تلخیص کتاب
کتاب جودی و تابستان پر ماجرا
کتاب "جودی و تابستان پر ماجرا" (جودی دمدمی۹) نوشتهی خانم "مگان مکدونالد" (Megan McDonald) و ترجمهی خانم "محبوبه نجفخانی" است.
کتاب جودی و تابستان پر ماجرا
کتاب "جودی و تابستان پر ماجرا" (جودی دمدمی۹) نوشتهی خانم "مگان مکدونالد" (Megan McDonald) و ترجمهی خانم "محبوبه نجفخانی" است.
خانم "مگان مکدونالد"، نویسندهی آمریکایی ادبیات کودک و نوجوان است.
مگان مکدونالد در فوریه ۱۹۵۹ در ایالت ویرجینیا به دنیا آمد. وی در مدرسه ویرجینیا دیر دوره دبستان را گذراند و مدرک فوق لیسانش را در رشته کتابداری از دانشگاه پیتسبورگ گرفت. وی نخستین نوشتهاش را در ده سالگی در روزنامه مدرسهاش منتشر کرد.
خانم مکدونالد، در کتاب جودی دمدمی ۹: جودی و تابستان پرماجرا، داستان دخترکی سرکش و باهوش به نام جودی را تعریف میکند، که تصمیم گرفته تابستان خوبی را پشت سر بگذارد، اما هیچچیز آنگونه که او پیشبینی و برنامهریزی کرده پیش نمیرود. مادر و پدرش به سفر میروند، دوست صمیمیاش کنارش نیست و او و برادرش استینک چارهای ندارند جز اینکه همهی تابستان را با عمهی ترسناکشان سر کنند!
کتاب جودی و تابستان پرماجرا (Judy Moody and the Not Bummer Summer)، نُهمین جلد از مجموعهی پرطرفدار و مشهور جودی دمدمی است، که برای نخستین بار در سال ۲۰۱۱ میلادی، به انتشار رسیده است.
گفتنی است که مجموعهی جودی دمدمی تاکنون به اغلب زبانهای مهم دنیا ترجمه شده، در شمارگانی بالا به فروش رسیده، و افتخارات فراوانی را برای خالق خود به ارمغان آورده است. ناشر این مجموعه در ایران، گروه انتشاراتی «افق» است. همچنین، شایان ذکر است که یکی از عناوین مجموعهی جودی دمدمی (با نامِ جودی و تابستان پرماجرا) در سال 2011 بدل به فیلمی سینمایی به کارگردانی جان شولتز شده است.
در ابتدای کتاب جودی دمدمی ۹: جودی و تابستان پرماجرا، که توسط نشر افق چاپ و منتشر شده است، میخوانیم که: جودی برای تعطیلات تابستان حسابی برنامهریزی کرده و تصمیم گرفته بهترین تابستان عمرش را پشت سر بگذارد. اما نهتنها خبری از روزهای خوب نیست، بلکه این بدترین، ضدحالترین و مزخرفترین تابستان عمر جودی است. راکی، دوست صمیمیاش، قرار است به بُرنیو (جزیرهای در کشور اندونزی) برود. از طرفی، پدربزرگ و مادربزرگش قرار است به شهرک بازنشستهها اسبابکشی کنند، اما بابابزرگش کمردرد گرفته و آنها به کمک نیاز دارند. برای همین است که مادر و پدر جودی تصمیم گرفتهاند برای دیدن مامانبزرگ نانا و بابابزرگ، به کالیفرنیا بروند. البته بدون جودی دمدمی و برادرش استینک!
اینکه جودی دمدمی مجبور است کل تابستان را بدون دوست صمیمیاش بگذراند بدترین قسمت ماجرا نیست. حتی این موضوع که باید روزهای زیادی را با استینک وروجک سر کند هم اعصابش را چندان به هم نمیریزد. بدترین و فاجعهترین قسمتِ تابستان، این است که عمه اُپال، خواهر پدرش، قرار است برای مراقبت از جودی و استینک به خانهشان بیاید.
جودی بعد از شنیدن این خبر انگار خشکش میزند. قبلاً، وقتی خیلی خیلی کوچولو بود، عمه اُپال را دیده بود. تا جایی که میداند، احتمالاً عمه باید شبیه یک زامبی شده باشد! نه، این دیگر غیرقابلتحمل است. جودی یکی یکی انگشتهایش را تا میکند و میگوید «پس من قرار نیست به بُرنیو بروم. قرار نیست به کالیفرنیا بروم. و حتی قرار نیست به خانهی مامانبزرگ لو بروم.» بعد از آنکه پدر و مادر جودی به نشانهی تأیید سرشان را تکان میدهند، جودی از پلهها بالا میدود، توی اتاقش میرود و در را محکم میبندد. بعد هم خودش را روی تخت پرت میکند.
چند روز بعد، جودی روی تخت بالاییاش سرگرم خواندن کتاب کارآگاهی «نانسی درو، شمارهی ۴۴» است که از بیرون خانه صدای بوق ماشینی را میشنود. بابا از پایین پلهها صدایش میکند تا بیاید و عمه اُپال را ببیند. جودی چهار دست و پا از تخت بالایی پایین میآید و به طرف پنجره میدود. از لای پرده یواشکی عمه اپال را نگاه میکند و آه از نهادش بلند میشود...
┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
◇ در بخشی از کتاب میخوانیم:
وقتش بود. وقت خداحافظی با مامان و بابا. تاکسی بیرون منتظر بود. همه یک میلیون و یک بار، همدیگر را بغل کردند.
جودی پرسید: «میشود از کالیفرنیا برایمان آدامس بادکنکی بیاورید؟»
بابا موهای جودی را به هم ریخت و گفت: «یک کار بهتر - چهطور است آدامس بجوم و به اسم تو روی دیوار آدامس آنجا بچسبانم؟»
- وای، معرکه است! قول میدهید؟
- قول میدهم.
بابا و مامانِ جودی سوار تاکسی شدند.
استینک پرسید: «میشود برای صبحانه آبنبات بخوریم؟»
مامان گفت: «نه. خداحافظ. بچههای خوبی باشید!»
جودی و استینک دنبال تاکسی دویدند: «هر روز به ما تلفن کنید، باشد؟»
- میشود برای ناهار آبنبات بخوریم؟
- خداحافظ! خداحافظ! خداحافظ!
تاکسی دور شد. لبِ استینک لرزید. عمه اُپال دستش را دور شانهی او انداخت. درست همانموقع، فرانک بدو از پیادهرو آمد و پرسید: «وقتش است؟»
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی