انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

کتاب "خانم لیزار، ما را گذاشته سر کار!"، جلد چهارم، از مجموعه کتاب‌های مدرسه ی عجیب و غریب (!Miss Small Is off the Wall)، نوشته‌ی آقای "دَن گاتمن"، نویسنده‌ی آمریکایی‌ست.

 

خانم لیزار، ما را گذاشته سر کار!


کتاب "خانم لیزار، ما را گذاشته سر کار!"، جلد چهارم، از مجموعه کتاب‌های مدرسه ی عجیب و غریب (!Miss Small Is off the Wall)، نوشته‌ی آقای "دَن گاتمن"، نویسنده‌ی آمریکایی‌ست.
آقای "دَن گاتمَن" (Dan Gutman)، در ۱۹ اکتبر ۱۹۵۵ میلادی، در نیویورک به دنیا آمد. او در رشته‌ی روان‌شناسی فارغ‌التحصیل شد، اما به این رشته علاقه‌ای نداشت و پس از مدتی آن را رها کرد تا نویسنده شود. در دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی، تلاش کرد، که برای نشریات مطالب طنز بنویسد، اما چندان نتیجه‌بخش نبود. 
در سال ۱۹۸۲ میلادی، با رونق بازی‌های ویدئویی تصمیم گرفت مجله‌ای برای این بازی‌ها منتشر کند. موفقیت مجله به او انگیزه و اعتماد به‌ نفس داد، تا نویسنده‌ای تمام‌ وقت شود. 
نخستین تلاش‌های او نوشتن در مورد ورزش بود، گرچه کتاب‌هایش پر فروش نشدند، اما تجربه‌ی خوبی به او دادند. 
دن گاتمن در دهه‌ی ۱۹۹۰ میلادی، و با تولد پسرش، تصمیم می‌گیرد برای کودکان داستان بنویسد. موفقیت خیره‌ کننده‌ی کتاب‌هایش باعث شد تا او نویسنده‌ی کودکان شود و نامزد بیش از نود جایزه شد. مجموعه‌ی «پرونده‌های نابغه» دیگر اثر مطرح اوست.
مترجم این کتاب خانم "محبوبه نجف‌خانی"، و ویراسته‌ی خانم "شهره احدیت" و انتشارات افق آن‌را در ۸۰ صفحه چاپ و منتشر کرده است.
خانم "محبوبه نجف‌خانی"،  زاده‌ی سال ۱۳۳۵ خورشیدی، در تهران، مترجم ایرانیِ ادبیات کودک و نوجوان است. او برای ترجمه‌ی کتاب "آبشار یخ"، برگزیده‌ی کتاب سال شورای کتاب کودک شد. 
او دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی مترجمی زبان انگلیسی از مدرسه‌ی عالی ترجمه (دانشگاه علامه طباطبائی کنونی) است.

این کتاب از مجموعه‌ی ۲۱جلدی مدرسه عجیب و غریب است. در مدرسه عجیب و غریب برخلاف بیشتر مدرسه‌ها همه‌ی اتفاقات حول محور بچه‌های مدرسه نیست. گاهی مدیر با حال مدرسه، آقای ناوال، گاهی مستخدم و گاهی هم معلم هنر، خانم فالکن دست به کارهایی می‌زنند که حتی به فکر بچه‌ها هم نمی‌رسد. نویسنده در هر قسمت از این مجموعه یکی از اتفاقات مدرسه را روایت می‌کند.
در مدرسه‌ی عجیب و غریب همه چیز درهم و برهم است. در این مدرسه، از یک طرف مدیر، معلم‌ها، خانم کتابدار و راننده اتوبوس مدرسه با آن‌هایی که می‌شناسیم فرق دارند و از طرف دیگر دانش‌آموزان.
"ای. جی" وروجک هم که داستان‎‌ها را تعریف می‌‎کند، هم از مدرسه بدش می‌آید و هم از دختر درس‌خوان و لوسی به اسم "آندریا یانگ"، که همیشه خودش را برای معلم‌ها شیرین می‌کند.
اما انگار در این مدرسه‌ی عجیب و غریب، مدیر و معلم‌ها بیشتر با شیطنت‌های ای.جی همراهی می‌کنند تا با شیرین‌کاری‌های آندریا!

