انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

◇ ترجمه‌ی شعرهایی از ابراهیم اورامانی شاعر کُرد زبان 


(١)
آمدن بهار و تابستان و 
زمستان عادی‌ست 
مشکل پاییز است،
چو می‌آید،
تو می‌روی!.


(٢)
با این همه تنهایی و این همه پاییز 
در پایان فقط شعر است 
که برای شاعر باقی می‌ماند.
و ستاره‌ها را از خواب بیدار می‌کند 
که به شب بفهماند 
این همه تنهایی و 
این همه پاییز را تمام کند.


(٣)
چه بزرگ است،
پاییز!
شبیه تنهایی‌ست...


(۴)
چون می‌گویند: نبات!
تو به خاطر می‌آیی...


(۵)
چون وطنم را گم می‌کنم،
تو را می‌یابم!
بی‌تو،
به من چه،
که چه بر سر وطنم می‌آید!


(۶)
راه‌های دور و دراز را 
کوتاه می‌کند.
به تو اندیشیدن...


(٧)
این همه تنهایی،
یا دیوانه‌ام می‌کند،
یا که شاعر!


(٨)
مشابه‌اند،
شراب و 
رنگ چشم‌هایت.
هر دو مرا مست می‌کنند..

 

(٩)
می‌دانم که دو جهان هست،
ولی آنچه که از بین نمی‌رود،
دنیای من و توست!


(١٠)
شبیه نمک است!
که بریزی بر روی زخمت،
تنهایی...

 

شعر: #ابراهیم_اورامانی 
ترجمه به فارسی: #زانا_کوردستانی 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۷/۰۴
زانا کوردستانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی