انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۱۱۳ مطلب توسط «زانا کوردستانی» ثبت شده است

۰۸ تیر ۰۳ ، ۰۵:۳۸

غلامرضا روحانی شاعر مشهدی

زنده‌یاد "سید غلامرضا روحانی" شاعر خراسانی، با تخلص "اجنه" در ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۲۷۶ خورشیدی، در مشهد به دنیا آمد. پدرش "میرزا سید شکرالله" متخلص به "آزادی" و جدش "میرزا سید محمد تفرشی" متخلص "بهعلی"، از شاعران دوره قاجار بودند. 

 

زانا کوردستانی

آقای "خالد شیدا" (به کُردی: خالید شەیدا) شاعر کُرد، زاده‌ی ۱ ژانویه ۱۹۶۷ میلادی، در شهر اربیل عراق و اکنون ساکن هانوفر آلمان است.

 

زانا کوردستانی

▪ ترجمه‌ی چند شعر از شاده علی (شادە عەلی) 


(۱)
شکوفه‌ها هم میوه شدند،
و من هنوز،
به رد تمام جاده‌ها خیره‌ مانده‌ام،
آه... تو کجایی؟!

 

(۲)
چشمانت 
همچون کبوترهای نو پرواز 
گرداگرد مناره‌ی مساجد، 
عاشقانه تماشاگر من‌اند.

 

(۳)
تا که هستیم مابینمان کینه پایدار است،
ولی می‌خواهم این کینه و نفرت را پایان دهم.
و از تو تشکر کنم،
که فراموش کردی!!!

 

(۴)
می‌خواهم بگویمت: تنهایم مگذار!
وقتی کنارمی از هر درد و رنجی دورم!
بگذار رویایم رنگ واقعیت بگیرد،
آخر چگونه می‌توانم دلم را از تو بستانم،
تویی که قلب و جان منی!


(۵)
چشم‌هایت چهار فصل سال را به من خیانت می‌کردند!
همان چشم‌هایی که شب و روز را بر من سیاه کرده بودند!
دوازده ماه سال را،
فکر و خیالت، از نا و پایم انداخته،
غروب‌های چهارشنبه هم 
که به زیارت اهل قبور می‌روم،
تسلی دلم نمی‌شد...
حتا تمام خیانت‌هایت را لیست کرده و به گردن آویخته‌ام!
اما باز نمی‌توانم به فراموشی بسپارمت!

 

شعر: #شاده_علی 
ترجمه: #زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی

زنده‌یاد "محمد صادق عصیان"، شاعر، نویسنده و استاد پیشین دانشکده‌ی زبان و ادبیات دانشگاه بلخ افغانستان، زاده‌ی چهاردهم دی/جدی سال ۱۳۵۲ خورشیدی، در بلخ بود.

زانا کوردستانی

ترجمه‌ی چند شعر از آسو ملا (ئاسۆی مەلا) 

 (۱)
چترم را باز می‌کنم،
نکند اشک‌هایم را ببیند - 
مام وطن!.


 (۲)
با ناز و عشوه روح و جانت را در بر می‌گیرند،
ولی بوی وطن را نمی‌دهند،
دخترکان غربت!


(۳)
وطنم،
لاشه‌ای‌ست مردار!
که کرکس‌ها دوره‌اش کرده‌اند.
دیگر از او یک جفت کفش هم
برای پاهای کودک فقیری در نخواهد آمد.


(۴)
وطنم،
بکارت دختری‌ست 
که از چهار سوی هوس‌بازان دوره‌اش کرده‌اند!
دیگر مادری مهربان برای من نمی‌شود.


(۵)
چون عصبانی می‌شوی،
قهوه‌ای گندمگون می‌شوی!
و مرا مبدل به عاشقی همیشه بیدار می‌کنی.
...
چونکه لبخند می‌زنی،
شرابی سرخ،
و من هم مستی خمار خواب‌آلود.
...
چشمانم،
گرفتار دست قهوه و شراب تواند!
چشم راستم بیدار و 
چشم چپم خواب است همیشه.


(۶)
شعله‌ی آتش،
امضای موجودیت کُرد است،
نوروز!


