انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۳۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

۳۰ خرداد ۹۹ ، ۰۳:۴۰

عزیز بیرانوند

عزیز بیرانوند
پدر دوبیتی لکی


عزیز بازوند بیرانوند مشهور به سالک (زادهٔ ۱۳۲۱ در روستای دره بیداد در دامنه شمالی کوه گرّین در بروجرد) شاعر دوبیتی سرا و نویسنده لک زبان ایرانی است. عمده شهرت وی به سبب دوبیتی‌های لکی اوست. وی نخستین شاعری است که غزل، دوبیتی و مثنوی را وارد شعر لکی کرده، از این رو او را پدر دوبیتی لکی نیز لقب می‌دهند.
در کودکی از دایی ارجمندش ملا شیخ عالی که خطی خوش داشت کسب فیض نمود.
در ۹ آذر ۱۳۹۶ مراسم تجلیلی در خرم‌آباد برای ایشان و «یوسفعلی میر شکاک» دیگر شاعر برجسته لرستانی، در میان عدم حضور «میر شکاک» و استقبال مردم برگزار شد.
مرحومه مهتاب بیرانوند دختر ایشان به بانوی غزل لرستان مشهور بود.
تاکنون مجموعه‌های گرین غم (۱۳۸۴) - آو و آگر (۱۳۹۳) - فرهادِ سی بَخت و ایلنامه از ایشان چاپ و منتشر شده است.


نمونه شعر: 

"گرین غم"
“گرّینِ” خم مِنِم، یخچالِ سردم؛
سنگینه چوی “دماون” بار دردِم؛
مگر “اَلوَن” بِنِنْ ئر سر “شُتُرکوی”؛
گِ شاید هُم‌ترازی بو وَ گردِم.

کی یِم ؟ عاشق تبارِ دل فروشی
گِ ئی هر موی‌رگم دردی مجوشی؛
یَ ئی شعله‌دله، آگر زوانِم؛
کسی چوی مِ دوبیتی خو نِموشی؛

تو ئی دنیا! فری‌یه رنج و دردت؛
کی‌یِت بازی نی‌یا و تخته‌نردت؟
تو هُم‌بازی کُشین و حقه‌بازین؛
بِری مورین بِری‌تر هانه گَردِت…

 

به کوشش: سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

منابع:

- رضایی، علی (۱۳۸۷). ادیبان و سخن سرایان لرستان. خرم‌آباد: افلاک. ص. ۴۱. شابک ۹۶۴-۸۱۲۰-۹۷-۸.
- Kurdane.com
- https://mehrnews.com/xKndg

زانا کوردستانی
۲۹ خرداد ۹۹ ، ۰۵:۰۱

لحظه ی دیدار

زانا کوردستانی
۲۹ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۴۳

آرزو


درخت نارنج،
          داخل حیاط...
پدر پیرم روی تخت،
مادرم کنارش،،،
              --در قاب!

 بغضی به مهمانی گلویم آمده است
در این میان
یک چیز کم است،
                 -- تو!!!

 کاش میان این خانه،
                     --قدم می‌زدی!
 


 #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۲۸ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۲۳

خسرو فرشیدورد

خسرو فرشیدورد
خان‌زاده ی محجور

خسرو فرشیدورد یا میرخسرو فرشیدورد(ثقةالاسلامی) [زادهٔ آبان ۱۳۰۸ در ملایر - درگذشتهٔ ۹ دی ۱۳۸۸ در تهران] شاعر و استاد زبان و ادبیات فارسی که دارای دیدگاه‌های ویژه در عرصهٔ دستور زبان بود.
به زبان‌های عربی و فرانسوی تسلط داشت و با زبان‌های انگلیسی، پهلوی، اوستایی و فارسی باستان آشنایی کافی داشت. تخصص اصلی خسرو فرشیدورد، دستور زبان و نگارش فارسی بود و در نقد ادبی و سبک‌شناسی نیز  صاحب‌نظر بود. همچنین سال‌ها عضو گروه پژوهشی لغت‌نامه دهخدا بود. او شعر نیز می‌سرود. قالبِ اغلب شعرهای وی غزل (با مضامین عاشقانه و اجتماعی) بود.
پدرش خان یکی از توابع ملایر بود. تحصیلات خود را تا پایان دورهٔ دبیرستان در زادگاهش انجام داد، از دبیرستان‌ البرز تهران‌ دیپلم‌ گرفت‌. در سال‌های‌ ۱۳۲۹ و ۱۳۳۸، لیسانس‌ و فوق‌لیسانس‌ ادبیات‌ فارسی‌ را از دانشگاه‌ تهران‌ دریافت‌ کرد و سپس‌ در سال‌ ۱۳۴۰ از همانجا فوق‌لیسانس‌ علوم‌ اجتماعی‌ گرفت‌.
در سال ۱۳۴۲ با ارائهٔ پایان‌نامهٔ دکتری خود با عنوان «قید در زبان فارسی و مقایسهٔ آن با قیود عربی و فرانسه و انگلیسی» (با استاد راهنمایی محمد معین) درجهٔ دکتری در زبان و ادبیات فارسی گرفت.
از ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۵ عضو سازمان‌ لغت‌نامه‌ دهخدا بود و در تنظیم‌ حرف‌ «واو» با آن‌ سازمان‌ همکاری‌ داشت‌.
از سال ۱۳۴۳ به تدریس در دانشگاه اصفهان مشغول شد. 
از سال ۱۳۴۷ در دانشگاه تهران به تدریس در رشتهٔ دستور زبان فارسی و نقد شعر و متون فارسی پرداخت و تا هنگام بازنشستگی استاد دانشگاه تهران بود.
او بی‌پروا بود و گاهی به کارهایی که در نظام جمهوری اسلامی ایران انجام می‌شد معترض بود و به همین دلیل از  تدریس در مقطع کارشناسی منع شد. پس از بازنشستگی از دانشگاه تهران، مدتی را با بستگانش زندگی کرد و پس از آن به سرای سالمندان نیکان منتقل شد.
فرشیدورد در طول زندگی زناشویی هرگز صاحب فرزندی نشد و بعد از جدا شدن از همسر خود، دیگر ازدواج نکرد. 
دکتر خسرو فرشیدورد روز چهارشنبه ۹ دی ۱۳۸۸ در «سرای سالمندان نیکان» تهران در سکوت خبری درگذشت و در بهشت زهرای تهران در قطعهٔ ۲۵۶، ردیف ۹۴، شماره ۳۷۷ به خاک سپرده شد.


تألیفات:
فرشیدورد علاوه بر بیش از ۲۰۰ مقاله، ۱۶ عنوان کتاب در زمان حیات خود چاپ و منتشر کرد و همچنین دو  مجموعه شعر با عنوانهای حماسه انقلاب و صلای عشق (با مقدمه‌ای در معرفی شعر فارسی امروز) برجای مانده‌است. مشهورترین کتاب‌های او:
- ج‍مله و تحول آن در زبان فارسی
- دستور مختصر تاریخی زبان فارسی
- دستور مفصل امروز بر پایه زبانش‍ناسی ج‍دید
- دستوری برای واژه‌سازی: ترکیب و اشتقاق در زبان فارسی، ترکیب و تحول آن در زبان فارسی
- تاریخ مختصر زبان فارسی از آغاز تاکنون
- عربی در فارسی
- مسئلهٔ درست و غلط، نگارش و پژوهش در زبان فارسی
فعل و گروه فعلی و تحول آن در زبان فارسی (پژوهشی در دستور تاریخیِ زبان فارسی)

نمونه شعر:
(۱)
عشق من! خاطره ی عشق من از یاد مبر
یادم ای لاله ی شعر و سخن از یاد مبر
آن گل یاس سپیدی که به دستم دادی
ای گل یاس سپید چمن از یاد مبر
خاطرات خوش این عشق جنون آسا را
مبر ای بوی خوش یاسمن از یاد مبر
چون ببوسد لب مهتاب گل روی تو را
بوسه ام ای گل مهتاب تن از یاد مبر
چون پر نرم نسیمی بنوازد رویت
نغمه ی نرم غزل های من از یاد مبر
داغ اشکی که ز داغ تو به رخسار زدم
چون زنی خنده به هر انجمن از یاد مبر
اولین غنچه ی عشق تو به من خندان شد
اولین عشق خود ای سیم تن از یاد مبر
یاد باد آن که مرا یار عزیزت خواندی
یاد این یار عزیز کهن از یاد مبر
از غمت سوخته ام با ستمت ساخته ام
این همه سوختن و ساختن از یاد مبر
عالم و هر چه در او هست ببر از یادت
لیک دل دادن وعاشق شدن از یاد مبر.
(۲)
این خانه قشنگ است ولی خانهٔ من نیست    
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن دختر چشم‌ آبی گیسویْ‌ طلایی
طناز و سیه‌چشم چو معشوقهٔ من نیست
آن کشور نو، آن وطن دانش و صنعت
هرگز به دل‌انگیزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی‌ست که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی‌ست که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گُل‌های دلاویز شمیران
عطری‌ست که در نافهٔ آهوی ختن نیست
آواره‌ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ‌ کجا خانهٔ من نیست
آوارگی و خانه‌به‌دوشی چه بلایی‌ست
دردی‌ست که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهرِ که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهمِ سخن نیست؟
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی‌شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران
لندن به دلاویزیِ شیراز کهن نیست
هرچند که سرسبز بُوَد دامنهٔ آلپ
چون دامن البرز پُر از چین‌ و شکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهر عظیم است ولی شهرِ غریب است
این خانه قشنگ است ولی خانهٔ من نیست.


جمع آوری و نگارش: سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع
- «زندگی‌نامه خسرو فرشیدورد (۱۳۰۸–۱۳۸۸)». همشهری آنلاین. ۲۹ دی ۱۳۸۸.
- خبرگزاری ایسنا. ۸ دی ۱۳۹۲.
- خبرگزاری کتاب ایران.
- ترکی، محمدرضا (۱۴ بهمن ۱۳۸۸). «مرگ چنان خواجه نه کاری ست خرد…». فصل فاصله.

زانا کوردستانی
۲۶ خرداد ۹۹ ، ۰۸:۱۴

بی‌قه‌رار

- بی‌قه‌رار:

 

بی‌قه‌راره‌م من، جور محکوم پای دار
ئه‌سرین جور واران، وه چۊ تیده خوار
دل ره‌ش، جامه ره‌ش، وه دسی دلدار
جور عزیز مِردیم، یه‌ی سه‌ر ئه‌زادار

 

∞ برگردان:
همچون محکوم منتظر اعدام در پای دار، بیقرارم
اشک‌هایم چون باران از چشم‌هایم سرازیرند
دلم گرفته و رخت عزا پوشیدم از دست عشقم
مانند کسی که عزیزی را از دست داده، دائم ناراحتم.


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۲۴ خرداد ۹۹ ، ۰۴:۵۶

کامران عالیان

کامران عالیان

کامران عالیان زاده ی ۱۳۵۵ آبادان، شاعر (غزل‌سرا)، مترجم (عربی، انگلیسی)، منتقد ادبی و پژوهشگر (ادبیات مدرن و کلاسیک جهان) و کارمند شرکت نفت بود. در سال ۱۳۹۵ پس از درگذشت استاد محمد شیدا بنا بر وصیت ایشان ریاست انجمن ادبی شیدا به او واگذار شد. 

عالیان در دوران کودکی مبتلا به بیماری حاد تنفسی شد و این رنج در طول سال‌ها زندگی همچنان با او همراه بود و با آن دست و پنجه نرم می‌کرد. تا اینکه روز ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ بر اثر شدت بیماری در سن ۴۴ درگذشت.

از آثار منتشره شده او می‌توان به «ماه بی‌فروغ» گزیده‌ی اشعار آلفرد تنیسون و آثار در دست چاپ یعنی یک مجموعه غزل و چند مجموعه ترجمه اشاره کرد.


- نمونهٔ اشعار:

- غنچه ی باغ ستاره ها:
خط می‌کشد به روی تمام ترانه‌هام
شاید نمی‌رسند به او عاشقانه‌هام
آنقدر عاشق است که بالا نمی‌رود
خط نگاه ساده‌اش از حدّ شانه‌هام
هر بار در حضور وی، انکار می‌کنند
اندیشه‌ی وجود مرا هم نشانه‌هام
وقتی که می‌نشیند و لبخندهای نرم
می‌بافد از کلاف زمخت بهانه‌هام
پیداست با وجود نجیبش چه می‌کنند
شک‌هام و اشک‌هام و چراهام و چانه‌هام
شمعی که روی بستر من، شعله‌های او
پوشیده در ملافه‌ی سرد شبانه‌هام
آیا به دست باد نخواهد سپرد اگر
جا ماند پاره کاغذی از موریانه‌هام؟

 

- شعر و هنر:
دیگر همین یکبار شاید در برت باشد
مردی که میشد جای نصف دیگرت باشد
مردی که روزی عهد شد تا نیمه شب‌ها هم
هر وقت گفتی سایه‌ی پشت سرت باشد
نگذاشتی روشن بماند آفتاب اما
تا آسمان آبی‌ترین نیلوفرت باشد
در چشم تو جدی نبود این احتمال تلخ
تا حرف‌های ساده‌ی من باورت باشد
کافی‌ست چشم از من بپوشی احتیاجی نیست
در سینه‌ی داغم نشان خنجرت باشد
ای ساحل نامهربان این آبی مایوس
جرات ندارد بعد از این هم بسترت باشد
هر چند دیر... اما همین تصمیم تکراری
این بار بگذار انتخاب آخرت باشد
آن وقت از نو زندگی کن خاطراتت را
شاید هنوز این شعر لای دفترت باشد.

 

- آفرینش آدم:
در چشم‌های خیس تو عالم، شروع شد
صبح آمد و شکوفه و شبنم، شروع شد
بر صفحهٔ نگاه تو زادند واژه‌هام
و این غزل، به‌ نام تو محکم، شروع شد
این قصه از بر آمدن یک رز سفید
بر شاخه‌های ظهر جهنم، شروع شد
ماه از خیال ساکت دریاچه، پا گرفت
ابر از غبار خاطرهٔ نم، شروع شد
تصویر توی آینه، یک عمر، سر نداشت
با عشق تو، تکامل من هم، شروع شد
با دست‌های گرم تو، خون در رگم دوید
از دنده، آفرینش آدم، شروع شد
این شعر را فقط به تو تقدیم می‌کنم
چون هرچه شعر با تو برایم، شروع شد.

 

جمع‌آوری و نگارش: 
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۲۱ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۲۴

