انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

🔺رونمایی از کتاب شعر با عنوان «اکنون من دلم تنگ است و تو قبرت» با ترجمه سعید فلاحی 

 

🔸کتاب شعر « اکنون من دلم تنگ است و تو قبرت » با ترجمه سعید فلاحی صبح امروز 13 شهریور 1403 در مرکز اسناد و شناسایی مفاخر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بروجرد رونمایی گردید.

 

🔸این کتاب ترجمه ای از اشعار (وریا امین اسماعیل) شاعر کرد زبان اقلیم کردستان عراق است . وی تاکنون دو کتاب شعر چاپ نموده است که کتاب حاضر ترجمه ای از اشعار برگزیده دو کتاب وی است.

 

🔸سعید فلاحی با تخلص (زانا کوردستانی) متولد 1363 کرمانشاه و ساکن بروجرد می باشد. این کتاب پانزدهمین کتاب مستقل وی و نوزدهمین کتابی است که از ایشان چاپ شده است. پیش از این چهار کتاب شعر به صورت مشترک با همکاری همسرش خانم لیلا طیبی با عناوین (چشم های تو)، (گنجشک های شهر هم عاشقانه نگاهت می کنند)، (عشق از چشمانم چکه چکه می ریزد )، ( عشق پایکوبی می کند) وچهارده کتاب داستان، شعر و ترجمه با عناوین«دیوانه»، «ریشه های عطف»، « آمدنت چه لهجه غریبی دارد» ، « تو که بروی، پاییز از در می آید؟»، «سومین کتاب تنهایی»، «هنوز برای دوست داشتن، وقت هست»، « از زمانی که خدا بود»، «حکایتی دیگر از شیرین و فرهاد»، «میان نامه ها»، «هم قدم با مرگ»، «ناله های امپراطور»، «عاشق از رفتن می ترسد»، «تو»  و «زخم است زندگانی ام»  منتشر نموده است.

 

 

 ┄┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

🔹روابط عمومی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بروجرد

 

جهت اطلاع از آخرین اخبار و رویدادهای فرهنگی و هنری  شهرستان بروجرد ، به ما بپیوندید.

https://eitaa.com/brjfarhang

https://boroujerd.farhang.gov.ir

زانا کوردستانی
۱۳ شهریور ۰۳ ، ۱۰:۵۲

جلال میرزایی شاعر کرمانشاهی

آقای "جلال میرزایی" با نام هنری "جولی میرزایی"، شاعر ایرانی، زاده‌ی مرداد ماه ۱۳۶۹ در کرمانشاه است. 

زانا کوردستانی
۱۱ شهریور ۰۳ ، ۲۳:۲۳

ترجمه‌ی شعرهایی از هیوا قادر

استاد "هیوا قادر"، شاعر، رمان‌نویس و مترجم نامدار کُرد، زاده‌ی ۲۶ ژانویه‌ی ۱۹۶۶ میلادی، در محله‌ی چهارباع شهر سلیمانیه پایتخت اقلیم کردستان، است. 

زانا کوردستانی

کتاب شعر « اکنون من دلم تنگ است و تو قبرت » منتشر شد.

┄┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

کتاب شعر « اکنون من دلم تنگ است و تو قبرت » با ترجمه‌ی "سعید فلاحی"، به همت و سرمایه‌ی انتشارات هرمز چاپ و منتشر شد.

این کتاب که اوایل شهریور ماه ۱۴۰۳، منتشر شده است، ترجمه‌ی اشعاری از آقای "وریا امین" شاعر مشهور کُرد زبان است.

آقای "وریا امین اسماعیل" (به کُردی: ووریا ئەمین ئیسماعیل) زادەی سال ۱۹۷۲ میلادی در سلیمانیه‌ی اقلیم کُردستان و از سال ۲۰۰۱ تاکنون، ساکن شهر واستاراس سوئد است.

آقای "سعید فلاحی" با تخلص "زانا کوردستانی"، زاده‌ی سال ۱۳۶۳ خورشیدی، در کرمانشاه و ساکن بروجرد می‌باشد. 

ویراستار این کتاب که ۱۰۱ صفحه است، خانم "لیلا طیبی" است. 