(۷)
ترسیم تابلویی‌ست،
از حافظه‌ی ماهی و اشک تمساح،
حلبچه!


(۸)
غبار اندود می‌شود،
و سالی یک‌بار می‌تکانندش،
حلبچه!

 

(۹)
با خنده می‌شکفند!
به سخن راندن،
خسته‌یشان مکن،
لب‌هایت را!


(۱۰)
غروب‌ به غروب 
کنار جویبار می‌رود،
و برای بوسیدنش خم می‌شود،
بید مجنون!


شعر: #آسو_ملا 
ترجمه: #زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی

دکتر "حجت‌الله جانبی" متخلص به "امید"، پزشک، منتقد، نویسنده و شاعر خوزستانی، زاده‌ی سال ۱۳۵۲ خورشیدی در بهبهان بود.

زانا کوردستانی
۰۵ تیر ۰۳ ، ۰۳:۲۳

داستان کوتاه کفاش

داستان کوتاه کفاش


کفش‌های چرم سیاه جلوی بساط کفاش جفت شد. نو بود و بدون درز و پارگی. مرد گفت:
- فقط واکس!
دست برد و از توی صندوق‌اش، فرچه و بورس را بیرون کشید. 
چشم هایش که به مارک کفش ها افتاد؛ لحظاتی خیره مانده بود... کفشِ بلّا!!! 
مرد، خاکستر سیگارش را با نوک انگشتان کشیده‌اش، تکاند و دوباره بر لب گذاشت. 
کفاش آهی کشید.
اگر کارخانه "کفشِ بلّا" با آن همه قدمت و عظمت ورشکست نمی شد چه می‌شد؟! در همان حال که مشغول برق انداختن کفش‌ها بود، فکر کرد اگر کارخانه ورشکست نمی‌شد و از کار اخراج نشده بود و الان همان سرکارگر خط تولید کفش‌های مردانه باقی می‌ماند نه اینکه از زور بیکاری به کفاشی مشغول باشد و کفش‌های این و آن را واکس بزند. 
واکس کفش ها که تمام شد نگاهی به مرد انداخت و گفت:
- دو تومن میشه آقا!


#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی

▪ ترجمه‌ی شعرهایی از ابراهیم اورامانی

(۱)
بیا با هم شعری بنویسیم!
تو چه می‌نویسی؟!
من فقط می‌نویسم: 
-- آخ که چه بسیار دوستت دارم!

 
(۲)
احتمالن،
در جایی بسیار دوری،
که اینچنین ماه گرفته است!

 
(۳)
تنهایی چنین‌ست:
آفتاب طلوع کند و 
دوباره غروب کند و 
همچنان چشم‌انتظار کسی باشی!

 
(۴)
باز هم،
ابن تنهایی بود،
که تنهایم نگذاشت!

 
(۵)
اسمت را می‌نویسم و 
ساعت‌ها به تماشایش می‌ایستم!
یکهو ضربان قلبم تند می‌شود،
شبیه قلب اسیر چشم‌انتظاری
که منتظر است 
نامش را برای رهایی صدا بزنند. 


(۶)
آمدن چه بسیار به تو می‌آید و 
انتظار هم،
به من!
 

 

شعر: #ابراهیم_اورامانی 
ترجمه: #زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی

استاد "امیرمحمد اعتمادی" شاعر، نویسنده‌ و پزشک مازندرانی، زاده‌ی سال ۱۳۳۹ خورشیدی، در نوشهر است. 

 

زانا کوردستانی
۰۴ تیر ۰۳ ، ۰۲:۳۶

شعرهایی از شیما س عمر

بانو "شیما س عمر" (به کُردی: شیما س عومەر - به انگلیسی: Shaema S Omar) شاعر کُرد زبان زاده‌ی اقلیم کردستان است.
 

▪ نمونه‌ی شعر:
(۱)

خودت را از پنج صفت دور بدار:
- بخل و حسد 
- آز و طمع 
- تنبلی و کاهلی  
- مخالفت و دشمنی 
- ظلم و ستم 
این صفات تو را زودتر به مرگ می‌رسانند.


