کتاب قصههای من و بابام
کتاب "قصههای من و بابام" شامل سه جلد است
قصههای من و بابام
کتاب "قصههای من و بابام" شامل سه جلد به نامهای زیر است:
۱- بابای خوب من
۲- شوخیها و مهربانیها
۳- لبخند ماه
نویسندهی این مجموعه آقای "اِریش اُزِر" آلمانیست، و استاد "ایرج جهانشاهی"، وظیفهی بازنویسی و ترجمهی آن را برعهده داشته است.
"اِریش اُزِر"، برای پسرش هم قصّههای دلنشین میگفت و آنها را نقّاشی میکرد. این قصّهها، که فقط نقّاشی است و نوشتهای به همراه ندارد، یکی از برجستهترین کتابهای کودکان جهان است. سه کتاب قصّههای من و بابام برداشتی است از این قصّههای تصویری که برای کودکان ایرانی بازپَرداخت و نوشته شده است.
آقای "اِریش اُزِر" (Erich Ohser)، نقاش آلمانی، در ۱۸ مارس ۱۹۰۳ میلادی، در آدورف در منطقه فوگتلند آلمان به دنیا آمد.
وی ۶ ساله بود که به همراه خانوادهاش در سال ۱۹۰۹ میلادی، به «پلاؤن» نقل مکان نمودند. در سن ۱۷ سالگی علیرغم مخالفتهای خانواده، به لایپزیگ رفت و از سال ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ میلادی، در «آکادمی هنرهای گرافیکی و صنعت چاپ» تحصیل کرد. تلاش برای امرار معاش، وی را به سوی طراحی بروشورهای تبلیغی و پلاکارت، سوق داد.
وی در سال ۱۹۲۹ میلادی، با «ماریگارد»، همکلاسی سابقش ازدواج کرد، یکسال بعد صاحب پسری به اسم «کریستیان» شدند.
با قدرت گرفتن هیتلر در سال ۱۹۳۳ میلادی، شرایط دشواری برای ازر و همکارانش ایجاد شد. کاریکاتورهای سیاسیاش که در مخالفت با نازیسم هیتلری بود، منجر به ممنوع شدن آثار وی در سال ۱۹۳۴ میلادی، گردید. چند سال بعد انتشاراتی «اول اشتاین» وابسته به مجلهی برلین با انشار کتاب "قصههای من و بابام"، توانست برای ازر، به عنوان نقاشی غیرسیاسی، اجازه کار بگیرد، مشروط بر اینکه وی از اسم واقعی خود استفاده نکند. به این ترتیب، ازر، نام مستعار «ای، او، پلاؤن» که به معنای «اریش ازر از پلاؤن» بود را برگزید.
وی در دوران حکومت هیتلر، به علت کاریکاتورهای سیاسیاش، در سال ۱۹۴۰ میلادی، به زندان افتاد. وی که میدانست او را پس از محاکمه خواهند کشت، در ۵ آوریل ۱۹۴۴ میلادی، در زندان خودکشی کرد.
این مجموعه کتاب که توسط انتشارات فاطمی، در ایران، چاپ و منتشر شده است، یکی از محبوبترین استریپهای کمیک است، که تا به حال ترسیم شده است - قصیدهای پر سر و صدا و بیانتها برای لذتها، دامها و پوچهای بیپایان یک زندگی خانوادگی.
این قصهها، یک کلاسیک حیلهگرانه، دلگرم کننده و مبتکرانه است، که در آن پدری خشن و دوست داشتنی، با سیبیلهای پر پشت همراه با پسر شیرین، اما آشفتهاش ماجراهای روزمره و خارقالعادهای را آغاز میکنند: عکسبرداری خانوادگی و تعطیلات تابستانی، غرق شدن کشتی و جنگ با گانگسترها، جشن کریسمس با حیوانات جنگلی و سفر به باغوحش.
خواننده با خواندن این داستان مهیج و بامزه هرگز نگاه خود را از کتاب بر نخواهید داشت. هر غفلت کوچکی کافی است تا شما حادثهای جذاب را از دست دهید.
این کتاب را میتوان به عنوان یک کتاب طنز مناسب معرفی کرد، البته بعضی بخشهایش ممکن است به صورت وارونه عمل کند، و به جای خندیدن شما را به گریه بیندازد. البته در موارد بسیار نادری اینچنین اتفاقی میافتد و بیشتر بخشهایش طنز و خندهدار هستند و به گمانم هدف نویسنده هم با نوشتن خاطرات خودش و پدرش خنداندن انسانها و خوانندهها بوده است، اگرچه اشکالی که از نظر من در این کتابها بود تنبیههای بدنی پسر توسط پدر است، و همیشه از اینکه شخصیت پدر پسر را در مواردی که خطا یا اشتباه میکرد کتک میزد ناراحت کننده است. ترجیح من این بود که پدر با ملاطفت و مهربانی پسر را متوجه اشتباهش کند، هرچند پس از خواندن قسمتهای بعدی متوجه میشوید، که پدر معمولا پس از انجام این کار عذاب وجدان میگرفت و از کارش شرمنده میشد و سعی میکرد که از دل پسر بیرون بیاورد در مجموع داستان جالب و خنده داری بود.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی