انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۰۷۲ مطلب توسط «زانا کوردستانی» ثبت شده است

۰۶ تیر ۹۸ ، ۰۶:۱۰

مجموعه سپکو ۰۲۲


💢 #دست:

دست برکه نرسید

به  ماه شب چهارده

بر دف سینه کوفت

با دست لرزانش



💢 #نزدیک:

نزدیکتر بیا

مسافت دوریت‌ 

به آخر دنیا برزخی من

خیلی نزدیک است

                                                       


💢 #پرواز:

پرواز طریق خواستن است

ذهن پروانه پیله نداشت

وگرنه هیچ کرمِی

اهل پرواز نیست



💢 #پشت:

پشت به من کرده ای

وقت رفتن ات

و آب شدم من

پشت سرت



💢 #تنگ:

چنان به تنگ آمد

از درد فراقت

که سنگ شد

دلِ تنگ ام




#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

#شعر_سپکو

@ZanaKORDistani63

سپکوسرای میخانه

کانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)

https://t.me/sepkomikhaneh

http://mikhanehkolop3.blogfa.com

زانا کوردستانی
۰۶ تیر ۹۸ ، ۰۶:۰۹

مجموعه سپکو ۰۲۱


💢 #سر:

سر به هوایم کردی

به خیالت بگو

گاهی در تب و تاب رویا

سری به خواب من بزند



💢 #چشم:

مژگان چشمانت

عشق را ماهرانه

بر ایوان مداین دل

و آب و آیینه چشمم دوخته است



💢 #سکوت:

به دیوار ترک خورده سکوت

تکیه داده ام

واژه های دلتنگی

همراهی میکنند

با آواز پر هیاهو غصه

قصه سکوت ام را



💢 #دلتنگی:

طوفان دلتنگی

شاخه های صبرم را

به پنجره خاطرات میکوبد

و تو فراموش کرده ای

در قهقهه ی خوشیهایت

هق هق دلتنگی ام را



💢 #خدا:

آغوش خدا همیشه باز است

اگر بنشینی 

عاشق وار پشت درب

با تمنای قلبت

خدا را صدا کنی



#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

#شعر_سپکو

@ZanaKORDistani63

سپکوسرای میخانه

کانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)

https://t.me/sepkomikhaneh

http://mikhanehkolop3.blogfa.com

زانا کوردستانی
۰۶ تیر ۹۸ ، ۰۶:۰۷

مجموعه سپکو ۰۲۰


☑️ #روز:


روزگارم را

اگر نیایی

روزمرّگی خواهد کشت




☑️ #گونه


هنوز گونه ام تَر است

از گونه ای که رفته ای




☑️ #خیال:


خیس از خیال تو ام

برگرد  روزی

من و این خانه

مدتهاست که آمدنت را

خیال می بافیم




☑️ #آب:


آب از سر من گذشته است 

و دستهایم

در غمی بزرگی غرق شده اند

باران خیس کرده

تمام روزهای آفتابی ام را 

و آرزوهایم را آب برده




☑️ # جان:


جان ام را

اینهمه درد گرفته

که مداوا نمی شود 

نمی دانم 

غم نان را بخورم 

یا 

غم جان را



#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

#شعر_سپکو

@ZanaKORDistani63

سپکوسرای میخانه

کانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)

https://t.me/sepkomikhaneh

http://mikhanehkolop3.blogfa.com

زانا کوردستانی
۰۶ تیر ۹۸ ، ۰۶:۰۵

مجموعه سپکو ۰۱۹


☑️ #روز:


روزگارم را

اگر نیایی

روزمرّگی خواهد کشت




☑️ #گونه


هنوز گونه ام تَر است

از گونه ای که رفته ای




☑️ #خیال:


خیس از خیال تو ام

برگرد  روزی

من و این خانه

مدتهاست که آمدنت را

خیال می بافیم




☑️ #آب:


آب از سر من گذشته است 

و دستهایم

در غمی بزرگی غرق شده اند

باران خیس کرده

تمام روزهای آفتابی ام را 

و آرزوهایم را آب برده




☑️ # جان:


جان ام را

اینهمه درد گرفته

که مداوا نمی شود 

نمی دانم 

غم نان را بخورم 

یا 

غم جان را



#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

#شعر_سپکو

@ZanaKORDistani63

سپکوسرای میخانه

کانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)

https://t.me/sepkomikhaneh

http://mikhanehkolop3.blogfa.com

زانا کوردستانی
۰۶ تیر ۹۸ ، ۰۶:۰۲

مجموعه سپکو۰۱۸


☑️ #گیسویت:

چشم تو در گیسویت

جاری است

و شب گیسویت در دل تنهایی من




☑️ # نخ:

 

پیراهن نخی ات را،

نگه دار برای من

تا روزی که صدای من

نخ نمای دوری ات شود




☑️ #اقیانوس:


جا گذاشته ام در اقیانوسی

دلم را 

اقیانوس آرام چشمان تو




☑️ #دریا:


تو به دریاهای طوفانی می اندیشی

من به ماهی های بی دریا




☑️ #شعر:


من شعر ناتمام عشق ام

تو قافیه ام باش

ردیف می شود

به نام تو

شعر زندگی



#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

#شعر_سپکو

@ZanaKORDistani63

سپکوسرای میخانه

کانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)

https://t.me/sepkomikhaneh

http://mikhanehkolop3.blogfa.com

زانا کوردستانی
۰۴ تیر ۹۸ ، ۲۳:۱۳

زن

زن

شعری است سپید

بسان پرهای قو

به زلالی چشمه


زن شعری است شیرین

همچو غزل های حافظ

مانند رطب های اهواز


زن شعری است تلخ

همچو دیوان یزدی و

هجوم هوس های مردانه به دامانش!


زن شعری است بلند

مانند شب های بی انتهایش

به اندازه ی مهربانی مادرانه اش


زن شعری است کوتاه

مانند قهرهایش

مانند انتظاراتش!


زن شعری است زیبا

با چشمانی تر

و تره ی گیسوانی در باد رها کرده

و رقص پیراهن اش در باد


زن شعری است گنگ

سخت

سنگین

سرد!

زن غزل است

زن رباعی است

زن سه پاره است

زن احساس فروغ است بر کاغذ

زن پروین است در کتاب

زن اردلان(1) است؛ بی تاب!


زن دیوان درد است

زن اشعار شاملو است

زن احساس قیصر است

نشأت گرفته از عشق


زن تندیس عشق است

زن مرهم

و من زن را عشق مینامم...



(1) اشاره با بانو مستوره اردلان شاعر نامدار کورد.


با عشق تقدیم به زیباترین زن جهان... لیلایم...

سعید فلاحی


زانا کوردستانی
۰۴ تیر ۹۸ ، ۲۳:۱۱

صبح

☑️ #صبح:


آسمان خواب الوده دم صبح

با عشوه شیرین نگاهت می کند

تو ستاره‌های پیراهنش را

یکی یکی باز می‌کنی

در آغوشش می‌کشی

او گرم‌تر می‌بوسدت

و ناگهان صبح می‌شود


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

#شعر_سپکو

@ZanaKORDistani63

سپکوسرای میخانه

کانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)

https://t.me/sepkomikhaneh

http://mikhanehkolop3.blogfa.com


زانا کوردستانی
۰۴ تیر ۹۸ ، ۲۳:۱۰

دلم برات تنگ شده

💠 دلم برایت تنگ شده است:

نیستی اما من

هر روز و شب،

عکس ات را می بوسم

موهایت را نوازش می کنم

چای برایت می ریزم

و محکم در آغوش می‌فشارمت!

دیوانه نشده ام 

فقط دلم برایت تنگ است.


#چامک

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

@ZanaKORDistani63

@mikhanehkolop3

https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag

http://mikhanehkolop3.blogfa.com

زانا کوردستانی
۰۴ تیر ۹۸ ، ۲۳:۰۹

افتادن

■ افتادن:


هراس افتادنم نیست

به دستانت

ایمان دارم.


#لیلا_طیبی (نسیم)

#شعر_پریسکه

#شعر_کوتاه

زانا کوردستانی
۰۴ تیر ۹۸ ، ۲۳:۰۸

مجموعه شعر کوتاه

بسمه تعالی



💠 اندیشه درخت:

و درخت با خود 

می اندیشد

که کدامین شاخه اش

تبر خواهد شد!؟



💠 موریانه ی کار:

 کارهای مردانه می کرد

کودکی که موریانه ی کار

ساقه ی لبخندش را

جویده بود!.

 


💠 نیمکت صنوبر:

تقدیر صنوبر

مرگ نبود!

نیمکتی بود

که عشق می‌فهمد



💠 بیات:

چشم های من

سفره انداخته اند!

بیا…

پیش از آنکه بیات شود

نگاه تازه ام




💠 شعر:

بوسیدی مرا

و ذهنم

آبستن شعری شد.




💠 کفتار:

کفتار ؛

نامِ دیگرِ تنهایی !

به دندان کشیده است

بره ی خیالم را




💠 فصل رسیدن:

فصل تمامِ نرسیدن هایت

رسیده

نمی رسی؟!




💠 خسته:

تو

مزرعه ی آماده ی درو

من

خسته تر از آن

که بچینمت!.




💠 دوست داشتنت:

دوست داشتنت

زمان نمی شناسد 

جاده ای است 

که هر گاه قدم می گذارم 

به تو می رسم. 

  


💠 آغوشت:

آغوش کوچک ات 

برای اندوههای بزرگ من 

سرزمین بی مرزی است 

که در آن دروغ نمی گویند، 

فصل ها! 

به بهار و زمستان تن ات 

من، ایمان دارم. 



💠 رد پایت: 

مانند شام 

بعد از سقوط داعش 

جا مانده رد پایت 

بر ویرانه هایم! 



💠 برکه ی زلال: 

برکه ایست زلال 

بانوی من 

پر از ماهیان سرمست 

که برای صید هر کدام 

لبهایم را طعمه می کنم.   


💠 معابد آغوشت: 

آه لیلا 

برای عبودیت 

در معابد آغوشت 

راه ام را 

از راه پدرانم کج کردم 

من در دین تو 

به تمام شریعت ها مشرک شده ام. 



💠 کورد: 

کوردم 

بلوطی سترگ 

که هیچ برف و باد و بارانی 

خسته نخواهد کرد 

ریشه‌های مرا 



💠 غمگینم: 

غمگینم 

همچون 

لبخندهای چارلی چاپلین 



💠 تو: 

دلم 

به دلتنگی‌هایت بند نمی شود دیگر 

شاید دور و برم شلوغ باشد 

اما، 

هیچ واژه ای 

معنی تو را نمیدهد. 



💠 شاعر یک لا قبا: 

شاعری یک لا قبایم 

شعرهایم 

کفاف دوست داشتن ات را نمی کند. 



#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)


┏💕━━━━━━━━━━•┓

@ZanaKORDistani63

@mikhanehkolop3

https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag

http://mikhanehkolop3.blogfa.com

┗••━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━┛

تلگرام: ۰۹۰۵۷۱۰۶۰۴۲

ایمیل: rahalilass@gmail.com

زانا کوردستانی
۰۴ تیر ۹۸ ، ۲۳:۰۵

دردانه کودکم

دردانه کودکم

- برای دخترم، رهایم..



دردانه کودکم

رهای کوچکم

با خنده های ناب

بر بوته های سبز زندگی،

گل می کنی!

با هر بهانه ات

با عشوه های ناز

و چشمان سیاهت چه می کنی!

شیرین زبانِ من

از باغِ کلام تو 

هر واژه چیدنی است!

آهنگ بابایی گفتنت،

لحنی شنیدنی است.

...

در اوج شادی ات

کودک بمان همیشه

به دامان زندگی...



سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۰۴ تیر ۹۸ ، ۲۲:۵۹

خیال

#خیال:


خیس از خیال تو ام

برگرد  روزی

من و این خانه

مدتهاست که آمدنت را

خیال می بافیم



#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

#شعر_سپکو

@ZanaKORDistani63

سپکوسرای میخانه

کانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)

https://t.me/sepkomikhaneh

http://mikhanehkolop3.blogfa.com

زانا کوردستانی
۰۴ تیر ۹۸ ، ۲۲:۵۸

آب

☑️ #آب:


آب از سر من گذشته است 

و دستهایم

در غمی بزرگی غرق شده اند

باران خیس کرده

تمام روزهای آفتابی ام را 

و آرزوهایم را آب برده



#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

#شعر_سپکو

@ZanaKORDistani63

سپکوسرای میخانه

کانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)

https://t.me/sepkomikhaneh

http://mikhanehkolop3.blogfa.com

زانا کوردستانی
۰۴ تیر ۹۸ ، ۲۲:۵۸

بت ناون...

بُتِ ناوَن فِدایِ رقص و لَرزِد 

وه قوروانِ قد و بالای بَرزِد

نهاون و وروگرد که دی هیچِن

کُلِ لورستانگَم کَم وه نَذرِد.


سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۰۳ تیر ۹۸ ، ۲۰:۰۶

مجموعه اشعار کوتاه ۳۲


💠 حیاط دلتنگی ام:

فقط گاهی

خیالت را بفرست

از سر دیوار احساس

سرکی بکشد

حیاط دلتنگی ام مرا

 

💠 خرداد دستانت:

خردادِ دستانت را

راهی کن

تا دستهایم را بگیرد

می خواهم

تابستانِ تب دارِ تنت را

به استقبال بروم.

 

💠 آهو:

آهوی رمیده را می مانی

می آشوبی

از تیر نگاهی پر هوس

 

💠 پایان:

تلخ تر از فراق یار

زهر هجری است

که پایانش را

پایان نیست

 

💠 کوتاه:

کوتاه تر

از شعر های من شده است

آمدنت!

می روی،

تا می آیی.

 

#چامک

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

┏💕━━━━━━━━━━•┓

@ZanaKORDistani63

@mikhanehkolop3

https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag

زانا کوردستانی
۰۳ تیر ۹۸ ، ۲۰:۰۳

مجموعه اشعار کوتاه ۳۳



💠 دوستم داشته باش:

دوستم داشته باش!

تا بهار بشوم

و شکوفه ها گیلاس را

روی تن ام احساس کنم!

تا اردیبهشتِ تب دارم را

روی تنِ تو بکارم

و تمامِ خرداد را

در آغوشِ"تو" بیاسایم.

 

💠 درخت تنها:

درختی تنها می مانم

در جنگلی دور

مرا قراری نمانده

موریانه های یادت

ریشه ی طاقت ام را

جویده اند.

 

💠 یاد تو:

یاد تو

در خاطرم هر شب می رقصد 

در ذهنم قدم می زند

شانه به شانه ام

خیابان های دلتنگی را

 

💠 شب های من:

شب های من

سیاه است بی تو

مثل چشمانت،

آرام و عجیب

عمیق

پر سکوت

بی پایان

بی پایان

بی پایان

 

💠 درخت خیال:

گاهی

به خیالم می نشینی

مانند مرغی زیبا!

این درخت،

بی پرنده ی یادت

کنده ای بیش نیست.

 


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

┏💕━━━━━━━━━━•┓

@ZanaKORDistani63

@mikhanehkolop3

https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag

http://mikhanehkolop3.blogfa.com


زانا کوردستانی
۲۹ خرداد ۹۸ ، ۰۷:۴۲

کافه جمله

زانا کوردستانی
۲۹ خرداد ۹۸ ، ۰۷:۴۰

کافه جمله

زانا کوردستانی
۲۷ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۵۷

مجموعه سه گانی ۰۰۲

سه گانی 002



- ثبت در کانال تلگرامی میخانه.



💠 شعر نگفته:

از تو هر شعری که نگفتم،

در وجودم درد می ریزد؛

ذکر افسوس مرد می ریزد.



💠 درد نان:

درد نان و سفره های خالی 

در خیابان ها پی کارند؛

بچه های کار بسیارند.



💠 غم و درد:

این روزها بدون تو،

چیزی به جز غم نیست؛

دردهایم کم نیست.



💠 پرنده:

پرنده در قفس،

پرواز که کم دارد،

در سینه غم دارد.



💠 غم ها:

غم‌ها از بیکاری

می‌خواهند انگاری

پا بر قلبِ من بگذارند!.



#سه_گانی

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

@ZanaKORDistani63

@mikhanehkolop3

https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag

http://mikhanehkolop3.blogfa.com

زانا کوردستانی
۲۷ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۱۴

داستان کوتاه نباشی نمی شود

داستان کوتاه:


💠 نباشی، نمی شود:

[با عشق به عشق ام...لیلایم]


فراموش کرده بودم که با خودم چتر ببرم. وسط راه باران گرفت و تا رسیدم به دانشکده خیس باران شدم.