 (۲)
چونکه مردم نمی‌خواهم مرا در گور بگذارید!
برایم عزاداری هم نکنید!
مراسم ختم هم نمی‌خواهم! 
فقط پیکرم را در خیابان‌های شهر رها کنید،
تا وقتی که روشنایی نماند،
در شب‌های سیاه 
سگ‌های گرسنه و بی‌خانمان کردستان 
که از دست دوست و نه دشمن هرگز سیر نشده‌اند  
با میل و اشتهای تمام 
یک دل سیر از لاشه‌ی من بخورند و 
استخوان‌هایم را به دندان بکشند.


(۳)
شش ماه است که دستی از میان دستم گم شده!
دو چشم آبی از میان چشمان مستم، گم شده است،
شش ماه است که سنگ سینه‌ام، سنگین شده است 
ناله‌ی درونم بلند است 
چنان بلند که تا روحم قد کشیده است.
شش ماه است که دلم، خنده را از یاد برده است 
و زخم‌های احساساتم، توسط هیچکس التیام نمی‌یابد،
شش ماه است که مردم چشمم، در دریای اشک غرق است 
براستی این شش ماه من 
با سی سال صبر و تحمل یعقوب چه تفاوتی دارد؟!


(۴)
سرم درد می‌کند و این هم بی‌دلیل نیست،
جوانان دانشگاه را تعطیل کرده‌اند!
و می‌بینیم که اشک ملت 
تاج و تخت خدا را تکان می‌دهد.!
و صدای گریە‌ی کودکان فقیر 
جگر و قلب آدمی را به آتش می‌کشد.!
و می‌بینم سینە جوانان وطنم 
سیبل دشمن شده است،
و چشم مادران منتظر بازگشت شهیدان 
دریایی وسیع و عمیق شده است.!
و دریغا که کمافی‌السابق در این سرزمین 
گردن ظالمان کلفت‌تر و 
قد و قواره‌ی ما باریک‌تر 
و شب زورمندان روشن‌تر و
روز ما مظلومان تاریک‌تر می‌شود.!


(۵)
چند وقتی‌ست که چشمان آبی تو 
درونم را به هم ریخته است!
و مدتی‌ست از اندوه فراقت 
بر موهای سیاهم، 
برف سپید نشسته است.
دیر زمانی‌ست که دستان فرتوت و پر چین و چروکت را
در دستانم نمی‌بینم و 
آسمان تیره و تار عمرم 
پر از صدای غم و غصه شده است.


نگارش و ترجمه‌ی اشعار:
#زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی
۰۲ تیر ۰۳ ، ۰۴:۵۰

احمد علی شاعر سلیمانیه‌ای

آقای "احمد علی" (به کُردی: ئەحمەد عه‌لی) متخلص به زنگنه (به کُردی: زەنگەنە) شاعر کُرد زبان، زاده‌ی یک ژوئیه ۱۹۸۷ میلادی در سلیمانیه است.

 

 

▪ نمونه‌ی شعر:

 (۱)

من پرنده‌ای بلند پرواز بودم 

که زندگی شاهانه‌ای داشتم 

وقتی که به زندگیم پا گذاشتی،

در وجودم حل شدی 

با خودم گفتم که تو فریادرس من خواهی شد 

و غم و غصه‌ام را بر طرف و شادی بخش زندگی‌ام خواهی شد 

اما عمر عشق ما زیاد طولانی نبود و 

فصل سرما به باغ عشق ما رسید.

 

 

 (۲)

پیش از آمدنت خبر بده 

تا که با جان و دل به استقبالت بشتابم 

و عرق خستگی‌ راهت را 

با آغوش و نفس‌هایم پاک کنم.

 

 

نگارش و ترجمه‌ی اشعار: #زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی

استاد "قادر طهماسبی" متخلص به "فرید" شاعر، محقق و نویسنده‌ی ایرانی، زاده‌ی ۹ شهریور ۱۳۳۱ خورشیدی در میانه و اکنون ساکن تهران است.

زانا کوردستانی

جلد دوم کتاب هایکوی کوردی منتشر شد. 

 


این کتاب با عنوان هایکوی کوردی ۲ / هایکوی کُردی ۱۰۱ شاعر کُرد زبان توسط انتشارات ئایدیا چاپ و منتشر شده است.
این کتاب به انتخاب و تلاش و کوشش آقای "زانا کوردستانی"، شاعر، نویسنده، مترجم و پژوهشگر کُرد ایرانی و ویراستاری خانم "لیلا طیبی" در قطع رقعی و ۱۶۷ صفحه و ۳۰۰ نسخه آماده و ارائه شده است.

 

زانا کوردستانی

استاد "عزت‌الله چنگایی"، پیشکسوت رسانه، شاعر و ترانه‌سرا لرستانی، و چهره‌ی سال ۱۳۹۶ هنر انقلاب  و پایه‌گذار شعر انقلابی لرستان، زاده‌ی دهم آبان ۱۳۳۴ خورشیدی، در خرم‌آباد است.
او در حوزه‌ی ادبیات، جدا از شعر‌سرایی، داستان و فیلمنامه نیز می‌نویسد و تعدادی از فیلمنامه‌هایش نیز مبدل به فیلم گردیده است. 
وی تحصیلات خود را در دبستان «ششم بهمن» و دبیرستان‌های «مهرگان» و «کوروش» خرم‌آباد به انجام رساند. در اواخر دوران دبیرستان، به یمن همشاگردی با "اسماعیل نژاد فرد لرستانی" (که بعداً‌ استاد خوشنویسی برجسته‌ی کشور گردید)، برخی از اشعارش، در دو دفتر، تحت عناوین «گلبن۱» و «گلبن۲» خوشنویسی و ثبت گردید.
قبل از انقلاب، به‌واسطه‌ی حضور در کتابخانه عمومی کوروش خرم‌آباد، فرصت آشنایی با استاد زنده‌یاد "اسفندیار خان غضنفری"، که آن روزگار ریاست کتابخانه را عهده‌دار بود، را می‌یابد و با ایشان، مراودات ادبی پیدا می‌کند و از محضرش بهره‌مند می‌گردد.
در سال ۱۳۶۰ در حالی‌که در اداره بهزیستی مشغول به‌کار بود، با رادیو خرم‌آباد، به عنوان نویسنده و برنامه‌ساز شروع به‌همکاری می‌کند و در سال ۱۳۶۳ به رادیو خرم‌آباد انتقال داده می‌شود.
ایشان در بحبوحه جنگ تحمیلی، مسئولیت تأسیس نخستین انجمن شعر و ادب خرم‌آباد را عهده‌‌دار بود.
یکی از اشعار شناخته شده دوران دفاع مقدس که از رادیو سراسری پخش می‌شد، «لشکر صبح» از‌ آثار شما بود
ایشان که پیش‌تر در جراید مختلف قلم می‌زد، در تیرماه ۱۳۷۶هفته‌نامه‌ی بامداد لرستان را با گستره‌ی نشر در لرستان، تاسیس نمود که تا کنون بدون وقفه منتشر شده است. وی هم اکنون مدیر مسئول موسسه‌ی چند منظورهی فرهنگی «نسیم بامداد لرستان» نیز می‌باشد. چنگایی که در سال ۱۳۸۱ بازنشته گردید و در طول خدمتش در صدا و سیمای مرکز لرستان، تصدی پست‌هایی نظیر: مدیرتولید رادیو، معاونت صدا، معاونت سیما و معاونت برنامه‌ریزی را عهده دار یوده و مدتی طولانی نیز، عنوان «قائم‌مقام» هشت تن از مدیران کل مرکز، را داشته است. در طول این سال‌ها به طور مکرر ریاست صدا و سیمای مراکز مختلف کشور به او پیشنهاد گردید، که هیچ‌کدام را نپذیرفت.
در آبان ۱۳۹۳ عزت الله چنگایی به عنوان رئیس خانه مطبوعات لرستان معرفی شد.


▪کتاب‌شناسی:
- فرهنگ قوم لُر، تهران: جهاد دانشگاهی. همراه با محمد حنیف - ۱۳۷۴
- قدمگاه خورشید، خرم‌آباد: اردیبهشت‌جانان - ۱۳۹۱ 
و...


