دوبیتی و رباعی
- کابوس پاییز:
به سوی غصه ها کردی روانم
به پیری رفته است بخت جوانم
رهایم کن از کابوس پاییز
بکش رنگ بهاری بـر خزانم
- بی تو:
منم بی تو خزان زرد رنگ
نمانده از من هیچ شوخی و شنگ
که کرده غصه ات قلبم را زنجیر
میان سینه ام نشسته تنگ
- هجر شب:
دریغا هجـــر شب تقدیر ما بود
به عالم نقش غم تصویر ما بود
دمی آرام نگیرد قلب خسته ی ما
که عاشق بودنش تقصیر ما بود
- سر بودی در عشق:
«یک عمر تو را انیس و مونس کردم»
احساس تو را به خود، حس کردم
در عشق تو از همه سر بودی و من
ثبتش به کتاب گینس کردم
- دوری یار:
در دوری یار نفس کشیدن سخت است
از همنفست، نفس بریدن سخت است
کل دو جهان اگر به دستت باشد
از دوری یار زجر کشیدن سخت است
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)