نصرتالله نیکروش
نصرتالله نیکروش
استاد "نصرتالله نیکروش"، شاعر، داستاننویس و پژوهشگر ادبی کرمانشاهی، زادهی سال ۱۳۱۷ خورشیدی، در هرسین است.
نصرتالله نیکروش
استاد "نصرتالله نیکروش"، شاعر، داستاننویس و پژوهشگر ادبی کرمانشاهی، زادهی سال ۱۳۱۷ خورشیدی، در هرسین است.
ایشان تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در شهر کرمانشاه ادامه داد. پس از دریافت دیپلم طبیعی به عنوان معلم در آموزش و پرورش مشغول کار شد. پس مدتی تصمیم به ادامهی تحصیل گرفت و به تهران رفت. او ابتدا مدرک کاردانی ادبیات دریافت کرد، سپس تحصیلات خود را در رشتهی علوم سیاسی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد ادامه داد. نیکروش در نهایت در مقطع دکترا در رشتهی حقوق بینالملل فارغالتحصیل شد.
او از دوران جوانی در تهران ساکن شد و ضمن حفظ ارتباط با انجمنهای ادبی کرمانشاه، مانند انجمن سخن، در آن شهر به تدریس و نیز ادامهی فعالیتهای ادبی مشغول شد.
ایشان همچنین فیلمنامهی فیلم پویانمایی «سرودخوان یگانگی» را با موضوع زندگی "ابوالقاسم فردوسی" نوشته است، که به کارگردانی "علی قنبری" در مرکز پویانمایی صبا ساخته شده است.
استاد "فرشید یوسفی"، در کتاب باغ هزار گل از نصرتالله نیکروش به عنوان یکی از شاعران کرمانشاه یاد کرده و دو غزل «میمیرم و میخندم» و «دل» را از او نقل کردهاست. همچنین "علیرضا آیتاللهی"، از نیکروش به عنوان یکی از شاعران کهنسرا نام میبرد که در دههی ۱۳۴۰ بر او تأثیر گذاشتهاست.
┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
◇ کتابشناسی:
● پژوهشی:
- اتحاد شبنم و سیل انقلاب، تهران: فتح، ۱۳۵۸
- دادگاه شاه: انقلاابیترین دادگاه تاریخ بشریت، تهران: فتح، ۱۳۵۸
- خوان نهم رستم، با مقدمۀ حسین وحیدی، تهران: نصرتالله نیکروش، ۱۳۹۱
- سرودهای زرتشت: برگردان گاتاها به شعر فارسی، تهران: فرادید، ۱۳۹۴
- شور حق، تهران: وزارت آموزش و پرورش،معاونت پرورشی، موسسه فرهنگی منادی تربیت، ۱۳۸۹
و...
● داستان:
- افسوس که دیر شد، تهران: آلاما، ۱۳۸۱
- او - تویی، تهران: بیتا
- بابا خروس مرد بوپ، تهران: پدیده (قم: صراط)، ۱۳۵۰
- شوق وصال، تهران: نصرتالله نیکروش، ۱۳۹۳
- عمو سبزیفروش: سی و یک داستان طنز، تهران: پرسمان، ۱۳۹۴
- عشقت رسد به فریاد، تهران: پرسمان، ۱۳۹۸
- مریام، تهران: ابتکار نو، ۱۳۸۷
و...
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
◇ نمونهی شعر:
(۱)
[میمیرم و میخندم]
از شادی دل هرجا میگویم و میخندم
با یاد رخش گل را میبویم و میخندم
دوران غم و هجران طی گشت به گرییدن
وکنون که به وصلستم میگویم و میخندم
همراه چو او رهرو با عشق پرامیدی
من راه سعادت را میگویم و میخندم
بنشیند اگر گردی بر چهرۀ دل در ره
با اشک صفا آن را میشویم و میخندم
در کعبه و بتخانه، در مسجد و میخانه
معشوقۀ دلجو را میجویم و میخندم
اندر چمن هستی با پرورشش چون گل
بر شاخۀ پیروزی میروسم و میخندم
«نصرت» تو گهی خندی، گه گریه کنی از غم
من نیز چو تو گاهی میمویم و میخندم
(۲)
[دل]
به درد بیدوایی مبتلا دل
دریغا با محبت آشنا دل
به بزم عاشقان هجردیده
به میخواری نشستم دوش با دل
شکسته سنگ دشمن جام دل را
تهی شد از می صلح و صفا دل
دلم در بحر غم مغروق گشته
نیابد ساحل شادی چرا دل
منم آن عاشق دیوانه «نصرت»
که شیدا آفریدندی مرا دل
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
سرچشمهها
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
https://ketabejam.com/product/let-your-love-scream
http://eghtesaderooz.com
و...