▪نمونه‌ی شعر لری:
(۱)
مِنی خاو و خیالی پاکِ پاکی         
رَونی چه زِلالی پاکِ پاکی 
یقین دریا نِییمه که چه جوره      
سی مِه آوِ گِلالی پاکِ پاکی 

(۲)
یه عُمرَه بونَتِه مِیرَه دِلِ مِه           
مِنِی نِشونَتِه مِیرَه دلِ مِه 
وِ هر جا می رَسَه وا لُوِ باری       
سراغِ حونَتِه مِیرَه دِلِ مِه 

(۳)
تَشبِریقِ عشق حُفتیه دِ چشت          
زنه اینه چش مِه دیه دِ چشت 
بو بینم ای همه رنگ شادِ خونهِ       
دسِ کوم نقاش کشیه دِ چشت 

(۴)
گُل گلَه زاری دِ هر فصلی یِه رنگی          
چی «کیالو» سَربُلِنگی وقِشَنگی 
بورتِ گل هیرو دِ مینِ گَنِم سوز         
کاسَه اِشکِنی که وا زردی دِ جَنگی 

(۵)
مِنِه دِ بیسِتینِ عشق وِل کو        
رها دِ سَرزِمینِ عشق وِل کو 
یِنَه تو یَه بهشتِ وَعدَه کِردَه       
منِ تنیا دِ دینِ عشق ول کو 

(۶)
چِنو شوگارِمِ شیمَه دِ دیری        
چِنو بی حونِمو بیمه دِ دیری 
چِنو دِ عشقِ تو دل ناگِرونِم      
که رسوا عالمی بیمهَ دِ دیری 

(۷)
مِنِه کُشتهَ خمارِ چشِ مَسِت            
رنگِ سوزِ بِهارِ چَشِ مَسِت 
یخِ سردِ زِمِسونِ دلِ مِه             
موئَه آو وا حَفارِ چشِ مَسِت 

(۸)
اَر مهِ مجنون بیمهَ یَه، دِ راوِ عشقَه            
هرچی ها پشتِ سَرِم کُل چاوِ عشقَه 
کیچه کیچه گَردی و بی حونِمونی     
عالمی دونن یِنَه دِ داوِ عِشقَه 

(۹)
ماهِ نُو زیتِر دِرآ  اُوریانِ وَر دی            
دی دِلِ ظلماتِ سردِ شو تو سَر دی
حُونمو چُول و غَمین وسوت وکورَه     
تو بیا دی حُونَه حالی مَنَه دَر دی

(۱۰)
چِنو کِه ها رویی کِل وا دِما دی              
کِه کُشتی عاشِقِ وِ سِیلِ چَشی 
مِن و دِل هَر دِک اُفتایمَه وِ پا تو        
نَظَر بازیتِ تو بُردیَه سی کی 


▪نمونه‌ی شعر فارسی:
(۱)
[مولای ما حسین(ع) است] 
خورشید مهربانی، مولای ما حسین(ع) است 
الگوی آسمانی، مولای ما حسین(ع) است 
هم پاسدارِ عشق و هم پاسبانِ غیرت
در گاهِ عشقبانی، مولای ما حسین(ع) است 
در بحرِ موج خیزِ دنیای پُر تلاطم 
کشتی چنان‌که دانی مولای ما حسین(ع) است 
آن‌کس که عشق‌بازی با نام او تمام است 
شیدای او جهانی، مولای ما حسین(ع) است 
بر خاک پیکر او، بر روی نی سر او
در اوجِ لامکانی مولای ما حسین(ع) است 
آن‌کس که در رهِ حق، بگذشت از سر و جان
شد قبله را نشانی، مولای ما حسین(ع) است 
بر ظلم و جور و طغیان در گردشِ زمانه 
فریاد جاودانی، مولای ما حسین(ع) است 
در بزم خنجر و خون ایدل سما که کرده؟
آنجا به شعر خوانی مولای ما حسین(ع) است 
وقتی که خیمه می‌زد در طور عشق نشنید 
از دوست لَن تَرانی مولای ما حسین(ع) است.

 


گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی 

 

 منابع 
@ezatollahchangaei
www.t-eshgh.blogfa.com
www.chb.farhang.gov.ir
www.ketabcity.com
www.seymare.com
www.ibna.ir

زانا کوردستانی
۲۹ خرداد ۰۳ ، ۰۵:۵۰

مرده‌ن

مەردەنیش لە کوردەکان 
کەرخی ناته‌بایی‌و ناخۆشی هەیە
یان بە گولۆڵە سۆراغیان دەگڕی 
یان لە کەژ و کێف دایان‌ده‌خات.

◇ ترجمه به فارسی:

مرگ هم با کُردها سر سازگاری ندارد
یا با گلوله سراغشان می‌رود
یا که از کوه پرتشان می‌کند!.

 


#زانا_کوردستانی 

 

زانا کوردستانی
۲۷ خرداد ۰۳ ، ۲۳:۴۲

رونمایی از کتاب تو

رونمایی از کتاب شعر با عنوان «تو» با ترجمه سعید فلاحی 

 

                    ┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

 

کتاب شعر «تو» با ترجمه‌ی "سعید فلاحی" و ویراستاری خانم "لیلا طیبی"، صبح روز 26  خرداد 1403 در مرکز اسناد و شناسایی مفاخر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بروجرد رونمایی گردید.

 

این کتاب ترجمه‌ای از اشعار آقای "نظیر غفور" مشهور به "نظیر تنها" شاعر کرد زبان اقلیم کردستان عراق است، که اشعاری زیبا، روان و دلنشین دارد.

 

آقای "سعید فلاحی" با تخلص "زانا کوردستانی" زاده‌ی سال 1363 خورشیدی در کرمانشاه و ساکن بروجرد می‌باشد. 

 

این کتاب سیزدهمین کتاب مستقل وی و هفدهمین کتابی است که از ایشان چاپ شده است. 

 

پیش از این چهار کتاب شعر به صورت مشترک با همکاری همسرش خانم "لیلا طیبی" با عناوین:  چشم‌های تو، گنجشک‌های شهر هم عاشقانه نگاهت می‌کنند، عشق از چشمانم چکه چکه می‌ریزد، عشق پایکوبی می‌کند و دوازده کتاب داستان، شعر و ترجمه با عناوین: دیوانه، ریشه‌های عطف، آمدنت چه لهجه غریبی دارد، تو که بروی، پاییز از در می‌آید؟، سومین کتاب تنهایی، هنوز برای دوست داشتن، وقت هست، از زمانی که خدا بود، حکایتی دیگر از شیرین و فرهاد، «میان نامه‌ها، هم قدم با مرگ، ناله‌های امپراطور و عاشق از رفتن می‌ترسد، منتشر نموده است.

 

 

زانا کوردستانی
۲۷ خرداد ۰۳ ، ۰۵:۴۹

کورد

ئەمن دەریا ناشناسەم 
زمانی سارا نازانەم
بەڵام ئاهەنگی کیفسان لە گوێەم رۆشناس‌و
نەوای کەژ و کێفەکان لە نیۆی کەمری دڵما، تێدانەبۆ
ئەمن لەتە بەردیک بۆم لە نێوانی کیفسان 
بە پەیکەریک گەڕیام بە ناوی "کورد"
هەرچەند نە لە تەک دەریا ئاشنام و نە لە گەڵ سارا مەحرەم
بەڵام پڕ لە هۆرەهۆرەکانی بەردەم‌و
له نێوانی کۆت کرنی کەوکەکان
ده‌ست له نیۆی دەستی دارە بەڕوەکان سما دەکەم.

◇ ترجمه به فارسی:

من دریا را نمی‌فهمم 
زبان صحرا را نمی‌دانم 
اما صدای کوهستان در گوشم آشناست  
و آوای کوه‌ها در سنگ دلم، حلول می‌کند 
من تکه سنگی بودم در اجتماع کوهستان 
تندیسی شدم به نام "کُرد" 
اگرچه نه با دریا آشنایم و نه با صحرا محشور 
اما پر از زمزمه‌های سنگم 
و میان آواز کبک‌ها،
دست در دست بلوط‌ها می‌رقصم.

 

#زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی
۲۴ خرداد ۰۳ ، ۰۵:۴۹

گه‌نداو

گەنداو، دریاییکه رەگەڵ پەلە ناسنامەیکی چرووک!
لە رەڤین، تاکو خۆی بە کنارێنەکە رۆژ بگینی
رۆژ هیوائیکه بۆ خەلاسی لە شەۆ
شەۆ فڵته‌فڵتیکە بۆ کوێلەداری لە مرۆڤ 
مرۆڤ چراویکە قانگ‌گرتی 
هه‌ڵواسراو له پژەپۆیی مێژوو
وا گەگانە توزولکەی هیواداری لە خۆی هل‌بۆرینەسەوە
ئاه،،، نایینه‌ن
ئادەمی و بەشەر!
وا ئافتاو و وەرەتاوەکانیان نێوی هجرەکانی رەشایی سرگوون کەردەیان 
پیخەنین‌و
سه‌ربه‌ستی‌و
سماو
تێگەشتن‌و
و بوته‌یلیکیان سازی 
له بەردو
لە نەزانین‌و
له پروپووچ‌و
له گەڵ گیریست...
بەڵام ئەمن نەتەوەی رۆجیارم!
قۆم و خزمی مانگەشەو 
گەرچی مۆمەم 
بەڵا وێستاوەم لپێشی رەشایی...

◇ ترجمه به فارسی:

مرداب، دریا نامی‌‌ست با اوراق هویت جعلی
در فرار تا که خویش را به ساحل روز برساند
روز امیدی‌ست برای رهیدن از شب
شب فلسفه‌ای برای استیلای بشر
بشر چراغی‌ست دود‌اندود
آویزان بر شاخه‌های تاریخ
که گهگاه کور سویی روشنایی از خود به جای گذاشته است
آه، همینانند،
آدم‌ها!
که خورشید‌ها را به حجره‌های تاریکی تبعید کردند
خنده را
آزادی را 
رقص را 
فهم را
و توتم‌هایی ساختند 
از سنگ
از جهل 
از خرافه
با گریه...
اما من نواده‌ی آفتابم 
خویشاوند مهتاب 
گرچه شمع‌ام
اما ایستاده‌ام در مقابل تاریکی.


#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۲۳ خرداد ۰۳ ، ۰۰:۵۳

داستانک آرزو

داستانک آرزو


با سر و صدای زیاد و وحشتناکی بر زمین خورد!.
کارگر چوب‌بر، اره‌برقی‌اش را خاموش و با پشت دست عرق پیشانی‌اش را پاک کرد.
-- : ای کاش با من مداد و دفتر بسازند، یا که تلی هیزم، نه دسته‌ی تبر.
این سخنان را درخت صنور در لحظات آخر سقوطش با خود زمزمه می‌کرد.


 #زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۲۳ خرداد ۰۳ ، ۰۰:۴۸

کوردستان

▪کوردستان:
 
لە شنۆ بێ یان نەغەدە
ئەمەی بەندە، هەر کورده
بە پیکنین و خەندە
کوردی بڵێن، که قه‌نده
دیاربکریکی هەژارم
لە غوربتم و پەژارم
من کوردم و کورد زمان
تورکی نەتەۆم بە هەرزان
لە خانەقین‌ یان چنار
کاریکەر بێ یان بێکار
من کوردم و کورد زمان
تازی ناڵیم موسەلمان
لە ماردین یان لە سنجار
ئازاد بەبەم یان سر، دار
من کوردم و کورد زمان
کوردی نادەم به تاڵان
مووسایی یان ئەرمنی
ئەهل حەقی هەرسینی
شیعه بەبەم یان سوننی 
یان هەر مەزهەب و دینی
من کوردم و کورد زمان
وەڵات نادەم بە تاڵان
لە روژآوو باک* و باشوور
روژهلات گه‌رچی ها دوور
کوردستان هەر یەکیکە
قەلب و سینگیان لەتیکە.
 
 #زانا_کوردستانی

-------------------------- 
* سووکه‌ڵه‌ناوی باکوور 

زانا کوردستانی