مسجد خانهی خدا
مسجد، خانهٔ خدا
زانا کوردستانی
خون بس
خونبَس رسمی است که در گذشته مردم استان های خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، لرستان، کردستان، کرمانشاه و ایلام برای جلوگیری از ادامهٔ جنگ و دعوا و پایاندادن به قتل، کشتار و اصلاح روابط خانوادهها به آن مبادرت میورزند. در این رسم حضور ریش سفید اقوام اجبار است.
کتاب "مادر مهربان من!" منتشر شد
کتاب "مادر مهربان من!" نوشتهی آقای "رضا شوان" نویسندهی کُرد زبان عراقی با ترجمهی "زانا کوردستانی" منتشر شد.
این کتاب مصور کودکانه، با تصویرگری آقای "سائیر بدری" و ویراستاری خانم "لیلا طیبی" در ۲۲ صفحه توسط انتشارات زیتون چاپ و منتشر شده است.
این کتاب چاپ اول ۱۴۰۳ خورشیدی و با طراحی جلد "زانا کوردستانی" است.
مترجم جهت استفادهی عموم و ترغیب کودکان به مطالعه و کتابخوانی فایل pdf کتاب را به صورت رایگان، منتشر کرده است.
داستان کتاب دربارهی خانوادهای کُرد در کردستان عراق است، که در یک شب برفی به تعدادی مسافر در راه مانده، پناه میدهند.
دانلود مستقیم فایل pdf کتاب:
[URL=https://uupload.ir/view/کتاب_مادر_مهربان_من_63o0.pdf/][IMG]https://s8.uupload.ir/css/images/udl6.png[/IMG][/URL]
دانلود از کانال انجمن شعر و ادب رها در تلگرام:
https://t.me/mikhanehkolop3/18707
دانلود از کانال انجمن شعر و ادب رها در ایتا:
https://eitaa.com/mikhaneraha/8187
آقای "مریوان حکیم جباری" (به کُردی: مەریوان حەکیم جەباری) با نام اصلی "مریوان حکیم امین"، (به کُردی: مەریوان حەکیم ئەمین)، شاعر و نویسندهی کُرد، زادهی ۱ ژانویه ۱۹۸۵ میلادی در کرکوک و اکنون ساکن اربیل است.
◇ نمونەی شعر:
(۱)
تو که آمدی رنگها تغییر کرد،
قلب سپیدم را سیاه کردی و
سر سیاهم را سپید!
تو که آمدی، پالتوی زمستان غمت را به تن کردم و
شاخ و برگ بهار را هم از وجودم پژمردی،
این بود آمدن تو...
(۲)
از چشمانت پیداست
که تو هم خیلی مرا دوست داری!
فرار از عشق ممکن نیست،
هرچهقدر هم بر عشق زنهار کنی
باز چشمانت اقرار خواهند کرد،
لذت یک عشق پنهانی را!
چرا با شرم از بین میبری،
این احساس پر از لطف و مهر را؟!
کافیست!
بگشای دروازهی قلبت را بر عشقم،
تا که در گرداب غم و غصه غرق نشده
و گلویت را مالامال از فریاد کند.
(۳)
من زاده در عشق توام!
چنان پرندهای
که در قفس از تخم سر در آورد،
جدایی از تو برایم امریست ناصواب!
(۴)
کمافیالسابق نمیتوانم
در شعرهایم بگنجانمت!
یا که گیسوانت را به شاخ و برگ درخت تشبیه کنم و
چشمانت را به چشمههای زلال آب.
زیرا اکنون آگاه شدهام
که تو از این توصیفات زیباتری.
(۵)
آی روشنای تاریکی شبانهها!
آی چشمهساران زلال، سر راه مسافران خسته!
آی عصای دستان ناتوانان!
آی امید آرزوهای مستجاب نشده!
اکنون که کنار من نیستی،
به پیشگاه کیستی؟!
شعر: #مریوان_حکیم_جباری
برگردان به فارسی: #زانا_کوردستانی
کتاب راه برفی
کتاب "راه برفی"، مجموعهای متشکل از شش داستان کوتاه تخیلی برای کودکان و نوجوانان، به قلم خانم "مریم حاجیلو" است.
◇ ترجمهی شعرهایی از خانم روژ حلبچهای (به کُردی: ڕۆژ هەڵەبجەیی) شاعر کُرد زبان توسط زانا کوردستانی
(۱)
خوابش نمیگیرد، اتاق
ناخوش است از صدای گردباد،
باید بمالم سرش را
با نوازش نسیمی!
(۲)
ورزشکار شده!
جاده،
تا پاهایش کم نیاورد،
به وقت دلتنگی!
(۳)
سنگین شدهاند کتابهایم،
زیر بار گرد و غبار،
باید سبکشان کنم،
با کف دستی فوت!
(۴)
از جیغ بوقلمونها،
کدر شد، آب مرداب
باید رودخانه را
شالگردن کنم و
گردنش بیندازم.
(۵)
چه پیر شده کوچه،
از بازیگوشیهای بچهها!
نجاری نیست بسازد برایش،
عصایی،
پر از خندههای چارلی چاپلین؟!
(۶)
تو امید باطل زندگیام بودی
که دور از من،
ضربان قلبم را از پا انداختی،
قلبی که با پایت،
برهنه به سوی تو روان میشد.
(۷)
مستی که
فقط با می و باده نیست!
من زمانی مدهوش میشوم،
که شمیم یاد تو را بو کشیدهام.
(۸)
خیام تا نفس آخرش
از می و مستی سرود،
من تا قیامت،
از درد و رنج فراق تو!
(۹)
تنهایی، آموختم،
که خویشتنم را بیابم.
ولی جفای تو تنهاترم کرد.
(۱۰)
هیچ درختی،
رقص بلد است،
مادام که ترنم باد نباشد!
(۱۱)
گرچه در وطنم،
قانون جنگل حاکم است،
ولی کماکان
دست نکشیدهام
برای احقاق وعدهی آزادی.
(۱۲)
آه ای پرندههای محبوس در قفس!
خسته نشدهاید از اسارت؟!
ذرهای از باد بیاموزید،
که چگونه پنجرهها را میگشاید!
شعر: #روژ_حلبچهای
ترجمه: #زانا_کوردستانی
[تفنگ]
تفنگ نمیدانست،
شکارچی نمیدانست،
پرنده داشت برای جوجههایش غذا میبرد،
خدا که میدانست!
نمیدانست...؟!
◇ برگردان به کُردی:
تفەنگ نهێزانست،
راوچیش نەێزانست،
وا پەلەور بۆ جوچکەکانی چێشتی ئەبرد،
خودا خۆ ئەیزانەست!
نەێزانست؟!
شعر: #حسین_پناهی
برگردان: #زانا_کوردستانی
برگردان شعرهایی از "خالد بن علی المعمری" شاعر عمانی
■●■
این اشعار از روی ترجمهی کُردی اشعار شاعر نام برده انجام شده و متأسفانه، مترجم کُرد ناشناس است.
(۱)
هیچ چیز تازهای پیدا نمیشود
بیابان همچنان احوال باران را از من میپرسد.
باران همچنان میگرید تا که از دریا برایش بگویم.
دریا همچنان احوال ملوانان را از من میگیرد.
من هم همچنان به دنبال رویایی میگردم
تا تو را در آن خواب ببینم.
تو هم کماکان به دنبال اسم خودت میگردی،
که بر لبان من، رانده شود.
(۲)
عشق مرگیست دائمی!
دلشکستن و نابود شدنیست.
مرگ، عشقیست که دیر هنگام،
پا به دنیا نهاده است.
(۳)
نامهای برای دخترکی
که روبروی خانهی ما میرقصد،
خواهم نوشت و
از او خواهم پرسید:
-- چرا به این زودی بزرگ شدهای؟!
(۴)
برای اینکه آزادی ماندگار شود،
باید شاعر بمانی.
شاعری که از چشمانت مصرع شعر بسراید و
لبخندهایت را به اسارات بکشد.
(۵)
شعری را به یاد دارم که
در شب سیاهی سرودم.
شعری دربارهی پرتوی چشمان تو،
منباب عطر تازهی عربی تو،
هنرهایت را به یاد دارم،
که در نامهای پر از حسرت برایم نوشتی.
چراغ را خاموش میکنم و نامهات را میخوانم
اما اینبار دریا به کمک میآید و
در زمین مدفون نمیشوم.
شعر: #خالد_بن_علی_المعمری
ترجمه از متن کُردی: #زانا_کوردستانی
داستانک تعارف
- بفرمایید!
- شما اول بفرمایید!
- اختیار دارید! شنا بفرمایید!
- نه، خواهش میکنم شما بفرمایید!
- ای بابا! دختر نمیفهمی میگویم شما بفرمایید!؟
- اِه! بد اخلاق! چته!؟ احترامم حالیت نیست!؟
و با سَر بیرون رفت.
- آخیش راحت شدم! جا باز شد!.
هنوز این جملات را کامل نگفته بود که، پسرک هم با سر بیرون کشیده شد.
■●■
صدای گریهی دو قلوها، فضای زایشگاه را پُر کرده بود.
#زانا_کوردستانی
خانم "شنو محمد زاخو" (به کُردی: شنۆ محمد زاخۆ) شاعر و سیاستمدار کُرد عراقی، زادهی ۴ اکتبر ۱۹۸۰ در اربیل پایتخت اقلیم کردستان است.
استاد "بن محمد ازهرالدین ملا داغبلندان" شاعر هرمزگانی، متخلص به "أزهر" و مشهور به "خباز فقیر" در روز چهارشنبه یکم خرداد سال ۱۳۳۰ خوشیدی، مطابق با شانزده هم شعبان سال ۱۳۷۰ هجری قمری، برابر با بیست سوم مه سال ۱۹۵۱ میلادی در روستای کوخرد از توابع شهرستان بستک دیده به جهان گشود.
استاد "محمود نائل" شاعر و معلم خوزستانی، زادهی سال ۱۳۳۸ خورشیدی در خرمشهر است؛ که بسیار سروده، امّا کم منتشر کرده است.
آقای "محمد شیرینزاده" شاعر خراسانی، زادهی ۶ شهریور ماه ۱۳۷۳ خورشیدی، در مشهد است.
آقای "سعید جلیلی هنرمند"، شاعر همدانی، زادهی ۱۷ خرداد ماه ۱۳۵۷ خورشیدی، در شهر بهار است.
استاد "رامیار محمود"، (به کُردی: ڕامیار مەحمود) شاعر و نویسنده کُرد و سردبیر دیجیتال میدیای کوردڕوام، در اقلیم کردستان است.
از او تاکنون چند کتاب از جمله "من شبی پر از دلتنگی دارم" چاپ و منتشر شده است.
◇ نمونهی شعر:
(۱)
روبروی آیینه ایستادهام
مقابلم غباری سیاه میبینم.
و گردبادی،
که یواش یواش در جانم ساکن میشود.
(۲)
آن پرندههای سیاه را نمیبینید،
بیآنکه بال بزنند،
پرواز میکنند،
تهوع میگیرند
و ستارهای مرده
از منقارشان میریزد.
(۳)
میخواهی خودت را بکشی،
شاید که زندگی روی خوشش را به تو نشان بدهد!
اما گذشته سخت است،
وقتی میان این تن کوچک، تو نیستی.
(۴)
سخت نیست، به جلو رفتن!
زیرا شما هنوز پی نبردهاید
که من برای زندگیام، پر و بال میسازم،
نه تاریخ!
من برای تغییر کردن زبان و فرهنگم،
فریاد بر میآورم،
نه برای تغییر کردن جهان!
(۵)
تا من از دوست داشتنت دست میکشم،
از درون پیر و فرتوت میشوم.
تا تو از نفرت و کینهات دست بکشی،
روایت زندگانی من پایان میگیرد.
زیرا اگر ذرهای از تو ناراحت بشوم
روزگارت پر میشود از درد و رنج.
شعر: #رامیار_محمود
ترجمه به فارسی: #زانا_کوردستانی
آقای "علیرضا لبش" شاعر، نویسنده و طنزپرداز ایرانی، است که در مطبوعات و خبرگزاریهای مختلف فعالیت میکند. او در برنامههای رادیو و تلویزیون بهعنوان طنزپرداز و مجری فعالیت دارد و توانسته جایزههای معتبری را در جشنوارههای ادبی کسب کند.
فیروزه (به کرمانجی: firûze، به ترکمنی: Firjuza و به روسی: Фирюза) نام روستایی در استان آخال در کشور ترکمنستان است.
کتاب انقراض (حیوانات منقرض شده) به صورت pdf و رایگان منتشر شد.
در این کتاب که گردآودی و نگارش #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) است و ویراستار آن هم خانم #لیلا_طیبی (صحرا) است، به معرفی گونههای حیوانات منقرض شدهی جهان به طور خلاصه و ساده میپردازد.
این کتاب در ۵۶ صفحه، توسط انتشارات الکترونیک زیتون به صورت pdf و رایگان در دسترس عموم قرلر گرفته است.
برای دریافت کتاب میتوانید به لینکهای زیر مراجعه کنید:
تلگرام:
https://t.me/mikhanehkolop3/18501
ایتا:
https://eitaa.com/mikhaneraha/7924
وبلاگ:
<a href="https://uupload.ir/view/کتاب_حیوانات_منقرض_شده_g5np.pdf/" target="_blank"><img src="https://s8.uupload.ir/css/images/udl6.png" border="0" alt="دانلود فایل با لینک مستقیم" /></a>
استاد "حمدالله لطفی" شاعر، دبیر و مدرس دانشگاه اهل ایوانغرب، که مدتهاست شعر دغدغهی اصلی اوست.