از باران متنفر بودم. خیس بودم. کلافه و عصبی رفتم کلاس. هنوز کسی نیامده بود. تنها توی کلاس نشستم. بلوزم را روی شوفاژ کنار دیوار پهن کردم. در این حین، سعید از پشت در به داخل سرک کشید و وقتی فهمید تنهام، مثل گربه ای لوس، میو میو کنان چند بار سر میکشید و پنهان میشد.

- کم مسخره بازی درآر، اعصابم خورد شده! تموم خیسم...

سعید از پشت در بیرون آمد و روی صندلی پشت میز استاد نشست. سراپای من را نگاه کرد و با خنده گفت: پس بدون آرایش این شکلیییییی...

شروع کردم به غر زدن، و بگو مگو با سعید. اما سعید فقط میخندید. دق ام گرفته بود. حرفی برام نمانده بود در جواب لبخندهایش. به او زل زدم و نفس عمیقی کشیدم، جواب دادم: مگه نمیبینی بارونه؟!

باز هم زد زیر خنده!.

- نخند اعصابم خورده! فوشت میدم ها!!!

نگاهم کرد و گفت: یه شعر جدید نوشتم، بخونم برات؟

- نخیر، لازم نکرده! 

- پس می خونم!!!

بلند شد و مثل یک استاد واقعی، چند دور طول تخته را رفت و برگشت، بعد گفت: به معجزه اعتقاد داری، دخترم؟!

- نه!

- منم نداشتم اما حالا با دیدن چهره ی بارون خورده ی شما، پیدا کردم.

- بی مزه! چرت نگو!!!

- راستش اگه خدا قبول کنه، فکر کنم عاشقتون شدم...

زدم زیر خنده و گفتم: برو گم شو، بیشعور!... عاشق؟! تو رو چی به عشق و عاشقی!؟

- میخندی؟!، شما نمیترسین بهتون نمره پایین بدم!

- نه!

- اخم که میکنی جذاب تر میشی دخترم...

خندیدم و جواب دادم: اگه راست میگی، برو تو حیاط وایسا زیر بارون و داد بزن که دوسم داری... عاشقمی... میمیری برام!.

دیدم بدون معطلی راه افتاد. دویدم جلوش رو گرفتم و گفتم: مسخره بازی در نیاری که جیغ میزم ها...

گفت: تو بشین، من میرم ی ربع زیر بارون میمونم خیس که شدم بر میگردم!

- لوس بازی در نیار، میخوای آبروریزی بشه مگه!؟

برای اینکه حواسشو پرت کنم خندیدم و گفتم: بلند شدی شعر بخونی برام...

گفت: آره، خندیدی یادم رفت، باید دوباره فکر کنم بهش.. بهت... 

دستی کشید تو صورتم و موهای خیسم رو از روی صورتم کنار زد و ادامه داد: موهات که ریخته تو صورتت، دلمو بدجوری هوایی میکنه!

- انگاری دلتو بردم هااا...

خندید، گفت: دریا بودی و غریق عشقت شدم انگار!

- دریااا!!!

- آره دخترم!... دلم می خواد غرقتون بشم!

بوسه ای بر پیشانی ام گذاشت و گفت: من دیگه برم، تا بچه ها نیومدن!

کتابش را گرفت و رفت؛ و من بدون اینکه خداحافظی کنم، رفتم طرف پنجره و به بیرون خیره شدم.

- کاش همیشه باران ببارد

تا وقتی خیس از بارانی،

شعرهایم را برایت بخوانم...

هر وقتی دلت برایم تنگ شد

شعرهایم را زمزمه کن

و بیا سر قرار همیشگی مان

روی نیمکت زیر درخت بید

سر ساعت دلتنگی

نکند نباشی

باور کن

نباشی نمی شود، 

نمیتوانم...

به پشت سر نگاه کردم. سعید توی چارچوب در خبر دار ایستاده بود. چشمکی زد و گفت: اجازه مرخصی میدی فرمانده!!!


سعید فلاحی

زانا کوردستانی