این کتاب در هزار نسخه و قطع رقعی و شماره شابک 9786228054957 به دوستداران شعر و ادبیات کُردی عرضه شده است.

این کتاب شانزدهمین کتاب مستقل "زانا کوردستانی" و نوزدهمین کتابی است که از ایشان چاپ شده است. پیش از این چهار کتاب شعر به صورت مشترک با همکاری همسرش خانم "لیلا طیبی" با عناوین: «چشم‌های تو»، «گنجشک‌های شهر هم عاشقانه نگاهت می‌کنند»، «عشق از چشمانم چکه چکه می‌ریزد»، «عشق پایکوبی می‌کند» و چهارده کتاب داستان، شعر و ترجمه با عناوین «دیوانه»، «ریشه‌های عطف»، « آمدنت چه لهجه غریبی دارد»، «تـو که بروی، پاییز از در می‌آید؟»، «سومین کتاب تنهایی»، «هنوز برای دوست داشتن، وقت هست»، « از زمانی که خدا بود»، «حکایتی دیگر از شیرین و فرهاد»، «میان نامه‌ها»، «هم قدم با مرگ»، «ناله‌های امپراطور»، «عاشق از رفتن می‌ترسد»، «تــو» و «زخم است زندگانی‌ام!»، منتشر نموده است.

◇ در این کتاب می‌خوانیم:

راننده به من نگاهی کرد، گفت:
عجله نکن، یک نفر دیگر بیایید راه می‌افتیم
دستم را روی قلبم گذاشتم و گفتم:
ببخشید ما دو نفریم!

زانا کوردستانی
۰۵ شهریور ۰۳ ، ۰۴:۴۳

علی نامو شاعر کرد زبان

آقای "علی نامو" (بە کُردی: عەلی نامۆ) شاعر کُرد زبان، ساکن اربیل است.

 
◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
چرا می‌نویسم؟
چون دست‌های زیادی را گرفتم 
اما به وقت برخواستن دستم را رها کردند 
اشک‌های بسیاری را پاک کردم، 
اما خودم گریستم.
زخم‌های بسیاری را مرهم نهادم، 
اما خودم زخمی شدم.
فقط، نوشتن بود که مرا تنها نگذاشت!
هم‌راهم ماند... 
هم‌رازم شد...
دستم را گرفت و چون یک منجی به فریادم رسید.
     

 (۲)
ساحل را که آغوش می‌کشد،
همچون مادری مهربان می‌شود
موج دریا!
 

(۳)
کاش می‌دانستی وقتی غمگین می‌شوی،
چه‌ها که بر سرم نمی‌آید!
اگر شاه باشم، 
گدایی بی‌جا و مکان خواهم شد.
وقتی که غمگینی،
دستم، 
با دستان چه کسی نوازش شود؟!
و من همچون سنگ‌های سر راهی می‌شوم.
چشمه‌ی چشمانم،
به جوشش در خواهند آمد و دریایی می‌شوند، 
و کسی نیست که خانه و زندگی‌ام را سر و سامان بخشد. 
وقتی که غمگینی،
پرنده‌ی آرزوهایم، پر خواهند گرفت و
تمام رویاهایم از بین خواهد رفت.
                  

(۴)
غنچه چون می‌شکفد،
ابر می‌بارد و خیس می‌کند لب‌هایش را،
با نم نم باران بهاری.


(۵)
آتش به جان زمین می‌اندازد 
وقتی که در اوج آسمان است،
خورشید تابان!


(۶)
می‌روبد،
برگ‌های به آخر عمر رسیده را،
باد پاییزی...


(۷)
در دوری باغبان،
از نوک پستانش ترک برداشت - 
انار پاییزی!

 

شعر: #علی_نامو 
برگردان به فارسی: #زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی
۰۵ شهریور ۰۳ ، ۰۴:۳۵

احمد شهریار شاعر پاکستانی

آقای "سیّد احمد حسین حسینی" شاعر پاکستانی، با تخلص "احمد شهریار" زاده‌ی ۴ تیر ماه ۱۳۶۲ خورشیدی، در شهر کویته‌ است. 

 

زانا کوردستانی
۰۴ شهریور ۰۳ ، ۰۲:۵۲

احچد منصوری شاعر خورموجی

استاد "احمد منصوری" شاعر بوشهری، زاده‌ی در سوم شهریور ۱۳۳۷ خورشیدی، در خورموج است.

زانا کوردستانی
۰۳ شهریور ۰۳ ، ۰۲:۲۷

احمد مشجری شاعر کاشانی

حاج "احمد مشجری"، متخلص به "محبوب" شاعر و مداح معاصر کاشانی، فرزند "ابوالقاسم"، زاده‌ی سال ۱۳۱۸ خورشیدی در کاشان بود.

زانا کوردستانی
۰۲ شهریور ۰۳ ، ۰۴:۲۴

داود گودرزی نویسنده‌ی اهوازی

استاد "داود گودرزی"، نویسنده، مترجم، منتقد، آشنا به سه زبان خارجی، مدرس و آزاده‌ی ایرانی، زاده‌ی سال ۱۳۳۸ خورشیدی، در اهواز، در خانواده‌ای اصالتن اهل روستای چهاربره‌ی بروجرد و اکنون ساکن کرج است.

زانا کوردستانی
۰۱ شهریور ۰۳ ، ۰۲:۳۲

محمد سعید نجاری شاعر بوکانی

استاد "محمد سعید نجاری" متخلص به "ئاسو" (Aso)، شاعر و محقق و نویسنده‌ی توانای کُرد، در ۹ خرداد ماه ۱۳۳۵ خورشیدی، در روستای «ساروقامیش» از توابع بوکان در جوار رودخانه‌ی سیمینه به دنیا آمد.

زانا کوردستانی
۳۱ مرداد ۰۳ ، ۰۵:۰۴

مسجد خانه‌ی خدا

مسجد، خانهٔ خدا

زانا کوردستانی

زانا کوردستانی
۲۹ مرداد ۰۳ ، ۰۸:۵۶

خون بس

خون بس

خون‌بَس رسمی است که در گذشته مردم استان های خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، لرستان، کردستان، کرمانشاه و ایلام برای جلوگیری از ادامهٔ جنگ و دعوا و پایان‌دادن به قتل، کشتار و اصلاح روابط خانواده‌ها به آن مبادرت می‌ورزند. در این رسم حضور ریش سفید اقوام اجبار است.

 

زانا کوردستانی
۲۷ مرداد ۰۳ ، ۱۱:۴۱

کتاب مادر مهربان من منتشر شد

کتاب "مادر مهربان من!" منتشر شد


کتاب "مادر مهربان من!" نوشته‌ی آقای "رضا شوان" نویسنده‌ی کُرد زبان عراقی با ترجمه‌ی "زانا کوردستانی" منتشر شد.
این کتاب مصور کودکانه، با تصویرگری آقای "سائیر بدری" و ویراستاری خانم "لیلا طیبی" در ۲۲ صفحه توسط انتشارات زیتون چاپ و منتشر شده است.
این کتاب چاپ اول ۱۴۰۳ خورشیدی و با طراحی جلد "زانا کوردستانی" است.
مترجم جهت استفاده‌ی عموم و ترغیب کودکان به مطالعه و کتابخوانی فایل pdf کتاب را به صورت رایگان، منتشر کرده است.
داستان کتاب درباره‌ی خانواده‌ای کُرد در کردستان عراق است، که در یک شب برفی به تعدادی مسافر در راه مانده، پناه می‌دهند.


دانلود مستقیم فایل pdf کتاب:
[URL=https://uupload.ir/view/کتاب_مادر_مهربان_من_63o0.pdf/][IMG]https://s8.uupload.ir/css/images/udl6.png[/IMG][/URL]


دانلود از کانال انجمن شعر و ادب رها در تلگرام:
https://t.me/mikhanehkolop3/18707

دانلود از کانال انجمن شعر و ادب رها در ایتا:
https://eitaa.com/mikhaneraha/8187

زانا کوردستانی

آقای "مریوان حکیم جباری" (به کُردی: مەریوان حەکیم جەباری) با نام اصلی "مریوان حکیم امین"، (به کُردی: مەریوان حەکیم ئەمین)، شاعر و نویسنده‌ی کُرد، زاده‌ی ۱ ژانویه ۱۹۸۵ میلادی در کرکوک و اکنون ساکن اربیل است. 
 

◇ نمونە‌ی شعر:
 (۱)

تو که آمدی رنگ‌ها تغییر کرد،
قلب سپیدم را سیاه کردی و 
سر سیاهم را سپید!
تو که آمدی، پالتوی زمستان غمت را به تن کردم و
شاخ و برگ بهار را هم از وجودم پژمردی،
این بود آمدن تو...


(۲)
از چشمانت پیداست 
که تو هم خیلی مرا دوست داری!
فرار از عشق ممکن نیست،
هرچه‌قدر هم بر عشق زنهار کنی 
باز چشمانت اقرار خواهند کرد،
لذت یک عشق پنهانی را!
چرا با شرم از بین می‌بری،
این احساس پر از لطف و مهر را؟!
کافی‌ست!
بگشای دروازه‌ی قلبت را بر عشقم،
تا که در گرداب غم و غصه غرق نشده 
و گلویت را مالامال از فریاد کند.

 
 (۳)
من زاده در عشق توام!
چنان پرنده‌ای 
که در قفس از تخم سر در آورد،
جدایی از تو برایم امری‌ست ناصواب!


(۴)
کمافی‌السابق نمی‌توانم 
در شعرهایم بگنجانمت!
یا که گیسوانت را به شاخ و برگ درخت تشبیه کنم و 
چشمانت را به چشمه‌های زلال آب.
زیرا اکنون آگاه شده‌ام 
که تو از این توصیفات زیباتری.


(۵)
آی روشنای تاریکی شبانه‌ها!
آی چشمه‌‌ساران زلال، سر راه مسافران خسته!
آی عصای دستان ناتوانان!
آی امید آرزوهای مستجاب نشده!
اکنون که کنار من نیستی،
به پیشگاه کیستی؟!

 

 

شعر: #مریوان_حکیم_جباری
برگردان به فارسی: #زانا_کوردستانی 
 

زانا کوردستانی
۲۲ مرداد ۰۳ ، ۰۶:۵۱

تلخیصی بر کتاب راه برفی

کتاب راه برفی 

کتاب "راه برفی"، مجموعه‌ای متشکل از شش داستان کوتاه تخیلی برای کودکان و نوجوانان، به قلم خانم "مریم حاجی‌لو" است. 

زانا کوردستانی

◇ ترجمه‌ی شعرهایی از خانم روژ حلبچه‌ای (به کُردی: ڕۆژ هەڵە‌بجەیی) شاعر کُرد زبان توسط زانا کوردستانی 

 

(۱)
خوابش نمی‌گیرد، اتاق
ناخوش است از صدای گردباد،
باید بمالم سرش را 
با نوازش نسیمی!


(۲)
ورزشکار شده!
جاده،
تا پاهایش کم نیاورد،
به وقت دلتنگی!


(۳)
سنگین شده‌اند کتاب‌هایم،
زیر بار گرد و غبار،
باید سبکشان کنم،
با کف دستی فوت!


(۴)
از جیغ بوقلمون‌ها،
کدر شد، آب مرداب
باید رودخانه‌ را 
شال‌گردن کنم و 
گردنش بیندازم.


(۵)
چه پیر شده کوچه،
از بازیگوشی‌های بچه‌ها!
نجاری نیست بسازد برایش،
عصایی،
پر از خنده‌های چارلی چاپلین؟!


(۶)
تو امید باطل زندگی‌ام بودی 
که دور از من،
ضربان قلبم را از پا انداختی،
قلبی که با پایت، 
برهنه به سوی تو روان می‌شد.


(۷)
مستی که 
فقط با می و باده نیست!
من زمانی مدهوش می‌شوم،
که شمیم یاد تو را بو کشیده‌ام.


(۸)
خیام تا نفس آخرش 
از می و مستی سرود،
من تا قیامت،
از درد و رنج فراق تو!


(۹)
تنهایی، آموختم،
که خویشتنم را بیابم.
ولی جفای تو تنهاترم کرد.


(۱۰)
هیچ درختی، 
رقص بلد است،
مادام که ترنم باد نباشد!


