۲۳ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۲۸
مجموعه اشعار هاشور در هاشور ۲۶
۱۱۷
عقربههای ساعتم--
زیر خروارها جرم و زنگ،
خواب رفتهاند..
***
در خانهای که چشمهای تو طلوع نمیکند
گذر زمان معنایی ندارد؟!
ــــــــــــــــــــــــــــ
۱۱۸
قاطری لنگم!
عاشق شیهه کشیدنهای
مادیانی گریز پا.
...
نه جراتِ تاختنم هست وُ،
نه یارای دل بریدن!
¤
--میل سقط شدن دارم!
ــــــــــــــــــــــــــــ
۱۱۹
گفتند:
پدرم به آسمانها رفتهست؛
توسط ناسا،
شاید هم،
همراه فضانوردان بایکونور،،
--نمیدانم!
حالا؛
مدتیست،
به ایجاد رابطه با "ترامپ" وُ،
دوستیی با "پوتین"!!
--میاندیشم!
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
۰۰/۰۳/۲۳