هایکو در ایران

هایکو در ایران


هایکو کوتاه‌ترین گونه‌ی شعر در دنیای ادبیات است که به‌وسیله‌ی ژاپنی‌ها به‌وجود آمد و بعد از مدتی به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و... ترجمه شد و به‌این ترتیب به تمام نقاط جهان سرایت کرد. 
در اوایل دهه چهل حسن فیاد ترجمه چند شعر کوتاه ژاپنی را در مجله آرش انتشار داد. سهراب سپهری و احمد شاملو از جمله کسانی بودند که دریچه‌ای از هایکوهای ژاپنی بر روی قشر کتابخوان ایرانی باز کردند. سپهری چند هایکو را با ترجمه‌ای موزون عرضه کرد و شاملو با همکاری حسن فیاد ۱۲ شعر کوتاه ژاپنی را با عنوان ترانه‌های سرزمین آفتاب ترجمه و در سال ۱۳۵۲ در کتاب همچون کوچه‌ای بی انتها به چاپ رساند. همو یک دهه بعد با کمک ع. پاشایی که متخصص هنر و فلسفه شرق است کتاب مفصل هایکو را با توضیحات روشنگر منتشر ساخت و امکان شناخت نسبتاً جامع خواننده فارسی زبان را از این نوع شعر فراهم آورد. شاملو و پاشایی همچنین به معرفی مهمترین شاعران هایکوسرای ژاپنی تا دوره اخیر پرداخته‌اند و در کنار گزیده‌های زیبایی که از بهترین هایکوها فراهم آورده‌اند تفسیر و تشریح هایکوها و زمینه‌های ذهنی و عینی آفرینش آنها را نیز باز نموده‌اند. در فاصله چاپ این دو کتاب، کتاب دیگری به نام اندیشه و احساس در شعر معاصر ژاپن به قلم دکتر هاشم رجب‌زاده ترجمه و تالیف شد که دارای مقدمه‌ای سودمند در شناخت شعر معاصر ژاپن است. هاشم رجب‌زاده در سال ۱۳۵۳ روانه ژاپن شد و تا امروز در آن کشور ساکن است. کتاب شعر معاصر ژاپن اولین اثر او در این زمینه است و در آن ۱۵۶ شعر از ۸۷ شاعر دوره معاصر ژاپنی ترجمه و نقل شده است.
ارزیابی اینکه توفیق مترجمان در برگردان شعرهای ژاپنی به فارسی در چه حد و پایه‌ای بوده استاز صلاحیت بنده و موضوع این نوشته خارج است. چیزی که باید بدان اشاره کنم تأثیر ترجمه اشعار ژاپنی بویژه هایکو و سایر شعرهای کوتاه ژاپنی بر شعر امروز ماست. تا قبل از ترجمه و نشر کتابهایی مثل هایکو ، شعر کوتاه به عنوان شاخه‌ای رسمی از شعر امروز ایران کمتر مطرح بود و جز محمد زهری شاعری را نمی‌شناسم یا ندیده‌ام که به استقلال کتابی در شعرهای کوتاه پرداخته باشد. اما بعد از انقلاب و با نشر و رواج شعرهای ژاپنی در محیطها و محافل ادبی، شعر کوتاه به عنوان یک شاخه مستقل از شعر امروز مطرح و شناخته شد و تا امروز چندین مجموعه شعر کوتاه پدید آمده است. شعرهای کوتاه منصور اوجی، بیژن جلالی، رضا مقصدی، اسماعیل رها، عمران صلاحی، علی بداغی، حسین صفاری دوست، حسین پیرتاج، علی محمد حق شناس، صادق رحمانی، قدسی قاضی نوری، منوچهر فیلی، مسعود احمدی و یدالله رؤیایی و نامهای دیگری که اکنون در ذهنم نیست بررسی این جریان ادبی را در شعر معاصر ضروری می‌کند. اگر چه در شعرهای اینان کمتر ردپایی از هایکوهای ژاپنی دیده می‌شود (از لحاظ فضا و تصویر) ولی تجربه‌هایی نیز در سرودن شعرهای کوتاه به سبک و شیوه هایکو در کارهای عباس کیارستمی و کاوه گوهرین دیده می‌شود. همچنین نباید از تأثیر میراث شعر کهن فارسی مثل رباعیات و دوبیتی‌ها و قطعات کوتاه انوری و سنایی و ابن یمین در شعر امروز غافل شد.
هایکو گونه‌ای از شعر است که در سه خط سروده می‌شود. خط اول و سوم پنج هجا (واحد) و خط دوم هفت هجا دارند که با هم هفده هجا را تشکیل می‌دهند. هر کدام از این واحدها باید معنای مستقلی داشته باشند. علاوه بر این هایکو باید به طبیعت اشاره کند و موضوع آن عناصر موجود در طبیعت باشد. هایکو نه وزن دارد، نه قافیه و فاقد آرایه‌های ادبی است. 
تاریخ سرایش هایکو به ژاپن و قرن شانزدهم باز می گردد و از نظرپیشینه ی ساختاری از دل شعرهای به هم پیوسته ی پنج سطری یا زنجیری به نام "رنکو" یا "رنگا" برآمده و سرانجام با ماتسویو باشو (۱۶۹۴_۱۶۴۴) شکل قطعی و پایدار خود را به دست آورد و از قرن نوزدهم به بعد به هایکو مشهور شد. مشهورترین هایکو‌سرایان ژاپن عبارتند از: "ماتسوئو باشو"، "یوسا بوسون"، "کوبایاشی ایسا" و "ماسائوکا شیکی".

اشعار زیر چند نمونه از اشعار هایکویی است که توسط شعرای نام‌دار ژاپنی سروده شده:

برکه کهن، آه!
جهیدن غوکی ـ
آوای آب.
(ماتسوئو باشو - ترجمهٔ احمد شاملو و ع.پاشایی)

 
گلبرگ به خاک افتاده
بر جست و به شاخه گل نشست
ها، این پروانه بود!
(موریتاکه - ترجمهٔ احمد شاملو)


آه، نیلوفر صحرایی!
دلو به دام افتاده است
من در پی آب بودم.
(چی‌یو جو - ترجمهٔ احمد شاملو)

 

سنجاقکی،
نشسته بر چشم هایش
تپه های دور دست...
(کوبایاشی ایسا)

چند سالی است که عده‌ای از شعرای ایرانی اشعاری را منتشر کرده و سعی دارند احساس و اندیشه‌ی خود را نه در قالب غزل، رباعی، قصیده، شعر نو و... که در قالبی جدید با عنوان "هایکوی ایرانی" بیان ‌کنند. به نظر می‌رسد دنیای شعر ایران نیز مانند دیگر کشورهای جهان تحت تاثیر این موج قرار گرفته است و هر روز شاهد انتشار اشعار مختلفی با عنوان "هایکوی ایرانی" هستیم. نمونه های زیر اشعاری هستند که به عنوان هایکوی ایرانی شناخته می شوند:

تمام حرف
بر سر حرفی است
که از گفتن آن عاجزیم
(یدالله رویایی)


تو
در تمامِ زبان‌ها
ترجمه‌ی لبخندی،
هر کجای جهان که تو را بخوانند
گُل از گُلِ‌شان می‌شکفد.
(رضا کاظمی)


بهار تویی
که هرشاخه ی ِشکسته ام
باتو هوس ِجوانه میکند
(نیلوفر ثانی)


چه کسی می داند
درد غنچه را
به هنگام شکفتن؟
(عباس کیا رستمی)


سلاخی
می‌گریست
به قناری کوچکی
دل باخته بود.
(احمد شاملو)

کتاب های "برف بر داوودی‌های سفید" نوشته‌ی سیروس نوذری و "بهار ادامه‌ی پیراهن توست" نوشته‌ی سهیل محمودی، دو نمونه از مجموعه‌هایی هستند که به عنوان "هایکوی ایرانی" منتشر شده اند.
البته در این میان هستند شعرا و صاحب‌نظرانی که عقیده دارند بین هایکو و شعر ایرانی هیچ نسبتی وجود ندارد و نمی‌توان در زبان فارسی از این قالب استفاده کرد.
به عنوان مثال "محمد عقیلی" در گفتگو با خبرگزاری فارس گفته است: "اساساً هایکو مبتنی بر قواعدی است که شعر کوتاه فارسی نمی‌تواند خودش را در آن چارچوب محصور کند، چون به هیچ‌وجه قاعده‌پذیر نیست و شاید لطف و زیبایی‌اش هم در همین آزادوارگی‌اش باشد. اصطلاح هایکوی ایرانی که به خصوص در سال‌های اخیر رواج و کاربرد فراوانی پیدا کرده تعبیر اشتباهی است و شاید بهتر باشد به جای این اصطلاح از عنوان رباعی نو یا دوبیتی نو استفاده کرد."
همچنین "قدرت‌الله ذاکری" که دانش آموخته‌ی کارشناسی زبان و ادبیات ژاپنی است در مصاحبه با روزنامه‌ی قدس گفته است: "ابتدا باید ببینیم منظور از "هایکوهای فارسی" چیست. شکی نیست که به هیچ عنوان نمی شود قوانین هایکوی ژاپنی را در شعر کوتاه فارسی لحاظ کرد. پس تنها می توان در کوتاه بودن شعر از هایکو تقلید کرد. اگر فرض کنیم قرار است ما هایکوی فارسی داشته باشیم باید دستورالعملی داشته باشد، ویژگی ای داشته باشد. باید سالها بگذرد، مجموعه های شعر کوتاه پدید آید و آن وقت متخصصان فن شعر بررسی کنند که این اشعار کوتاه دارای چه ویژگی‌هایی است و بر مبنای آن هایکوی فارسی را تعریف کنند."
در هر صورت و علی‌رغم موافقت‌ها و مخالفت‌هایی که با ورود این قالب شعری به زبان فارسی صورت گرفته است، هر روز نمونه‌های مختلفی از آن منتشر شده و در اختیار مخاطبان قرار می‌گیرد. حالا باید منتظر بود و دید که دنیای شعر ایرانی در این مسیر چگونه ظاهر می‌شود. آیا ممکن است که در این قالب نیز، همچون غزل، قصیده، رباعی و... به قله‌های تعالی و کمال برسد.
نخستین اصلی که معمولا در بیشتر هایکوها دیده می شود، تصویر یا ایماژ است:
تصویر برکه، باغ، درخت، شب مهتابی.
تصویر هایی است برای تولید احساس با آماج معنایی وسیع و بیکران.

دومین عنصر هایکو حرکت است:
زیرا نمایش یک تصویر از یک موقعیت، زمانی جذاب می نماید که با حرکت همراه باشد وگرنه شاعرانگی اش را از دست می دهد و خسته کننده می شود.
و سرانجام عمده ترین خصلت هایکو معنای نهان است:
این معنا، گاه در سطرها گفته نمی شود بلکه شاعر، خواننده را بر جایگاهی می نشاند که می تواند از آنجا او را به دنیایی فراتر از آنچه صورت شعر می نمایاند رهنمون شود.
ناگفته های هایکو هر چه بیشتر باشد، هایکو از شاعرانگی بیشتری برخوردار می شود. این تکنیک از" آیین ذن" نشات می گیرد، آیینی که به یگانگی انسان با کل هستی و طبیعت اعتقاد دارد.
ساختار زبانی هایکو نیز بر پایه ی پرهیز از زبان آوری، طمطراق و فضل فروشی شاعرانه استوار است. 
هایکو عرصهٔ سخنوری شاعرانه نیست، ساده و از نظر درونی
پیچیده است، مثل خود زندگی.
قالب هایکو کوتاه است و شاعر در آن تمایلی به خودنمایی و ایجاد آهنگ تصنعی ندارد و از آنجا که اغلب به آیین ذن توجه دارد، هدفش خلق جهانی فراسوی تصویرهاست.
چند نمونه ایرانی دیگر:

خوش بحالت
پیش خودت هستی
(علیرضا روشن)


برای چه کسی می خوانی
چکاوکِ باران خورده
دنیا خیلی خسته است.
(سید علی صالحی)


این بار اگر یاسی باشم 
سر به شانه تو 
می گذارم.
(سیروس نوذری)


تمام این مسافرخانه‌
از عطر دست‌های تو
پر خواهد شد
دهان اگر باز کند 
این چمدان.
(حافظ موسوی)


عمر شیهه مستدام باد
در مزارع یونجه
(رضا بروسان)

- قواعد نوشتن هایکو:
۱. همیشه تعداد هجاهای هایکوی خود را بشمارید. 
۲. هفده هجا را در یک سطر بنویسید
۳. هفده هجا را در سه سطر بنویسید.
۴. هفده هجا را در سه بند به ترتیب پنج، هفت و پنج هجایی بنویسید
۵. از فصل واژه ها کلماتی که به فصل خاصی از سال ارجاع می دهند استفاده کنید. 
بهار واژه: شکوفهٔ گیلاس 
تابستان‌واژه: کرم شب‌تاب 
پاییز واژه: خرمالو 
زمستان‌واژه: برف 
نوروز واژه: پایان سال، 
۶- در پایان بند اول یا دوم (اما نه هردو) سکوت قرار دهید. 
۷- هرگز اجازه ندهید که سه بند هایکوی شما پشت سر هم تشکیل یک جمله کامل بدهند. 
۸- ترتیبی دهید که رابطه یا تقابل بندهای اول و دوم تنها پس از خواندن بند سوم مشخص شود. 
۹- همیشه از زمان حال استفاده کنید و در مورد اینجا و اکنون بنویسید. 
۱۰- استفاده از اسامی خاص و ضمایر شخصی را تا حد ممکن محدود کنید. 
۱۱- تا جای ممکن از وجه استمراری استفاده نکنید. 
۱۲- بد نیست اگر دو بند از سه بند شما (اول و دوم) ساختار نحوی یکسان داشته باشند. 
۱۳- در مورد ترتیب تصاویری که هر یک از بندها به دست می هند فکر کنید. مثلا ابتدا یک منظره از دور، بعد بخشی از آن منظره از نزدیک تر و در نهایت یک کلوزآپ. 
۱۴- لب مطلب را برای بند آخر نگه دارید. 
۱۵- سعی کنید بند اول تا جای ممکن جذاب و گیرا باشد. 
۱۶- همیشه فقط در مورد چیزهای معمولی، با روشی معمولی و با زبانی معمولی بنویسید. 
۱۷- به مطالعه ذن بپردازید و بگذارید هایکوی شما مصداق روش بی کلام تصویرسازی باشد. 
۱۸- ادیان و فلسفه های مختلف را مطالعه کنید و بگذارید اثر آنها در پس زمینه هایکوی شما انعکاس یابد. 
۱۹- تنها از تصاویر عینی استفاده کنید. 
۲۰- سعی کنید به سطوح چندگانه از معنا دست یابید. سطوح بیرونی شامل تصاویر عادی و در سطوح عمیق تر فلسفه حیات و جهان بینی شما. 
۲۱- از تصاویری استفاده کنید که برانگیزاننده انزوای خودخواسته و فقر داوطلبانه باشند. 
۲۲- از تصاویری استفاده کنید که برانگیزاننده نوستالژی رمانتیک باشند. 
۲۳- تضادها را بیابید و در هایکوی خود به تصویر بکشید. 
۲۴- از جناس و بازی با کلمات استفاده کنید. 
۲۵- در مورد چیزهای ناممکن به شکلی معمولی صحبت کنید. 
۲۶- از تصاویر تداعی گر معانی متعالی استفاده کنید (از جنگ و جنایت و مسائل جنسی صحبت نکنید).
۲۷- تنها از تصاویر مربوط به طبیعت استفاده کنید. 
۲۸- عواطف انسانی را با اشاره به جنبه های مختلف طبیعت تداعی کنید. 
۲۹- از هرگونه اشاره مستقیم به خود در هایکو اجتناب کنید. 
۳۰- استفاده از علائم سجاوندی (نقطه، ویرگول، خط تیره و...) در هایکو مانعی ندارد. 
گاهی برای ایجاد ایهام از آوردن علائم سجاوندی خودداری کنید. 
۳۱- قواعد نگارشی زبان خود را به طور کامل رعایت کنید. 
۳۲-از آوردن قافیه پرهیز کنید. 
۳۳-از آوردن اوزان غیرهجایی (مانند وزن های عروضی فارسی) خودداری کنید. 
۳۴- از واج آرایی (تکرار آواهای مشابه در یک بند) استفاده کنید. (مثل تکرار «چ» در مصرع «سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند...») 
۳۵-از آواهای کلمات برای انعکاس دادن احساسات خود استفاده کنید. 
۳۶- همیشه هایکوی خود را به یک اسم ختم کنید. 
۳۷-از هر الهام و شهود آنی به عنوان نقطه آغازی برای خلق یک هایکو استفاده کنید. 
۳۸- از آوردن فعل های زیاد خودداری کنید. 
۳۹- هر جا که توانستید حروف اضافه را حذف کنید. (مانند از، در، به، با، بین، میان، روی و...) 
۴۰- قیدها را حذف کنید. 
۴۱- برای هر اسم بیش از یک معرف (توصیف کننده هایی مانند صفات و...) نیاورید. 
۴۲- با هایکوی خود مثل شعر برخورد کنید. هایکو جمله زیبای روی کارت پستال نیست. 
۴۳- هر هایکویی را که به ذهنتان رسید بنویسید. حتی بدترینشان را. زیرا می توانند الهام بخش آثار بهتر بعدی باشند.

 

جمع آوری: #لیلا_طیبی(رها)

زانا کوردستانی
۲۱ خرداد ۹۹ ، ۰۲:۰۲

مهدی اخوان لنگرودی

مهدی اخوان لنگرودی
شاعر گل یخ

محمد مهدی اخوان اقدم با نام هنری، مهدی اخوان لنگرودی در ۵ مهر ماه سال ۱۳۲۴ در شهر لنگرود در استان گیلان به دنیا آمد. وی دوران کودکی، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در لنگرود گذرانید.
دوران نوجوانی مهدی اخوان که فرزند یکی از کارخانه داران چای در استان گیلان بود، مصادف با جنگ جهانی دوم و حمله روس‌ها به ایران بود و او در خاطراتش در این ارتباط می نویسد: « من و برادرم احمد آخرین های پدر و مادرم بودیم که روس ها یکباره ریختند شمال و خون و خونریزی که با بالن هایشان (هواپیما) لنگرود را بمباران می کردند و ما را که هنوز نهال نوپایی بودیم، برداشتند و بردند که پناه به کوه های لیلا کوه گرفتیم تا از بمب های طیاره های روس در امان باشیم».
او از نوجوانی به مطالعه ادبیات کهن بویژه شعر علاقمند بود و از اسطوره های شعر نو ایران همچون نیما و شاملو تأثیر پذیرفت و بتدریج، به ادبیات مدرن هدایت شد؛ «یک هفته با شاملو» کتابی به قلم اخوان لنگرودی درباره احمد شاملوست.
با ورود به رشته جامعه شناسی دانشگاه ملی، توانایی وی در سرایش ترانه و آشنایی وی با کوروش یغمایی، شکل گیری یکی از ماندگار ترین ترانه های آلترناتیو راک ایران، گل یخ در مقام ترانه سرا رقم خورد. در سال ۱۳۵۱ از دانشگاه ملی ایران در رشته جامعه‌شناسی فارغ‌التحصیل و برای اخذ مدرک دکتری راهی وین شد.
نخستین دفتر شعرش با عنوان سپیدار در سال ۱۳۴۵ با مقدمهٔ محمود پاینده لنگرودی چاپ شد. از دیگر آثار شعری وی می‌توان به چوب و عاج ۱۳۶۹، آبنوس بر آتش ۱۳۷۰، خانه ۱۳۷۵، سالیا ۱۳۷۸، گل یخ (برگزیده اشعار) ۱۳۷۸ اشاره کرد.

