انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان
۲۷ شهریور ۰۴ ، ۰۲:۴۸

ابراهیم روزبهانی (آه)

زنده‌یاد "ابراهیم روزبهانی"، متخلص به "آه"، شاعر جوان ایرانی بود که در آبان‌ماه ۱۴۰۲ خورشیدی، بر اثر سکته‌ی قلبی درگذشت.

 

 

ابراهیم روزبهانی

زنده‌یاد "ابراهیم روزبهانی"، متخلص به "آه"، شاعر جوان ایرانی بود که در آبان‌ماه ۱۴۰۲ خورشیدی، بر اثر سکته‌ی قلبی درگذشت.
در میان اشعار وی، اشعار آیینی زیبایی را می‌توان مشاهده کرد.

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
[ای وای]
خستند پرت را و شکستند سرت را
ای وای که کشتند حسودان پسرت را
پشت در آن خانه چه گویم که چه‌ها شد
با ضرب لگد چید حرامی ثمرت را
فریاد زدی فضه بیا بال و پرم سوخت
جز اشک چه سازد شرر بال و پرت را
باید که به گوش همه عالم برسانم
غمنامه‌ی پهلوی به خون غوطه ورت را
ای مادر غم دیده که در اوج شقاوت
بردند به یغما همه ارث پدرت را
پنهان شدی از ظلمت این عالم خاکی
حاشا که بیابند خلایق اثرت را
مردانه چو زن‌ها به غمت اشک بریزم
ای وای که کشتند حسودان پسرت را.

(۲)
[تو کشته‌ی اشکی]
عقیده‌ی همه یاران به اتفاق این است
که اشک شور بیاد حسین شیرین است
کنار قتلگه تو به گریه جان دادن
ز وعده‌ها که به خود داده‌ام یکی این است
تو سیدالشهدایی، تو کشته‌ی اشکی
منم که مذهبم عشق تو گریه‌ام دین است
سلام حضرت صادق به هر که از داغت
همیشه سفره‌ی چشمش به اشک رنگین است
ز اشک دیده جهان را به آب خواهم بست
کنون که مرهم تو گریه‌ی محبین است
گرفتم اینکه سرت را به دیر راهب شست
ز تشنگی لب پاکت هنوز پر چین است
لبی که بر سر نی آیه‌ها تلاوت کرد
لبی که از ضربات یزید خونین است
جبین شکسته به سنگ و لبت نشسته به خون
بمیرم این که سرت مجمع‌المضامین است
سرم فدای سرت کان سر منور تو
گهی میان تنور و گهی به خرجین است
شکست پشت فلک خواهرت اسارت رفت
شکست پشت فلک بس که داغ سنگین است
به آب دیده‌ی خود غرق می‌شوم نه عجب
شنیدم اینکه به زخم تو اشک تسکین است
عقیده‌ی همه یاران به اتفاق این است
که شور گریه بیاد حسین شیرین است.

(۳)
[ممسوس ذات‌الله]
مواجب می‌برد خورشید از انوار ایوانش
فلک نان می‌خورد از سفره‌ی احسان سلمانش
نرفته دست خالی از درش حتی یهودی هم
به هر کس می‌رسم نَقلی‌ست از لطف فراوانش
پناه آوردم از آتش به زیر سایه‌ی حیدر
که می‌بارد تمام لحظه‌های سال بارانش
کدامین حیدر کرار فرزند ابوطالب
که شأن خاندانش گفته حق در آل‌عمرانش
شهنشاهی که ممسوس است در ذات‌الوهیت
نگیرم عیب بر قومی که می‌خوانند یزدانش
به شأن ذوالفقارش عرشیان لاسیف می‌خوانند
برادر هست با صدیقه آن شمشیر برانش
رسیدی تا به ایوان نجف تعظیم کن کانجا
به چشم خویش دیدم من خدا را ظل ایوانش
به روز حشر خندان است آن شاعر که مصراعی
به مدح شاه مردان مرتضی دارد به دیوانش
پناه آوردگان کشتی شاه شهیدانیم
همان کشتی که در دستان اصغر هست سکانش.

(۴)
زیر نور مهربانِ آفتاب
با نسیمِ بوی تلخ پوست مرکبات
من صدای سایه را
گوش می‌کنم
سیل واژه از دهان من روانه می‌شود
شعر تازه‌ای برای چشم‌های روشنت سروده‌ام
شعر بی‌کلک، شعر بی‌ادا
بی‌دروغ و ادعا
با درود و با دعا
چشم‌های روشن تو آیه‌های محکم خدا...

(۵)
زرد است
زردی که در قابی غم‌انگیز است
خونریز و حیرت ساز و غم‌خیز است
از درد، از اندوه، از شب‌گریه لبریز است
دیوانه پاییز است...

(۶)
بر سینه غمی نشسته چون کوه
بی‌یار
بهار
آه
اندوه...

(۷)
نامم را دوست ندارم
اگر صدایم نمی‌کنی
چشمانم را اگر بروی تو باز نمی‌شوند
دستانم را اگر در دستان تو نیست
قدم‌هایم را اگر بسمت تو نیست
بعد از تو خودم را دوست ندارم
جهان را
زمان را
آسمان را
بعد از تو گریه‌ می‌کنم زیبایی تمام زنان را...

(۸)
خنده‌ی ملیح تو
آه
این زن از کدام قوم کولیان کوچه‌های عشق و آتش است
نازک و نجیب و دلربا
کاشکی نگاه تو برای بی‌نهایت جهان
کاشکی نگاه تو برای بی‌نهایت زمان
کاشکی نگاه تو
آه...
امان امان...

(۹)
پیک دوم که دست جام افتاد
طشت رسوایی‌ام زبام افتاد
دوش لیلی به خواب مجنون رفت
خواب مجنون به احتلام افتاد

(۱۰)
[بیدلانه]
اسیرِ نیمه جانِ خسته حالِ رفته از یادم
به حیرت گاه نازت غرق در خون، بسمل افتادم
خوش آهنگی‌ست؛ شورِ نغمه‌یِ غمدیده‌یِ هجران
که من از ضجه‌های نیمه شب در ماتمت شادم
درون آینه تا چشم چرخاندم، عدم دیدم
همان خاکستر عشقم که دلبر داد بر بادم
شکار رام چون من کی تواند یافت آن قاتل
شهید نشئه از دردم، خمار تیغ صیادم
لباس عافیت بر تن ندیدم لب فرو بستم
هجوم درد سوزاندم ز دودش سرمه فریادم

(۱۱)
نه نماز و روزه از سر صداقت است
نه جهاد و زهد مایه‌‌ی سعادت است
شاعری کن رفیق
در یقین من فقط
شاعری عبادت است!

(۱۲)
خسته از اجتماع یک‌نفره
با خودم در نزاع یک‌نفره
با هجوم سپاه غم چکنم
مانده‌ام در دفاع یک‌نفره
کاشتم یأس و غم درو کردم
منفعل از زراع یک‌نفره
رفتم از خویش و بر نمی‌گردم
سرخوش از انقطاع یک‌نفره
سرخوشم سرخوشم که تنهایم
مستم از این سماع یک‌نفره
من و رویای گرم آغوشت
مثل هر شب جماع یک‌نفره.


 

گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
 

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
 

سرچشمه‌ها
https://newsnetworkraha.blogfa.com
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
www.hadithashk.com
@Ebrahim_rouzbehani
و...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۶/۲۷
زانا کوردستانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی