تو مبتلا به دوستت دارمی شده ای کشنده
بر لب های کبود
مردی مسلول
اما باور کن
تو را
با همه دوری ات
که قِدمَتِ درد است
دوست دارم!
ای سکوت لاجوردی مسموم
تنهایی چُنان ضخیم
میان آغوش کوهی از غربت
باور کن
چشم های من هرگز
به خمیازه کسل کننده ی روزهای هفته
اعتنا نکردند
و هر روز مصرانه
مشتاق دیدارت هستند
کاش توان گفتنت بود
و میگفتی،
چگونه است
که دلْ تو را
مثل یک مادیان می دَوَد؟
در میان خیل عاشقان هزار ساله ات
اما تو دل به قاطری لنگ سپردی
در مسیر سلاخخانه!!!
کاش باورت شود
اندوه من،
آن اندوه چند هزار سالهٔ من
هنوز قامت راست دارد
و امیدم
در گوشه ای از گورستان متروک شهر
فرو رفته است.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
❆ #تمام:
از تمامیِ تو
مهر می بارد
و سیراب می کند
تمامی مرا.
❆ #سایه:
سایه نیستم
اما نفس می کشم هنوز
در سایه ی عشق
❆ #آتش:
من آتش ام
و غرق خاکستر خویش
رحمی بنما
آبی بگرد
بر آتش این دلِ ریش
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_سپکو
@ZanaKORDistani63
سپکوسرای میخانه
کانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
https://t.me/sepkomikhaneh
https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag
http://mikhanehkolop3.blogfa.com
❆ تو نان میخواهی و من عشق:
تو نان می خواهی
و من عشق!
تو گاه و بی گاه
و من برای همیشه.
❆ خنجر تزویر:
گلوی عشق را بریده اند!
روزگاری است دور
که تیز است
خنجر تزویر.
❆ نشستن:
صندلی ما دو نفر خالی است!
تو دلِ نشستن نداری
و من،
دلیلِ نشستن.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_پریسکه
@ZanaKORDistani63
@mikhanehkolop3
https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag
http://mikhanehkolop3.blogfa.com
نه به فکر زرادخانه های هسته ایم
نه آب شدن یخچال های قطبی
نه بازماندگان خلاف داعش
نه جنگ جهانی سوم
هر چه هم سر خاورمیانه می آید
بگذار بیاید
به من چه
من چه می دانم
در فکر ولادیمیر پوتین
چه می گذرد
من چه می دانم
اون چرا پای میز مذاکره نشست
و یا عمر البشیر چند سال در رأس قدرت بود؟!
من چه می دانم
تعداد تفنگ های تولیدی
کارخانه های اسلحه سازی را
من که سر از کار سیاستمدارها در نمی آورم
من حق انتخاب دارم
می خواهم تلویزیون را خاموش کنم
رادیو را ببندم
روزنامه را گوشه ای بیاندازم
نه دنبال خبرهای مهم روز دنیا باشم
نه دنبال نوسانات بورس
به من چه قیمت روز دلار را!؟
من نه قدرت جنگیدن
با اینهمه جنگ را دارم
نه قدرت برافراشتن صلح
چه برسد
غذا را
به آفریقای گرسنه برسانم
تا شکمی از عزا در آورند.
من مسئول موشک هایی که شلیک می شوند
نیستم
من مسئول گلوله هایی که شلیک شده اند
نبودم
من نه مسئول مین هایی کاشته شده هستم
و نه هواپیماهای ربوده شده
من تنها مسئول مسئولیتی ام
که از تو بر عهده گرفته ام
من مسئول دوست داشتن توام
من فقط می دانم
تو را دوست دارم
و این دوست داشتن
مقدس ترین مسئولیت جهان است
من شب را به شوق
دیدار تو صبح می کنم.
سعید فلاحی
❆ بهانه:
نارنگی بهانه است
بوی عشق میدهند
دستان تو
پوست بگیر این فاصله ها را
من به فصل فصل آغوش تو محتاجم.
❆ مرهم:
تمامِ خیابان های شهر را هم که قدم بزنم،
باز به بازوان تو محتاجم...
به آغوشت،
که دردم را تسکین میدهد!
مرا بی تو بودن را
هیچ کاری نیست!
❆ راه:
کدامین راه
تو را
به کلبهٔ قلبم می رساند؟
من، کلبه ای متروکم
منتظر آمدنت
از پای در آورده مرا
انتظار.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_کوتاه
┏💕━━━━━━━━━━•┓
@ZanaKORDistani63
@mikhanehkolop3
https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag
http://mikhanehkolop3.blogfa.com
محبوب من
به یاد بیاور
سوگواریهایم را برای چهارشنبه
در پنجشنبه های خاکستری
در خیابانهای سردِ بی تو بودن را
که بارها از آن عبور کردهام
محبوب من
به یاد تو شعرهایم را
در باغچه
در صحرا
در دشت میکارم
و نام مقدست را بر تن تمام سپیدارها
حک کرده ام
و با باد میرقصم
با رود میخوانم
و با لکلک ها پر میگیرم
محبوب من
بی دلیل دلتنگ تو میشوم
بیدلیل گریه میکنم
بیدلیل به کوچه میزنم
قلب من به شکستنهای بیدلیل عادت دارد
نگران نباش!
تو مقصر نیستی!
من بیدلیل به پر و بال دل
گیر داده ام.
محبوب من
من بیبهانه عاشق میشوم
بی بهانه دوست میدارم
جوانه میزنم
رشد میکنم
و میشکنم
از پژمردن گلبوته های لبخندت
از ندیدن های مکرر
از نشنیدن ناگهان صدایت
محبوب من
به یاد داشته باش
من عاشقترین مرد روزگار تو هستم.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)