(۱۱)
گرچه در وطنم، 
قانون جنگل حاکم است،
ولی کماکان
دست نکشیده‌ام 
برای احقاق وعده‌ی آزادی.


(۱۲)
آه ای پرنده‌های محبوس در قفس!
خسته نشده‌اید از اسارت؟!
ذره‌ای از باد بیاموزید،
که چگونه پنجره‌ها را می‌گشاید!

 

شعر: #روژ_حلبچه‌ای
ترجمه: #زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی
۲۰ مرداد ۰۳ ، ۰۳:۲۱

شعری از حسین پناهی

[تفنگ]
 
تفنگ نمی‌دانست،
شکارچی نمی‌دانست،
پرنده داشت برای جوجه‌هایش غذا می‌برد،
خدا که می‌دانست!
نمی‌دانست...؟!

 ◇ برگردان به کُردی:

تفەنگ نه‌ێزانست،
راوچیش نەێزانست،
وا پەلەور بۆ جوچکەکانی چێشتی ئەبرد،
خودا خۆ ئەیزانەست!
نەێزانست؟!
 


شعر: #حسین_پناهی 
برگردان: #زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی

برگردان شعرهایی از "خالد بن علی المعمری" شاعر عمانی
■●■
این اشعار از روی ترجمه‌ی کُردی اشعار شاعر نام برده انجام شده و متأسفانه، مترجم کُرد ناشناس است.


(۱)
هیچ چیز تازه‌ای پیدا نمی‌شود
بیابان همچنان احوال باران را از من می‌پرسد.
باران همچنان می‌گرید تا که از دریا برایش بگویم.
دریا همچنان احوال ملوانان را از من می‌گیرد.
من هم همچنان به دنبال رویایی می‌گردم 
تا تو را در آن خواب ببینم.
تو هم کماکان به دنبال اسم خودت می‌گردی،
که بر لبان من، رانده شود.


(۲)
عشق مرگی‌ست دائمی!
دل‌شکستن و نابود شدنی‌ست.
مرگ، عشقی‌ست که دیر هنگام، 
پا به دنیا نهاده است.


(۳)
نامه‌ای برای دخترکی 
که روبروی خانه‌ی ما می‌رقصد،
خواهم نوشت و 
از او خواهم پرسید:
-- چرا به این زودی بزرگ شده‌ای؟!


(۴)
برای اینکه آزادی ماندگار شود،
باید شاعر بمانی.
شاعری که از چشمانت مصرع شعر بسراید و 
لبخندهایت را به اسارات بکشد.


(۵)
شعری را به یاد دارم که 
در شب سیاهی سرودم.
شعری درباره‌ی پرتوی چشمان تو،
من‌باب عطر تازه‌ی عربی تو،
هنرهایت را به یاد دارم،
که در نامه‌ای پر از حسرت برایم نوشتی.
چراغ را خاموش می‌کنم و نامه‌ات را می‌خوانم 
اما این‌بار دریا به کمک می‌آید و 
در زمین مدفون نمی‌شوم.

 

شعر: #خالد_بن_علی_المعمری
ترجمه از متن کُردی: #زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۹ مرداد ۰۳ ، ۰۴:۱۹

داستانک تعارف

داستانک تعارف 


- بفرمایید!
- شما اول بفرمایید!
- اختیار دارید! شنا بفرمایید!
- نه، خواهش می‌کنم شما بفرمایید!
- ای بابا! دختر نمی‌فهمی می‌گویم شما بفرمایید!؟
- اِه! بد اخلاق! چته!؟ احترامم حالیت نیست!؟
و با سَر بیرون رفت.

- آخیش راحت شدم! جا باز شد!.
هنوز این جملات را کامل نگفته بود که، پسرک هم با سر بیرون کشیده شد.

■●■

صدای گریه‌ی دو قلوها، فضای زایشگاه را پُر کرده بود.

 
#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی

خانم "شنو محمد زاخو" (به کُردی: شنۆ محمد زاخۆ) شاعر و سیاستمدار کُرد عراقی، زاده‌ی ۴ اکتبر ۱۹۸۰ در اربیل پایتخت اقلیم کردستان است.

 

زانا کوردستانی