از داستان‌ها و رمان‌های اخوان لنگرودی می‌توان آنوبیس ۱۳۷۴، درمان ۱۳۷۵، پنجشنبه سبز ۱۳۷۵، ارباب پسر ۱۳۷۷، در خم آهن ۱۳۷۹، الا تی تی ۱۳۷۸ و توسکا ۱۳۹۲ را نام برد.

سایر آثار: یک هفته با شاملو ۱۳۷۳، خدا غم را آفرید، نصرت را آفرید ۱۳۸۰، از کافه نادری تا کافه فیروز ۱۳۹۲، ای دل بمیر یا بخوان (ترجمه اشعار خوان رامون خمینس)۱۳۷۳، ببار اینجا بر دلم (گفتگوی بهزاد موسایی با مهدی اخوان لنگرودی) ۱۳۸۴

سرانجام او در سن ۷۵سالگی پس از یک ماه دیت و پنجه نرم کردن با عارضه ی مغزی در ۵ خرداد ۱۳۹۹ در بیمارستانی در وین پایتخت اتریش از دنیا رفت و کنار برادرش در اتریش به خاک سپرده شد. او شاعر «گل یخ» ترانه معروف بود که هنوز هم ماندگار است.
مژگان رودبارانی همسر ایشان بود.


- نمونه ی اشعار:
(۱)
دری از آب
پنجره ای از نسیم
و آسمانی از عقیق و لاجورد
در «خانه»
کنارت ایستاده ام
دیگر چه کم دارم
نازنین!...


(۲)
ماه
پشت پرده های ابر
                         می گرید.
آه...
         چه تنهاست
                         ماه!


(۳)
اگر تو نمانی
درخت کوچک گیلاس این خانه
                                   که تو آن را کاشته ای
                                                شکوفه نخواهد داد
این لحظه های تلخ
                   فقط با عسل چشم های تو شیرین می شود
می خواهم
            بر دست هایت
                             مروارید چشم هایت را ببوسم
بمان!
تا درخت کوچک گیلاس «خانه»
                              بشکفد.


(۴)
درون من هیچ چیزی سخن نمی گوید
تا تو آن را بشنوی
درون من
         تنها رویش سنگی است
که زندگی در آن
                  از شب تاریک تر است.
درون من
          کاش چیزی رویت می شد
تا تو
       با چشم هایت
                        در آن پا می گذاشتی
و با دست هایت
                   آن را می شنیدی...


(۵)
در هوای خانه
چشم انتظار توام
تا بیایی
ضربه ای بر در بنوازی
پنجره ها را بگشایی
و مرا از شوق بگذرانی
و دست هایم را
مهمان دست هایت
در هوای خانه...


(۶)
گام هایت را با من یکی کن!
بر زمین تلخ
             هیچ چیز نمی روید
و آنچه ما را به هم می رساند
                                     تنهایی است...
دست هایم منتظرند
صدایم کن!
صدایم کن!
آواز موج ها را 
                 در دهانت می ریزم
گام هایت را با من یکی کن
بر زمین تلخ...


(۷)
به خانه ات می آیم
نامم را بر کاغذی می نویسم
بر در می آویزم
به فکر می روم
در برای همیشه
بسته است
نامم
در میان دست هایم مچاله می شود!


جمع‌آوری: سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۱۹ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۳۹

اندوه تو

#اندوه_تو:

 

یک شب دیر
یک شب تیره و دور
ناگهان،
از پنجره
      اندوه تو را باد آورد!
 گشت،
      لبم از لبخند،،،
              -- خاموش!!
 عطر یادت؛
      ای گل،،،
          -- آئینه باغ دلم را پر کرد!
 قفس گلویم شد؛
       از آواز قناری پُر!
بر دهانم امّا؛
      زده شد،
      قفل خاموشی دیگر!
 ناگهان مهر دمید!
        شعلهٔ نور وزید!
آسمان از صدایم پر شد!
لبریز از شعر شد!!!

 

 #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۱۹ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۳۰

هاشور در هاشور

زانا کوردستانی
۱۹ خرداد ۹۹ ، ۰۴:۰۹

خرداد فراق

💠 خرداد فراق:


در خرداد پر فراق
دیدنت را
دلم تیر می کشید.

 

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
@ZanaKORDistani63
@mikhanehkolop3
https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag
http://mikhanehkolop3.blogfa.com

زانا کوردستانی
۱۸ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۴۸

سیروس مشفقی

سیروس مشفقی
شاعر روستا

سیروس مشفقی مشهور به شاعر روستا (زاده یکم فروردین ۱۳۲۲ در پل سفید – درگذشته ۱۰ خرداد ۱۳۹۹۹ در تهران) شاعر و فعال فرهنگی و ادبی، از اعضای هیئت مؤسس کانون نویسندگان ایران و فارغ‌التحصیل رشته سینما و تلویزیون بود.
او در سال ۱۳۵۱ به عنوان شاعر جوان سال، جایزه فروغ فرخزاد را از فریدون فرخزاد دریافت کرد.
احمدرضا احمدی شاعر مشهور موج نو دربارهٔ شهرت فراگیر مشفقی در مصاحبه با فصلنامه گوهران گفته‌است: «... آن موقع شعر سیاسی و سیروس مشفقی مُد بود. توی سر من می‌زدند. هیچ‌کس من را تحویل نمی‌گرفت… .»ف
سرانجام او که به دلیل مشکلات تنفسی در بیمارستان بستری بود، در ۱۰ خرداد ۱۳۹۹ در سن ۷۷سالگی در بیمارستان فیروزگر تهران از دنیا رفت.


- آثار و تألیفات:

۱- پشت چپرهای زمستانی؛ شماره کتابشناسی ملی: ۲‎۰‎۴‎۹‎۸‎۳‎۴، بی جا، بی نا، ۶۸ صفحه، ۱۳۴۶.
۲- پائیز: شعرهای تازه؛ شماره کتابشناسی ملی: ۱۲۰۳۵۵۱، تهران، نشر پاچنگ، ۸۰ صفحه، ۱۳۴۸. (این کتاب در سالهای بعد، مجوز انتشار مجدد دریافت نکرد)
۳- نعره جوان؛ شماره کتابشناسی ملی: ۲۰۵۱۰۶۴، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۴۹.
۴- شبیخون؛ شماره کتابشناسی ملی: ۶۱۳۶۰، تهران، انتشارات رواق، ۱۳۵۷.
۵- عشق معنی می‌کند حرف مرا (مجموعه شعرها از ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۸)؛ تهران، نشر نوشه، ۱۳۸۱.
۶- فیلم کوتاه شکفتن بعنوان پایان‌نامه کارشناسی دانشکده هنرهای دراماتیک دانشکده فیلم و تلویزیون با درجه خوب.
۷- مجموعه نگاتیو از عکس بنام گاریچی های میدان اعدام.


- نمونه ی شعر:

(۱)
با چشمهای تو
آن چشمهای مهربان پاک
من سالهای سال
عشق و امید و آرزو را - در دل و جان - پرورش دادم
با چشم های تو، به گشت باغ ها رفتم
با چشم های تو، سیر چشمه ها کردم
اکنون درین ایام، ایام پیری
از نفس افتادگی، سردی
هم با همان چشمان پاک روزها و روزگارانم
هم با همان امید
هم با همان خورشید
هم با همان عشق
این گرمی و این حال
این جان شیدا، این چنین احوال
پیروزی، عشق است در من
پیروز باشی عشق
در سینه من هر روز، هر زمان
در سوز باشی عشق

(۲)
عشق معنی می کند حرف مرا
تا کجا باشی باین غم آشنا
ما با وج آسمان ها تاختیم
لیک روح عشق را نشناختیم
چون نشستی سال و روزی در گذشت
عشق از ره آمد و از سر گذشت
گر چه این حرف همان افسون شده است
آن پریشان روز جان در خون شده است
باز حرف و نکته ای از درد ماست
او که اینگونه به حسرت آشناست
با زبان مثنوی احوال گفت
جز بیان سر نی دری نسفت
در بیابان خلوتی با خویش داشت
در جنون و عقل راهی می گذاشت...

(۳)
من آن مزمور دیرین را دوباره با تو خواهم خواند.
و در صحن همان مسجد
و در دهلیز آن دیر کهن
دوباره با تو از سر ی که در این خاک مدفونست
رمزی تازه خواهم گفت.
بدان این مظلمه هرگز ز رفتن در نمی ماند
بدان این اژدها در اوج تابستان
از آن خمر کهن پیمانه ای مردافکن و دردانه نوشیده است.
بهر افسون ز رفتن در  نمی ماند...

(۴) 
ترا مثل مهتاب‌ها دوست دارم
ترا مثل شبنم
ترا مثل غم
ترا مثل آرامش خواب‌ها دوست دارم
ترا مثل امیدها در فراسوی نومیدی و مرگ
ترا مثل باران که می‌بارد و سبزی روشنی می‌تراود بدشت و کویر
ترا مثل خورشیدها دوست دارم
ترا مثل باران … ترا مثل یزدان و جانان
ترا مثل شبنم… ترا مثل غم
ترا مثل نو گشتن روزها مثل هر روز نو
ترا مثل تو ... مثل تو … متل تو … مثل تو … مثل تو...


جمع‌آوری و نگارش:
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)


آدرس وبلاگ رسمی سیروس مشفقی:
https://c-moshfeghi.persianblog.ir

زانا کوردستانی
۱۸ خرداد ۹۹ ، ۰۵:۱۳

کانال ناوک مژگان

زانا کوردستانی
۱۷ خرداد ۹۹ ، ۱۳:۰۶

ماهیگیر - لیلا طیبی

زانا کوردستانی
۱۶ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۰۴

ژیلا حسینی

ژیلا حسینی
فروغ کوردستان

                               
ژیلا حسینی شاعر، نویسنده، محقق و گوینده رادیو، در ۳۱ شهریور سال ۱۳۴۳ در شهر سقز، در شرق کردستان بدنیا آمد. اهالی شعر و ادب در کردستان به او لقب "فروغ کوردستان" را داده‌اند.
ژیلا حسینی شباهت های خاصی در زندگی و شعر با فروغ فرخزاد داشت. او نیز چون فروغ در خانواده ای سنتی با قواعد دست و پاگیر به دنیا آمده بود. در سن کم ازدواج کرده و در ۳۲ سالگی همانند فروغ در حادثهٔ اتومبیل، تسلیم مرگ شد.
خانواده‌ی او خانواده‌‌ای مذهبی و اهل علم و ادب بودند. مرحوم شیخ عبدالقادر جد پدرش خطاط و شاعر بوده است. پدر ژیلا نیز، مرحوم شیخ مهران حسینی قاضی دادگستری و فردی روشنفکر بوده است.
در پانزده سالگی با پسر عموی پدرش به نام وفا حسینی ازدواج کرد و این ازدواج پس از پنج سال به جدایی کشید و ثمره این ازدواج او دختری است به نام بهار زهره.
هفت سال پس از متارکه برای بار دوم ژیلا زندگی مشترکی را در سنندج تجربه میکند و با شاهرخ نوسودی ازدواج میکند. ثمره این ازدواج او پسری بنام رامین و دختری بنام ژینا بود.
ژیلا در ششم مهرماه ۱۳۷۵ در سن ۳۲ سالگی در حالی که برای دیدار استاد شیرکو بیکس، عازم تهران بود در اثر واژگون شدن ماشینشان در محور سنندج-دهگلان ساعت ۷:۳۰ صبح با دختر ده ماهه‌اش، فوت کرد.

- زندگی هنری و آثار ژیلا:

او دو دوره اساسی را در شعر خود سپری کرده است.
دوره اول که او هنوز زبان خاص خود را نیافته و در چرخه دگردیسی زبان شاخص شعر خود را نیافته است. شعر او موزون، همراه با تمایلات رمانتیکی و اغلب رنج‌ها و مصیبت‌های زن روزگار خود است.
اما در دوره دوم او ناشکیبا و با نگاهی انتقادی به جنگ سنت‌ها و قواعد مردانه روی‌می‌آورد و علیه زبان مردانه در ادبیات به‌نوعی قیام متوسل می‌شود.
اولین دست نوشته ژیلا داستان "برباد رفته" است که به زبان فارسی نگاشته شده است. و چون ژیلا بعدها خود تمایلی به چاپ آن نداشت از چاپ آن خودداری شده است.
اولین سرودن ها و نگارش‌های ژیلا به زبان فارسی بود و این ادامه داشت تا سالهای "۱۳۶۳" و "۱۳۶۴" که ژیلا در بخش کردی رادیو سنندج در برنامه، ئیمه و گویگره‌کان، (ما و شنوندگان) شروع به فعالیت نمود و این فعالیت ژیلا را به سمت و سوی نگارش و سرودن کردی سوق داد. 

- آثار به چاپ رسیدهٔ او به شرح زیر است:
۱- دفتر شعر(کردی) به نام گه‌شه‌ی ئه‌وین(شادی عشق)، چاپ اول سنندج، ۱۳۷۴.
۲- دفتر شعر(کردی) به نام قه‌لای راز(قلعه راز)، چاپ اول تهران، ۱۳۷۷. - این کتاب در سه قسمت چاپ گردید:
بخش اول : باقیمانده اشعار کردی ژیلا،
بخش دوم : برگزیده‌ای از داستانهای کوتاه کردی او ،
و آخرین بخش این کتاب مجموعه اشعار فارسی ژیلا است که خود عنوان باران را برای این مجموعه برگزیده بود.

- آثار ناتمام و چاپ نشده:
۱- مجموعه شعری برای کودکان
۲- ترجمه چند شعر از فروغ فرخزاد به زبان کردی
۳- ترجمه مجموعه شعری از بیژن جلالی به زبان کردی با نام "روزنه‌ها "
۴- ترجمه داستان کوتاه "طلب مغفرت" از صادق هدایت به کردی. (چاپ شده در مجله رامان هه‌ولیر کوردستان)
۵- نگارش داستان "بر باد رفته" به زبان فارسی که تا کنون به چاپ نرسیده است.
۶- ترجمه رمان دزیره از فارسی به کردی (ناتمام).
۷- مقالات متعدد.
۸- سرودن اشعار کوردی برای کودکان

 

نمونهٔ اشعار:

- سه تار:
دل تنگم چه تاریک است
آنگاه که پنجه های عشق ورزی
سوز تار اشتیاقش را می لرزاند
در آن هنگام،
یاد دوری ات
دل رنجورش را می لرزاند
می نوازد آواز غم
شعری نو را می سراید.


- شاید:
از آینه بپرس
از شانه ام
از متکایم
و از شب چراغ دل افسرده
که روز و شب چند بار
انار قلبم را می فشارد مهربانی تو
و عصاره ی عشق سرخ تو
گناه من را رنگ می کند
چند بار جمله عشق من، دوستت دارم
خاموش
می لرزاند لب های من را ؟!

 

- وقتی خوابت را می بینم:
خواب ترا می بینم
دستم را گرفته ای و در طوفان تعجبم
مرا با خود به کناری می کشانی
اما فردا
تو طوفانی.

تو در خوابم
قامتت را بلند کرده
دست می کشی
از باغستان همسایه
سیبی را دزدکی در دستانم می گذاری
من می ترسم
در خواب
تو باغبان پر از خشمی و
من سیبم را از تو پنهان می کنم.

 در همه ی شب ها تو قهرمان خواب هایی
تو ستاره و قله و آسمانی
زیبا و پر خنده و مهربانی
برای فردا...؟


- چاوله‌چاوت ناترووکێنم:
نیگام چۆله‌که‌ی ترساوی بێ لانه‌یه‌
هه‌ربه‌ته‌نیا
له‌نێدارستانی چڕی نیگای تۆدا
ئارام ئه‌گرێ
سه‌یرم بکه‌
چاوله‌چاوم مه‌ترووکێنه‌ هه‌تاکوو شه‌و
چونکه‌ چاوم
چه‌ندماندووبی
چه‌ندبێزارودڵشکاوو وسه‌دپاره‌بێ
هه‌رشه‌ودابێ
چیرۆکێکی تازه‌ی پێیه‌و
مه‌له‌کانی دارستانی نیگات
به‌ئارامی ئه‌کاته‌خه‌و.


به همت: سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۱۶ خرداد ۹۹ ، ۱۳:۲۳

مجله شهرگان - شماره ۱۶۰۵

زانا کوردستانی
۱۶ خرداد ۹۹ ، ۰۵:۱۹

مجموعه اشعار پریسکه ۰۲۲

مجموعه اشعار پریسکه 022


 - نام عشق:
تو نام نامیِ عشقی،
زبانم لال 
اگر نام کسی دگر
جز تو را بلد باشم.
 
- گلستانِ آغوشت:
بر منِ ابراهیم
در این دنیای آتشین 
گلستان است،
آغوش تو...
 
- دنیای من:
دنیای من 
آغوشِ توست  
همانجا که آرام می‌گیرد
کودک بازیگوش درونم.
 
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_پریسکه
@ZanaKORDistani63
@mikhanehkolop3
https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag
http://mikhanehkolop3.blogfa.com

زانا کوردستانی
۱۵ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۱۳

بلاهت

بلاهت!
(برای رومینا اشرفی)


داسی هولناک وُ گُنگ
کابوسی شد که،
            به کمین گل رفت ...
و سَر زد 
در صبحی تازه دمیده
غنچه ای نو شکفته را!!!

آه...
به کدامین گناه؟!
مگر عاشقی  
در اندرونی ی سیاهت
                 جُرم بود؟!
در تاریکخانه ی ذهنی پلید
--کارتُنک بسته از جهل!

گلبوته ای معصوم
وجودش را،      
      به شقاوت داس سپرد...
داسی که
قرار بود
گندم های مزرعه را بچیند!
 
آه...
اعجازِ باغی سر سبز
در زمهریرِ زمستان 
              چال شد!
  
ای ناباغبانِ ابله
حاصل باغت را
چرا پَر پَر کردی؟ 
گردنت بشکند!

نفرین بر تو ای کابوسِ مرگ!
تو،،،
    پدر،
       نیستی!


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۱۵ خرداد ۹۹ ، ۰۴:۳۳

شعر، متن، موسیقی

زانا کوردستانی
۱۴ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۴۳

سواره ایلخانی‌زاده

سواره ایلخانی‌زاده
پدر شعر نوی کوردی کردستان

سواره ایلخانی‌زاده فرزند احمد آغای ایلخانی‌زاده متخلص به کاک سواره (زادهٔ ۱۳۱۶ در ترجان - درگذشتهٔ ۱۳۵۴ در تهران) شاعر، نویسنده، فعال سیاسی و گویندهٔ بخش کُردی رادیو تهران بود.
سواره ایلخانی‌زاده در سال ۱۳۱۶ در روستای تُرجان، که آن زمان بخشی از شهرستان بوکان بود به دنیا آمد. زمانی که  او تنها دو سال داشت، خانواده اش از روستای ترجان به روستای قره‌گویز یکی دیگر از توابع همین شهرستان نقل مکان می‌کنند. دهستان ترجان در واقع همان بخش کوچک از منطقهٔ مکریان است که زمانی از توابع این منطقه و بوکان بود که در تقسیمات سیاسی سال ۱۳۴۴ دورهٔ پهلوی از استان آذربایجان غربی به استان کردستان، شهرستان سقز الحاق شده‌ است.
سواره در سال ۱۳۴۱ مدرک دیپلم را در شهر تبریز می‌گیرد و برای تحصیلات تکمیلی در رشته حقوق قضایی به تهران می‌رود و در سال ۱۳۴۷ موفق به اتمام تحصیلات خود می‌شود. 
سواره ایلخانی زاده در فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی با همراهی "ناصر یمین مردوخی کردستانی" حضور پیدا می‌کرد و ضمن سرودن شعرهای ملی‌گرایانه به فعالیت‌های سیاسی هم می‌پرداخت. به دلایلی در سال ۱۳۴۳ به مدت ۶ ماه در زندان قزل‌قلعه تهران زندانی می‌شود.
در سال ۱۳۴۶ در قسمت کردی رادیو تهران مشغول به کار می‌شود و  در زنجیره برنامه‌های ادبی-اجتماعی ضمن نقدهای ادبی، داستان‌های کوتاهی را نیز ارائه می‌کند، اما در سال ۱۳۵۴ در حالی که کمتر از ۳۸ سال داشت بر اثر حادثهٔ تصادف در تهران درگذشت. پس از فوت، پیکر سواره ایلخانی‌زاده را به روستای حمامیان بوکان می‌آورند و در گورستان مخصوص خانواده ایلخانی‌زاده‌ها دفن می‌کنند.
"سواره" با یک دختر آذری ازدواج می‌کند و حاصل این ازدواج پسری به نام "بابک" شد.
به باور برخی از شاعران و نویسندگان کُرد سواره ایلخانی‌زاده پدر شعر نوی کُردی در کردستان ایران شناخته می‌شود و از او به عنوان شاعری نوگرا یاد می‌شود، اما در قالب شعر کلاسیک نیز آثاری ناب نیز از سواره به جا مانده‌ است که «پیره هه‌ڵۆ»، یکی از آن‌ها است.
سواره‌ ایلخانی زاده‌ اولین کسی بود که‌ در کردستان ایران پا به‌ عرصه‌ی شعر نو کردی گذاشت و به‌ نحوی می توان گفت که‌ بانی و بنیان گذار شعر نو در کردستان ایران است. البته‌ نباید این واقعیت را فراموش کرد که‌ سواره‌ بر روی فضا و بستری آماده‌ وارد میدان شد چرا که‌ کلیت شعر کردی در ذات خود مدتها پیش از سواره‌ ، توسط عبد الله‌ بگ (گوران ) در کردستان عراق دچار تغیر و تحول عمیق و بنیادی شده‌ بود و تقریبا می توان ادعا نمود که‌ شعر نو کردی به‌ طور کلی از لحاظ محتوایی و ساختاری کانالیزه‌ و فرموله‌ شده‌ بود چرا که‌ گوران پیروان درخشانی به‌ دنبال خود داشت همچون: شیرکو بی‌کس، لطیف هلمت، رفیق صابر، عبدالله‌ په‌شیو، انور قادر محمد و… که‌ جهان‌بینی شعری هر کدام از این شاعران اگر نه‌ تمام و کامل اما بخش بزرگی از انعکاس و تبلور نیازهای تازه‌ی جامعه‌ کردستان بود و در کردستان ایران نیز شاعران نئو کلاسیک همچون عبد الرحمن شرفکندی(هه‌ژار)، محمد شیخ‌الاسلامی(هێمن)، قانع و… محتوا و جوهره‌ی شعر کردی را از قالبهای سنتی، راکد و همچنین بیماری دیوان سالاری شعری نجات داده‌ بودند و شعر را وارد لایه‌ها و عرصه‌های مختلف اجتماعی نموده‌ بودند. اما با وجود این توصیفات نباید اهمیت و نقش محوریت و کاریزماتیک سواره‌ ایلخانی زاده‌ را در این بخش از جغرافیای کردستان(ایران) نادیده‌ گرفت. چرا که‌ سواره‌ با شناختی عمیق از بن مایه‌های ادب کلاسیک کردی از یک طرف و آگاهی از تغیر و تحولات در شعر جهان، بخصوص شعر همسایه‌ها(بلاخص شعر فارسی) از طرف دیگر، چنان دستگاه منظم و منسجم شعری را پایه‌ گذاری کرد و چنان افق‌های تازه‌ را در شعر کردی در کردستان ایران گستراند که‌ حتی نقش استاد(گوران) را اگر نه‌ کم اهمیت اما کم رنگ ساخت.
باید دانست که، مقام و جایگاه "سواره" را درشعر کردی ایران با شاعرانی چون "نیما یوشیج" در ادبیات فارسی و "نازک الملائکه" در ادبیات عرب مقایسه می کنند.
در اواخر سال ۱۳۹۳ خورشیدی، مجموعه آثار “سواره ایلخانی زاده” با نام «شه‌نگه سوار» به همت “عمر ایلخانی” برادر بزرگ “سواره ایلخانی زاده” جمع آوری و با ویرایش”صلاح الدین آشتی” و توسط انتشارات “غه‌زه لنووس” در شهر سلیمانیه اقلیم کردستان عراق منتشر شد. این کتاب در سه بخش “تاپۆ وبوومه لێڵ”، “شێعره کوردییه‌کان” و “اشعار فارسی” منتشر شده است.


- نمونه شعر کُردی:
یکی از اشعار بسیار معروف سواره «پیره هه‌ڵۆ» نام دارد البته در کنار این شعر، شعر «شار» نیز شهرت فراوانی دارد. «پیره هه‌لو» از یکی از اشعار الکساندر پوشکین شاعر و نویسندهٔ روسی سبک رومانتیسیسم الهام گرفته شده که سواره آن را بازسرایی کرده‌ است. فریدون خانلری اثری فارسی به نام عقاب در همین معنا و مفهوم دارد. ولی در کوردی دو اثر با این خصوصیات وجود دارد که یکی اثر ماموستا هژار موکریانی و دیگری اثر سواره به نام "پیر هه‌لو" (عقاب پیر) است.
داستان در مورد عقابی پیر است که توانایی شکار جوانی رو از دست داده و تقریبا از دنیا دست شسته است ولی یک چیز برای او سوال است که چرا آن زاغ که به سن از پدر او نیز بزرگتر است چه طور این چنین جوان مانده است. به پیشش می‌رود تا آن راز را بفهمد و از او سوال میکند. زاغ مردار خواری و راضی بودن به پست زندگی کردن را راز عمر زیاد خود میداند و آن را به عقاب توصیه میکند. ولی در نهایت عقاب مرگ را بر چنین زندگی‌ای ترجیح میدهد:
...
ئێسته‌ بـۆ وا  ڕه‌بـه‌ن  و  دامـاوم؟
من هه‌ڵـۆ چــاو له‌  ده‌می  قاڵاوم!
ساکـــه  ئه‌و کاره  وه‌هــا ساکاره
مه‌رگــه‌  میوانی گـه‌دا  و خونکاره
هـه‌وری  ئاسمان  ‌بێ خه‌ڵاتم باشه
یا له‌شم  خاشـــه‌  بکێشــن باشه
گوتی وا ژینی درێژ پێشکه‌شی خۆت
گۆشتی مرداره‌وه بوو هه‌ر به‌شی خۆت
ژینی کورت  و به‌ هـه‌ڵۆیی مــردن
نه‌ک په‌نا بۆ قـه‌لی ڕووڕه‌ش بـردن
لای هـه‌ڵۆی  به‌رزه‌فڕی به‌رزه‌مـژی
چۆن بژی خوشه نه‌ وه‌ک چه‌نده‌ بژی.

یکی دیگر از شعرهای زیبا و رمانتیک و در عین حال پر سر و صدای سواره شعر «شهر» ایشان است. در این شعر نوستالوژیک شاعر سرخورده از محیط خشک و عبوس شهری آرزوی بازگشت به محیط ده را در سر می‌پروراند. از شهر و سردی و بی مهری و رنگ و نیرنگ شهری ها و به تعبیر جورج زیمل «توداری» زندگی شهری خسته است و راه رهایی از این مشکلات را در بازگشت به روستا  -که البته  به نوعی بازگشت به سنت ها نیز هست- می بیند.  
گولم دلم پره له ده‌رد و کول
ده‌ لیم بروم له شاره‌ که‌ ت
له شاره چاو له به‌ ر چرای نیئون شه‌ واره که‌ ت
ده‌ لیم به جامی ئاوی کانیاوی دییه‌ که‌ م
عیلاجی که‌ م کولی دلی پرم
له ده‌ ردی ئینتزاره‌ که‌ ت
ده‌ لیم بروم له شاره‌ که‌ ت
له شاره چاو له به‌ ر چرای نیئون شه‌ واره که‌ ت

وه ‌ره‌ ز بوو گیانی من له شارو هاره‌ هاری ‌ئه‌ و
له روژی چلکنی نه‌ خوش وتاو و یاوی شه‌ و
برومه دی که مانگه‌ شه ‌و‌‌‌ بزیته ناو بزه‌ م
چلون بژیم له شاره‌ که‌ ت که پربه‌ دل دژی گزه‌ م
گولم دلم پره له ده‌ رد و کول
ده‌ لیم بروم له شاره‌ که‌ ت

له شاره ‌که ت که ره‌ مزی ئاسن و مه‌ ناره ‌یه
مه‌ لی ئه‌ وین غه‌ واره ‌یه
ئه‌ وه ‌ی‌‌ که داره تیله مه‌ زهه ‌ر‌ی قه ناره‌یه

ژیان شه‌ واره‌یه

گولم ! هه‌ ریمی زونگ و زه‌ل‌
چلون ده‌ بیته جاره گول
گولم دلم پره له ده‌ رد و کول
ده‌لیم بروم له شاره‌ که‌ت…


- نمونه شعر فارسی:
- جوی سبزینه:
من در آن معبد پاکیزهٔ صبح
من در آن خانهٔ اسفنجی سبز
کَفَش از سبزهٔ نورسته
سقفش از آبی دور
باد و بوی گل و نجوای هزاران برگ
من در آن فُصحت نور
گفته‌ بودم که ترا دارم دوست
خانه‌ام وسعت یک چشم‌انداز
و تراونده در آن بوی تن تُرد بهار
در دلم حسرت جاری گشتن
روی یک شط بزرگ
دل تو عصمت یک غنچه، به هنگام شکفتن در باد
من در آن خانهٔ مهتاب
من در آن نورآباد
گفته‌بودم که ترا دارم دوست
دست من نسیمی که به زلفان تو می‌زد
عطر مهجور هزاران گل کوهستانی
و طبیعت همه در حنجرهٔ من می‌خواند
ای ز سرچشمهٔ چشمت جاری
جوی سبزینه
ای مرا آئینه
گفته‌ام من که ترا دارم دوست
باد چالاک و سبک‌روح
می‌ربود از لبم تردست
باد، کوه و گل و سبزه
رود با زمزمه‌اش جاوید
همه با هم سرمست
همه تکرار همی‌کردند
جوی سبزینه
ای مرا آئینه
گفته‌ام من که ترا دارم دوست.


- سواره از دیدگاه نویسندگان و شاعران:

شیرکو بیکس شاعر معروف کُرد در گفتگوی خود با مجله سروه که در شماره ۶۸۸ این مجله منتشر شد، در  خصوص سواره می‌گوید: "سواره ایلخانی زاده در شعر نو کُردی در ایران راهی تازه را در پیش گرفته‌است و به نظر من مهم‌ترین ویژگی شعر سواره در این است که بازگوکننده سخنان دگیران نبود، سایه این و آن نبود و تنها خودش بود".

مسعود بیننده منتقد ادبی در خصوص شعر شار سواره  چنین نوشته: سواره ایلخانی‌زاده فعالیت نوگرایانه خود را در عرصهٔ شعر کردی در فضای ادبی ایران که تجربهٔ نوگرایی را از طریق شاعرانی چون نیما یوشیج و دیگران از  سرگذرانده بود آغاز کرد. سواره نیز همچون نالی محصول دوران گسست بود، گسستی که با روند تمرکز گرای رضاخانی  در ایران شکل گرفته و باعث شده بود بخشی از آرزوهای شاعرانی چون سواره، یعنی شهری شدن جامعهٔ کردستان در افول جمهوری مهاباد نقش برآب شود. سواره این  واقعیت اساسی را درک نموده بود که هرگونه نوگرایی نیازمند تجربهٔ مدرنیته و تعمیق روند شهرنشینی در کردستان است لذا در نتیجهٔ شکست فرایند شهری شدن در چارچوب پروژهٔ سیاسی اتونومی، تلاش نمود این فقدان مرتبط با عرصهٔ جهان واقعی را در قالب پروژهٔ نوگرایی ادبی و در عرصهٔ زیست جهان متن جبران نماید. سواره با تجربهٔ زندگی شهری در پایتخت ایران در دههٔ ۴۰ و ۵۰ شمسی، شعر «شار» را که بارزترین تجربه خود از نمادها و عناصر مدرنیته شهری است به شکل خارق‌العاده‌ای بازگو می‌نماید.


جمع‌آوری و نگارش: 
سعید فلاحی (زانـا کـوردستـانی)


ـــــــــمنابعـــــــــ

- خه‌وه به‌ردینه(خواب سنگی). سواره ایلخانی‌زاده.
- سایت آوای کُردی.
- آژانس خبری-تحلیلی زریان.
- سایت نشریه فرهنگی اجتماعی اقتصادی جام کوردی.
- دانش‌نامه آزاد ویکی‌پدیا.
- سایت ساحت نگاه.
- سایت پیام بوکان.
- سایت صدای بوکان
- www.cloop.com/clup/post/show/clupname/suware/topicid 

 

زانا کوردستانی