی ماه سال ۱۳۱۵ در ایلام به دنیا آمد. او فرزند رستم و از طایفهٔ بزرگ کورد و تیرهٔ تشمال دوستعلیوند بود. کامران و کیانوش دو پسر ایشان نیز از شعرای معاصر ایلام هستند.
تحصیلات خود را در مقاطع تحصیلی تا دیپلم در ایلام گذراند و در سال ۱۳۳۷ به دانشسرای تربیت معلم رفت. پس از فارغ التحصیلی به خدمت آموزش و پرورش درآمد و از سال ۱۳۳۸ در دورترین نقاط استان ایلام به تعلیم و تربیت روستاییان مشغول شد تا اینکه در سال ۱۳۷۳ از خدمت آموزش و پرورش بازنشسته شد.
او نامی آشنا در حوزه شعر کردی ایلامی است که دغدغه اصلی این شاعر انعکاس مسائل اجتماعی و محیط پیرامون در قالب مثنوی بوده است. ایشان در سرودن شعر به زبانهای کوردی، لری و فارسی طبعی و زیبا و روان داشت و اشعار کردی او مورد توجه بسیاری از مردم ایلام واقع شده است.
از وی دو مجموعه اشعار، "بهیان ده ئاسوو" به معنای طلوعی در افق و "دهلیل و دلبهر" چاپ و منتشر شده است. همچنین در سال ۱۳۸۸ کتابی شامل دو مثنوی بلند بالای "دلبر" و مثنوی "والیه" از ایشان به سعی و اهتمام آقای محمد جلیل بهادری چاپ و منتشر شد. استاد علاوه بر ذوق بینظیر شعری و ادبی در دیگر زمینههای هنری چون نقاشی رنگ روغن، سیاه قلم و مینیاتور و مجسمهسازی فعالیت داشته است.
مثنوی از او تحت عنوان "لفانگ" که داستانی در مورد دو دختر دو قلو به نامهای "گلچهره و حیران" هست که یکی دارای سیمایی زیبا و دیگری فاقد زیبایی چهره است، از زیباترین و پر مخاطبترین اشعار ایشان بود.
سرانجام استاد حشمت منصوری جمشیدی در شنبه دوم فروردین سال ۱۳۹۹ در سن ۸۴ سالگی درگذشت.
- برشی از منظومهٔ عاشقانه دلبر:
یهێ شهو جا خسۊم دهوهر ئهیوانه
رشانۊم جرعهێ دهتهێ لیوانه
جهم بۊمنهو یهک سێ چوار دێوانه
مِ بۊم و خێاڵ و مانگ و پهێمانه
وتم وه خیاڵ تون ئێ ئێمامه
دهرکهرهم ده دهس ئێ نهونهمامه
خیاڵ وت وڵ که ئێ فکرِ خامه
بنووڕ وهێ هووره دهێ حهڵقهێ جامه
تمهز مِ ده دهورِ خوهم بێ خهوهرم
دڵبهر ها دهکوڵ، دهبانِ سهرم
مانگهشهو دهژێر تاقِ ئهێوانه
عهکسێ خسگه ده رۊ لێوانه
لێوانه یهواش هاوردم ئهو بان
جوورێ نه خوهرێ دهسهیلم تهکان
شهراوه نووشیم ههوه یهێ هچان
دهنگ دڵبهر هات، وتهم: نووشِ گیان
وتم: قوربانت، یهکِ تر نووشیم
وه دهس پاچه کهرواسهم پووشیم
وه ئێحترامێ دهجا ئهڵپهڕیم
شهراوه ده رۊ دهس و دهم سڕیم
نهسیم دچهسپان خوهێ وه قامهتێ
قامهت چِ قامهت؟ چۊ قیامهتێ
عهترێ دیاورد دهلار ولهشێ
ئاێم حهز دکرد دهبوو خوهشێ
مانگه لێزگرتۊ دهژێرِ قاوێ
مانگِ ترخهفتۊگ دهپشتِ چاوێ
مهر مانی نهقاش راحهت بنیشێ
بتۊهنێ رهسم سیماێ بکیشێ
کی تۊهنێ بکهێ نهقڵ ئهو شهوه
وهسف جهماڵ ئهو خوداێ کهوه ...
جمعآوری: سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
یحیی حسن
شاعر اسلامستیز
یحییحسن شاعر و منتقد اسلام، متولد ۱۹۹۵ در شهر آرهوس، دومین شهر بزرگ دانمارک، در خانوادهای فلسطینی به دنیا آمد. ظهور او در عرصه شعر دانمارک بیشتر شبیه به سقوط یکباره شهابی بود که هیچکس انتظارش را نداشت.
در سال ۲۰۱۳ اولین مجموعه اشعار او به نام «Gyldendal» در مدت کوتاهی رکورد فروش را در تاریخ دانمارک شکست و به تیراژ ۱۲۰ هزار نسخه رسید.
کتاب دوم او با نام «Gyldendal2» یک سال پس انتشار چنان موفق بوده که توانست این شاعر جوان را نامزد دریافت جایزه ادبی مهم نوردیک (جایزه ادبی شمال اروپا) کند.
ترجمه نروژی کتاب دوم یحییحسن که تنها یک روز قبل از مرگش در اسلو منتشر شد انتظار میرود در نروژ نیز بسیار پرفروش باشد.
نقدهای ستایشآمیز منتقدان از اولین مجموعه شعرش، او را در مرکز خبرها قرار داد. در همان سال کانال ۲ دانمارک مصاحبهای با او انجام داد و او بدون پردهپوشی، از خشونت پدر و ریاکاری پذیرفته شده در جامعه حاشیهنشین مهاجران سخن گفت.
یحیی حسن در این مصاحبه و مصاحبههای بی شماری که در روزنامهها و دیگر وسایل ارتباط جمعی شرکت کرد بدون خودسانسوری و با صراحت و با کلماتی خشن، خشم خود را از ریاکاری و زاهدنمائی را بیان کرد. رکگویی او و انتقاد بی محابای او از فرهنگ حاکم در جامعه حاشیهنشینن مورد استقبال جامعه دانمارک قرار گرفت ولی با ترشروئی و خشم از طرف حاشیهنشینانی که در مورد آنها دست به افشاگری زده بود روبرو شد. گروههای افراطی او را به خیانت متهم کردند و سیل تهدیدها و آزارها به سوی او روان شد اما او کسی نبود که از مواضع خود عقبنشینی کند و با جدی شدن تهدیدات تحت حفاظت پلیس قرار گرفت. او در تیراندازی به یکی از همین مخالفان هممحلیاش، برای یک سال و نه ماه به زندان افتاد و بعد از آزادی مدتها تحت درمان روانپزسک قرار گرفت.
یحییحسن در اشعارش با واژه هایی تند، خشونت خانوادگی را به باد انتقاد میگیرد و تنفرش از مذهبی که با آن بزرگ شده را نیز نشان میدهد:
«من از فلاکت تو متنفرم.
از حجابت،
از ق-ر-آ-ن تو،
از پیام-بران بیسوادت،
از والدین و فرزندان زورگو
و از عبا-دات تو متنفرم.»
...
کاش مرا به حال خودم وا میگذاشتند.
روزنامه «پولیتیکن» چاپ دانمارک با یحیی حسن که در آن زمان هنوز یک چهره ناشناخته بود گفت و گویی انجام داد. او که در آن زمان فقط هیجده سال داشت گفت: «من از نسل پدرانم عصبانی هستم.»
در سال ۲۰۱۵، وی برای انتخابات مجلس دانمارک وارد یک حزب تازه تاسیس که توسط جوانان خوش فکر مسلمان تاسیس شده بود، ثبت نام کرد، اما این حزب نتوانست واجد شرایط شود. در عوض، یحییحسن او با ۹۴۴ رای برای ورود به مجلس ناکام ماند.(برای ورود نیاز به ۲۰۰۰۰ داشت.)
جسد «یحیی حسن» شاعر جوان و مشهور دانمارکی روز پنجشنبه ۳۰ آوریل ۲۰۲۰ برابر با ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ در خانهاش کشف شد. او که تنها ۲۴ سال سن داشت، از چند سال قبل مهمترین استعداد شعر دانمارک دانسته میشد.
پلیس درباره مرگ او رسما اعلام کرد که هیچ نشانه مجرمانهای در فوت این جوان شاعر نیافته است و با توجه به بیماری روانی و مصرف مواد مخدر، احتمال خودکشی او وجود دارد.
- اشعار:
دیگران با شوق در انتظار آمدن بابا نوئل بودند
اما من از او میترسیدم
همانطور که از پدرم میترسیدم!.
جمعآوری و نگارش:
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)