در کتاب مدرسه‌ی عجیب و غریب ۴: خانم لیزار ما را گذاشته سر کار، با مربی ورزشی آشنا می‌شوید که به‌جای تمرین ورزشی به بچه‌ها شعبده‌بازی یاد می‌دهد و از آن‌ها می‌خواهد بازی‌های خطرناک کنند. معلوم نیست در سر خانم لیزار چه می‌گذرد و بعد از انجام کارهای دور از عقلش، جان سالم به در می‌برد یا نه. این کتاب یکی از قسمت‌های مجموعه‌ی پرطرفدار دن گاتمن است که تاکنون بیش از سی میلیون نسخه فروش داشته.
برای بچه‌هایی که از درس‌های خسته‌کننده‌ای مثل ریاضی و علوم بیزار هستند، کلاس تربیت بدنی حکم بهشت را دارد. «اِی جِی» عاشق ورزش است و دلش می‌خواهد بتواند در این کلاس تجربیات ورزشی مختلفی داشته باشد. او می‌خواهد فوتبال، بیس‌بال و هاکی و خیلی ورزش‌های دیگر را امتحان کند و مهم‌تر از همه در این رشته‌ها از آندریا، همکلاسی خودشیرین و اعصاب‌خُرد‌کنش جلو بزند. فقط با این روش است که می‌تواند تلافی نمره‌های بالای او را در همه‌ی درس‌ها در بیاورد و شکستش بدهد. اما متأسفانه خیلی زود با شنیدن پیشنهادات لوس مربی تربیت بدنی متوجه می‌شود خبری از رؤیاهایی که در سر پرورانده، نیست.

در کتاب مدرسه‌ی عجیب و غریب ۴: خانم لیزار ما را گذاشته سر کار (Miss Small Is off the Wall)، نوشته‌ی دن گاتمن (Dan Gutman) با معلم ورزشی روبه‌رو می‌شوید که نه‌تنها بچه‌ها را دعوت به انجام کارهای عجیب و غریب می‌کند، بلکه کم مانده جان خودش را در این راه از دست بدهد!

دن گاتمن، در مجموعه کتاب‌های مدرسه پرماجرا به زبانی ساده و طنزآمیز، ماجراهایی که در مدرسه برای ای جی اتفاق افتاده را بیان می‌کند. این مجموعه به زبانی ساده و شیرین نوشته شده و منتخب شورای کتاب کودک با رتبه چهار ستاره شده است.
زبان داستان‌های گاتمن شادی‌آفرین و طنز است و با شوخی‌های کلامی بسیاری همراه است. به دلیل بیان شیوه‌های تدریس خلاق، خواندن آن برای آموزگاران بسیار جذاب و مفید است.


◇ فهرست مطالب کتاب:
۱: تربیت‌بدنی خیلی باحال است
۲: عقل کل‌ها و کله‌پوک
۳: تفریح و تفریح و تفریح با خانم لیزار
۴: کار چَرَند حفظ تعادل
۵: چه‌طوری رفیق!
۶: حقیقتی درباره‌ی خانم لیزار
۷: تربیت‌بدنی مزخرف است
۸: شبحی در قبرستان
۹: سرِحال و شنگول
۱۰: کهیر و مسابقه‌ی دوِ سه‌پایی
۱۱: آدم‌بزرگ‌ها عجیب و غریب‌اند


◇ بخش‌هایی از کتاب:
(۱)
«اسم من اِی. جِی است و از مدرسه خیلی بدم می‌آید.
راستش، خیلی بدم می‌آید که خواندن و نوشتن و ریاضی بخشی از مدرسه است. این چیزها به درد پرنده‌ها می‌خورد!
فقط از یک چیز مدرسه خوشم می‌آید:
تربیت‌بدنی.
تربیت‌بدنی! من عاشق تربیت بدنی‌ام! تربیت‌بدنی خیلی باحال است! تربیت بدنی اصلاً مثل مدرسه نیست. اگر مجبور نبودیم برویم مدرسه، فقط تربیت‌بدنی انجام می‌دادیم، به‌نظر من، اگر می‌توانستیم تمام روز تربیت‌بدنی داشته باشیم و بی‌خیال کارهایی حال‌گیر مثل خواندن و نوشتن و ریاضی می‌شدیم، مدرسه جای خیلی باحالی می‌شد.
خب، راستش را بخواهید، من تابه‌حال هیچ‌وقت تربیت‌بدنی نداشته‌ام. توی مدرسهٔ من، مدرسهٔ اِلا مِنتری، وقتی پارسال کلاس اول بودیم، تربیت‌بدنی نداشتیم: دوستم پیتر که خانه‌اش نبش خیابان ماست و به یک مدرسهٔ دیگر می‌رود و کلاس سوم است، به من گفت که توی مدرسه‌اش، زنگ تربیت‌بدنی، داج‌بال و بسکتبال و فوتبال و خلاصه هر چیز دیگری که دل‌شان بخواهد بازی می‌کنند.
وای پسر، کاش می‌شد به جای مدرسهٔ خسته‌ کنندهٔ اِلا مِنتری، به مدرسهٔ پیتر می‌رفتم. یک عالمه منتظر شدم به کلاس دوم بروم تا تربیت‌بدنی داشته باشیم.
یک روز بعد از مراسم صبحگاهی، معلمم، خانم بریج گفت: "بسیارخب بچه‌ها، وقتش است صف ببندید."
همه پرسیدیم: "صف برای چی؟"
خانم بریج گفت: "برای تربیت‌بدنی! قرار است برویم سالن ورزش، پیش خانم لیزار."
ــ یو هووو!»

(۲)
وقتی کار مزخرف حفظ تعادل پر تمام شد، خانم لیزار همه‌ی پرها را جمع کرد و سوت زد و گفت: «خب، حالا همه‌ی دخترها یک طرف سالن صف بکشند و پسرها هم طرف دیگر.»
به رایان گفتم: «خیلی خب، قرار است داج‌بال بازی کنیم.»
داج‌بال همان بازی باحالی است که یکی از بچه‌ها از این طرف سالن، بچه‌های آن‌طرف سالن را نشانه می‌گیرد و با توپ می‌زند. این تنها بازی‌ است که می‌شناسم باید وسیله‌ی بازی به کسی بخورد و دردش بگیرد. قواعد بازی داج‌بال این‌طوری است!
به رایان گفتم: «خوب نگاه کن، وقتی نوبت من بشود، می‌خواهم محکم بزنم توی سر آندریا یانگ.»
من و رایان کفِ دست‌های‌مان را به‌هم کوبیدیم. بعد جای‌مان را عوض کردیم تا من درست روبه‌روی آندریا قرار بگیرم. این‌طوری می‌توانستم از دور یک ضربه‌ی خوب به آندریا بزنم.
مشکل این‌جا بود که خانم لیزار هیچ ‌توپ داج‌بالی نیاورد. وقتی همه‌ی پسرها و دخترها در دو طرف سالن ورزش صف کشیدند، خانم لیزار رفت سراغ ضبط صوتی که کف سالن بود و آن را روشن کرد. یک کلاه حصیری سرش گذاشت و دور سالن چرخید و چرخید و یک سری حرکات عجیب و غریب کرد و فریاد زد: «یوووها‌ا‌ا! حالا دیگر وقتش است که شروع کنیم.»

(۳)
ما می‌خواهیم مهارت‌مان در فوتبال و بسکتبال را به رخ معلم ورزش‌مان بکشیم. اما انگار از این جور بازی‌ها خبری نیست. خانم لیزار خیال دارد به ما تردستی با روسری و نگه داشتن پر روی انگشت یاد بدهد!.

 

گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۵/۳۱
زانا کوردستانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی