انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۱۱۲ مطلب توسط «زانا کوردستانی» ثبت شده است

محسن ایمانی جودکی یکی از شاعران جوان استان لرستان است که تحسین بسیاری از جمله استاد "ایرج رحمانپور" و استاد "علی‌اکبر شکارچی" را به دنبال داشته است. استاد رحمانپور در جایی نوشت: شعر محسن مرا به وجد می‌آورد و بی‌نظیر است.
او ۵ آبان ماه سال ۱۳۶۹ خورشیدی، در روستای "چشمه شیرین واشیان" از توابع پلدختر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی‌اش را در همان روستا گذراند؛ و سال ۱۳۸۴، هم‌زمان با آغاز تحصیلات دبیرستان با خانواده به شهر پلدختر نقل‌مکان کرد. در مقطع پیش‌دانشگاهی به انجمن شعر پل‌دختر دعوت شد و از طرف استادان ادبیات پل‌دختر مورد تحسین و لطف فراوان قرار گرفت و از همان زمان، شعر را به‌ صورت تخصصی دنبال کرد. در دانشگاه، مقطع کاردانی، رشته‌ی حسابداری را به پایان برد. هم‌اکنون کارمند اداره برق شهرستان پل‌دختر است. 
کتاب ترانه‌ی تاک مجموعه اشعار او در آذر ۱۳۹۷، در ۵۶ صفحه، توسط انتشارات فصل پنجم چاپ و منتشر شده است.

▪︎نمونه شعر لری:
(۱)
چی دار زرکسه حشک د مشرقون دلم ویدی
شمال عاشقی ورکرد و چم کردی و پکنیدی 
مه ویم و کلی کمسایی سقه او دس سلاتت وام
اسریام و رقات نایی دلم واورشو درچیدی 
دلی و دین و ایمونی ورز تو هومقطارم وین 
بی پوش پینو بیا سیم بو د کوم لا دفد هینون دیدی 
تو میشی گیسنیه شویی و سر قاو رفه بن مالی 
مه وا سیلت دلم جرس تو ار تابیده جرنیدی  
کچونه سیل ناحرت  کموداری تیا کالت 
هی صد گل جوز کنم واحت که دیه لشم گلپنیدی  
مه چی اسپن و ری ازگل دلم چاری چمو دوسه 
نظر گن نیفته وت آسام که سیت کردمه تش و دیدی  
مه باغی ویم که دامونش بهارن ری و افتاو کرد
گلی سی دل قسم حر دش و دسیا خوت نورچیدی  
ای لش بی پر و پیتم کتلکو کرده دسیاته 
د چال تشنی اسبیت چه قوری سیش اناییدی  
و کوت سینه م بکه سیلی د تور تو چی وش اوماده
منی هیلش زده جفتی د بس دی خاک پشنیدی  
رکم وت نیه که دسیاکم میاتن بکنه مووت
دلم هی زیرولینش یا که وش د دیر پوقنیدی  
و تیر مرژنیا درت دی بیمه و روعه آردیز 
هی جو قیت دیم سی لویاکت که واشو ورترقنیدی  
د زیر بار گرون دورو هونی که دیدیه نیسم 
و میه هام و بن نازار پته من بس که گشنیدی.

(۲)
آسمون بالاسرم کل تم توسه 
چی تیه کر نوعه دار هی بی انوسه 
ای فلک دی دالپلو صد نر شمرده
مه دلم چی دال نها هوکاره برده
تو گوتی دنیا سیه مه هی گوتم سوز
مجداومو سر گرت میا بکنم جوز
دلکم هی ورچچیه د خاو شوگار
تال اسبی ها بونم چی برگ چلوار
نال ریم  د زیر اسر چی دو گلاله 
تیه راس چی سیمره چپ آو زاله 
مردمونی هرکسی چی مه زوینه 
چی لوعه پاسرکسه خنش وخینه 
مکینه چرخ فلک هیچ و گرک نیه 
گرت اسبی ها بونه و مین میا سیه 
ای دلی پیترکسی دی روک چومدار
بادزحمت کوم قورسو کردت گرفتار.

(۳)
مه تشنه مین بیابونم تو هم چی جوم برفاوی
و دس پا مه فرمو دین تیا کالت چی ارواوی
سرم بنیم و سر پایات دلم بلاویه وا دنگت 
خشالم سی چنو روزی خشالم سی چنو خاوی
مه وختی سیل کنم گری و بال مرژنیا درت
منی تی مایی وا لونش اومانه هان و سر آوی
و دو اومامه که ایمدال بووسم چال تشنیتن 
بی هی خودتسقیم وایه د دمم بوعه چی راوی
فیاله ها د توک دنگی پرک وا ناز در کرده
د آسو ها و سر گرده کلی وا داگ هف قاوی
ملیچه تیفرنگ حردت منم سی دس بی هوکه 
دیجونت اوغرت شیویا چنو ونمیه د داوی
د بالا ای همه خوییت نزیلم بی و روز پیشی 
که پرچه نیر چشت یا چی چشمه مین برفتاوی
چنو که دیمنت تی خوم تو که خنی مه هم خنم 
د زور لیوه ای عشقت دلم ها بزنم باوی
تو اومایی دیه نجستم منی آساره اقبالم 
هونه خال چناوته خدا ناشه و سر قاوی.


▪︎نمونه شعر فارسی:
(۱)
تو را باید فقط بویید ای بوی تو بارانی 
که غیر از این نخواهد بود آداب مسلمانی 
مدام از گونه‌ات خون کبوتر می‌زند بیرون
پیاپی از لبانت می‌چکد مشروب شاهانی 
به یاد گونه‌های سرخ تو با خویش می‌گویم 
خوشا آن کس که دندان می‌زند بر سیب لبنانی 
به غیر از آنکه می‌خواهی مرا هم در خیال آور
دوای دیده‌ی مصر است گاهی عطر کنعانی 
تو را می‌بویم و رد می‌شوم ای عشق ناممکن 
خبر کردی دلم را چون نسیم از روز طوفانی 
از این غم‌های بی‌ارفاق هر کس بی‌خبر بهتر 
رفیقا خوش به حال تو که حالم را نمی‌دانی.

(۲)
شعله‌ای افتاده بر جانم که آبم می‌کند 
فال می‌گیرم ولی حافظ جوابم می‌کند 
غم نخواهم خورد اگر دنیا بسوزاند مرا 
غنچه‌ی خوش عطرم و آتش گلابم می‌کند 
گفتم ای دل بر نمی‌گردد تو هم کمتر بسوز 
گفت می‌کوشم ولی دارد کبابم می‌کند 
تا بیاشامد مرا این خاک می‌خوار خمار
خمره‌ی عمرم به آرامی شرابم می‌کند 
دیگر اصلا نشئه‌ی شادی نمی‌گیرد مرا
گوش کن دنیا! فقط غم کامیابم می‌کند 
زندگی چون دایه‌ای غمگین و من طفلی مریض  
دارد آوازش در این گهواره خوابم می‌کند.

(۳)
ابرها رفتند و من مشغول بارانم هنوز
با وجود گریه هم از غم فراوانم هنوز
فکر می‌کردم غمش هم می‌رود مثل خودش
کور خواندم بر سر این سفره مهمانم هنوز
قرن‌ها از دوره‌ی اسکندر و دارا گذشت 
نسخه‌ای از تخت جمشیدم که ویرانم هنوز 
سال‌ها در آتش فکر و خیالش سوختم 
علت دل کندن او را نمی‌دانم هنوز
حرف تندی از لبم بیرون پرید آن روزها 
او فراموشش شد اما من پشیمانم هنوز
آفتاب از آسمان کوچید و اینک سال‌ها 
گوشه‌گیر خلوت شام غریبانم هنوز 
استکان در دست روزی باز می‌گردی رفیق 
کوزه‌ی عشقم که در سردابه پنهانم هنوز
من عقیقی کهنه‌ام زیر غبار سالیان 
با نوازش‌هات می‌بینی درخشانم هنوز 
ای خریدار صفای روزگاران قدیم 
هر کجا هستی مرا دریاب ارزانم هنوز.

 

گردآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) 

 

زانا کوردستانی

سه شعر هاشور از #لیلا_طیبی (رها)


(۵۹)
بودنت چندان نبود
که کودک خیالم را آرام کند،
نبودنت اما
           خلایی است؛
                       پُر نشدنی!

  ـــــــــــــــــــــــــــــــ

(۶۰)
مهر آمده‌ست وُ،
دارم کوچه‌های شهر را
مشق می‌کنم؛                    
تو نیز،
به پس‌کوچه‌های قلبم، 
       سری بزن نازنین!

 ـــــــــــــــــــــــــــــــ

(۶۱)
نکند؛
شبیه دریا آغوش می‌گشائی
اما،
فردا جسدم را
پس خواهی داد؟
                       ¤¤¤
ظاهرِ فریبنده‌ای داری!

 
#لیلا_طیبی (رها)

زانا کوردستانی
۳۰ آبان ۰۰ ، ۱۳:۲۸

عاشقی

#هاشور ۱۱۳

 

بدون چتر و باران هم؛ 
می‌شود عاشق شدوُ،
            --عاشق ماند!
                                                                 ♡
کوهستان‌های کوردستان
                 شاهد من‌اند.
 

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۲۹ آبان ۰۰ ، ۱۳:۲۸

هنوز دستانم از تو خالی‌ست...

#هاشور ۱۱۲


در ذهن‌
خیالت را می‌کارم وُ
در دل،
غمت را برداشت!
...
و هنوز دستانم از تو خالی‌ست...

 

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۲۸ آبان ۰۰ ، ۱۳:۲۷

آزادی

#هاشور ۱۱۱

 

مادرم یکریز دعا می‌کند،
پدرم دائم سکوت،،
و من خوب می‌دانم،
تنها
    با تلاش
            "آزادی"
                 پر می‌گیرد...


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۲۷ آبان ۰۰ ، ۱۲:۵۹

دلتنگی

 

دلتنگی‌هایم شعر می‌شود!
همه می‌خوانند اما،
آن‌که "نمی‌خواند"
                          --تویی!

 
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۲۶ آبان ۰۰ ، ۱۲:۵۶

دوری تو

 

دالانی ست تاریک و،
                      سیاه!
شبیه مرگ!
                          ♡
هولناک‌ست دوری‌ی تو!
              

 

 

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۲۵ آبان ۰۰ ، ۱۲:۵۶

نبودنت

نبودنت،،،
مرگ است وُ
خانه بی تو، گوری تاریک...
وَ من،،،
                 لاشه‌ای کوکی!

 

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۱۸ آبان ۰۰ ، ۱۲:۵۴

درخت


(۱۰۷)
 تک درختی متروکم،
مطرودِ بیابان حتا!
                          ***
بودنم بی تو، پدر!
معنای پوچی نمی‌دهد؟ 

 


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#کتاب_چشم_های_تو

زانا کوردستانی
۱۷ آبان ۰۰ ، ۱۲:۵۴

تقویم


(۱۰۶)
 
تقویم
ماه‌هاست
نیامدن‌ات را
به رخ‌ام می‌کشد.


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#کتاب_چشم_های_تو

زانا کوردستانی
۱۷ آبان ۰۰ ، ۰۴:۴۹

محمد جوکار

استاد محمد جوکار زاده‌ی نخستین روز سال ۱۳۴۱ در شهرستان دورود با کارشناسی مدیریت صنعتی و کارشناسی ارشد ادبیات. 
در سال ۱۳۸۶ فعالیت ادبی خود را با تخلص "یاس خیال" شروع کرد. در بیشتر قللب‌های شعری دستی دارد و تعدادی از اشعارش در کتاب "منتخب اشعار شاعران معاصر" چاپ شده است. 
از سال ۱۳۸۸، در انجمن مثنوی پژوهان سیمرغ دورود و از سال ۱۳۹۵ در پاتوق ادبی دورود، انجمن ادبی حکیم فردوسی دورود و انجمن ادبی حافظ دورود فعالیت می‌نماید و در حال حاضر رئیس انجمن ادبی حافظ شهرستان دورود می‌باشد.
در سومین اجلاس جهانی شاعران همسُرا، در سال ۱۳۹۶ با توجه به احراز مقام اول، موفق به اخذ لوح افتخار معادل کارشناسی از موسسه پردیس بین الملل توسعه علوم و فن‌آوری فارابی گردید.
در چهارمین اجلاس جهانی همسُرا، سوم مرداد ماه ۱۳۹۷، مفتخر به دریافت لوح و تقدیرنامه‌هایی به شرح زیر شد:
الف) اخذ تندیس لاله زرین و مدال زرین و لوح کارشناسی ارشد افتخاری از دانشگاه بین‌المللی ابن سینا گرجستان برای احراز رتبه برتر در سرودن غزل (غزلسرای برتر سال ۱۳۹۶).
ب) اخذ مدال زرین و لوح کارشناسی از همان دانشگاه برای احراز رتبه اول در سرودن قطعه.
ج) اخذ مدال سیمین و لوح کاردانی از همان دانشگاه برای احراز رتبه دوم در سرودن چهارپاره.
مجموعه‌ی اشعارش با نام "یاس خیال" در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات آثار برتر به چاپ رسیده است.

▪︎نمونه شعر:
(۱)
دوباره غرق سکوتم در انزوای قفس  
خدا کند که بیایی در التهاب نفس 
شدم مچاله‌ی حال خراب می‌فهمی 
شدم شبیه گسل‌های لرزه خیز طبس 
به بی‌قراری نبضم، که وعده‌گاه غم است 
درون برزخ اشکم، جهیده موج ارس 
نگو که قصه‌ی دیرینه‌ام نبودن توست 
نگو تمام غزل را، نوشته‌ام به عبث 
زبانه می‌کشی از من، به رنگ شعله‌ی عشق 
که سرزمین دلم را، گرفته آتش و بس 
روانه‌ام نکن از من، بسمت ورطه‌ی درد
فقط به خاطر تاوان سیب سرخ هوس
مرا صدا بزن امشب، دوباره گم شده‌ام
ببر مرا به گریز از خیال دلواپس  
قسم به یاس حضورت، در اعتراف جنون
تمام خلوت قلبم، تمامِ "تو" شد و بس 
خدا کند که بیایی، به رسم این باران
شبیه ابر بباری، دوباره کنج قفس.


(۲)
آشفته تر از باد

ای گمشده‌ی عشق در آیینه‌ی فریاد
فتوای جنون داده به تو شیخ گناباد
تا مرز فروپاشی تقدیر خزیدم
کافر شدم از فتنه‌ی چشم تو، چو فرهاد
دردانه‌ترین سوگلی شهر پر آشوب
بازیچه‌ی چشمت شدم آشفته‌تر از باد
گم کرده‌ام انگار تو را در شب مهتاب
در خاطره‌ی برکه بمان مثل پریزاد
تاوان دلم باور دشوار سکوت است؟
یا طاقت من طاق شد از این‌همه بیداد؟
ای بی‌خبر از این‌همه آوار، دمت گرم!
ای سمبل بی‌معرفتی، دستمریزاد!
ای سردترین عشقِ بدونِ تپشِ ناب
ای سنگِ بنای غمِ شهرِ ستم آباد،
یا تبرئه کن عشق مرا آخر قصه
یا لاف رفاقت نزن ای خانه‌ات آباد!.


(۳)
‍انگار، آتیلای خونخوار است چشمانت 
آقا محمدخان قاجار است چشمانت    
صد بار، نیشابور قلب من، به یغما رفت
سرنیزه‌های قوم تاتار است چشمانت
جغرافیای قلب من، تسلیم شد زیرا
آماده‌ی دستور کشتار است چشمانت 
بغضی نهفته، در شکوه کوه دلتنگیت 
آتشفشانی بس پدیدار است چشمانت 
خورشید، هر روز از نگاهش شرم می‌بارد
سرچشمه‌ی گرمای سرشار است چشمانت 
آوای باران، لای شالیزار آرامش 
سمفونی تکرار دیدار است چشمانت 
نبض امید سرو، یا اعجاز شب‌بوها 
یا آنکه رویای سپیدار است چشمانت؟
چون آرزویی گم شده، در قلب تنهایی است 
دروازه‌ی دنیای اسرار است چشمانت 
صدها ستاره، در مدار چشم مغرورت 
انگار که، کانون پرگار است چشمانت 
اشعار من زندانی "یاس خیال" توست 
شاید هنوز از من، طلبکار است چشمانت.


(۴)
حاصل ضرب انتظار من 
با ثانیه‌های نبودن تو 
چشم‌های گریانی است 
که بی‌بهانه 
با تو می‌خندید.
من به یک لبخند تساوی قانعم!!!


(۵)
دادخواستی داده‌ام
برای چشم‌هایت 
تو متهمی که وقتی مرا می‌بینی 
چشم‌هایت را می‌بندی...


(۶)
من درد مشترک یک نسل سوخته‌ام
و تبلور هزاران فریاد.
دست‌هایت را بمن بسپار 
می‌خواهم با تو  
آفتاب را
در تمام سایه‌های شهر 
فریاد بزنم.


(۷)
برگ‌های پاییز 
یادگاران خاطرات بهارند 
که در گذرگاه زمان
تکیده و پژمرده‌اند 
آخرین بغض نگاه قبل از رفتنشان را
پاس بداریم و
اشک‌های باران را
بدرقه‌ی راهشان کنیم.


(۸)
گورستانِ
متروکِ 
قلبم،
پر از مومیاییِ 
خاطره‌هایی‌ست 
که در مراسمِ
قتل عام چشمانت،
دفن شده‌اند.


(۹)
لهجه‌ی نگاهت را
نمی‌شناسم 
لطفا 
با زبان عشق 
با من حرف بزن...


(۱۰)
یادت رفته 
سیب سرخِ 
سفره‌ی هفت سین را
حوا 
گاز زده!!!!!!!
بیا  
سکوتمان را
بجای سین هفتم 
بگذاریم.


گردآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۱۶ آبان ۰۰ ، ۱۲:۵۳

آرامش


(۱۰۵)

پژواکِ رد پای توست؛
آرامشِ 
--سنگ فرش خیالم!--

 

 
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#کتاب_چشم_های_تو

زانا کوردستانی
۱۵ آبان ۰۰ ، ۱۹:۲۸

سقط شعر

 

#هاشور ۱۰۴

 

کورتاژ کرده‌ام رویایت را
و هر آنچه از  آنِ توست؛
شاید،،،
نوشتنِ شعر،
از زهدانِ خیالم بیفتد.!


 

 #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۱۴ آبان ۰۰ ، ۱۹:۲۶

اندیشه

 

#هاشور ۱۰۳

 

من
همان شاخه‌ی خشک‌ام
شکسته ز تن درخت،،،
دِگرم نیست 
        در اندیشه
               جوانه زدنی...


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۱۳ آبان ۰۰ ، ۱۹:۲۸

بی تو بودن!

#هاشور ۱۰۲

 

بی تو بودن!!!
...
ﻣﻦ
مردِ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ‌ﻫﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ؛
ﺑﮕﺬﺍﺭ همه بدانند!.


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

 

زانا کوردستانی
۱۳ آبان ۰۰ ، ۱۴:۲۲

انقراض انسانیت


(۵۸)
آیا به انقراض یوزهای ایرانی،
--اندیشیده‌ای؟!.
                         ::
به انقراضِ هولناکِ انسانیت
چطور؟!
 
 
#لیلا_طیبی (رها)
#هاشور
https://t.me/leilatayebi1369

زانا کوردستانی
۱۲ آبان ۰۰ ، ۱۲:۵۴

شعرهای شیرکو

#هاشور ۱۰۱

 

شعرهای "شیرکو"،،،
شبیه آیه‌های وحی‌ست.
                           ***
  --کوردی‌ی شیرین امّا،،،
پیروان اندکی دارد!
 

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی
۱۱ آبان ۰۰ ، ۱۴:۲۲

تنهایی


 
(۵۷)
تنهایی‌ام،
پنجره‌ای‌ست همیشه باز،
که هرگز،
--بسته نمی‌شود!
 

 
#لیلا_طیبی (رها)
#هاشور
https://t.me/leilatayebi1369

زانا کوردستانی
۱۱ آبان ۰۰ ، ۱۴:۲۱

قلم


(۵۶)
ذهنم آبستنِ فکری‌ست؛ بدیع!
به مامایی‌اش آمده،
                        [قلم]!!!
شاید یلانی دگربار،
چُنان "رستم" و "سهراب"
     از "تهمینه"‌ی شعرم
                     --زاده شوند.
 

#لیلا_طیبی (رها)
#هاشور
https://t.me/leilatayebi1369

زانا کوردستانی
۱۱ آبان ۰۰ ، ۱۲:۵۴

کوردم...

#هاشور ۱۰۰

 

اصالتم،
 --کوه‌های زاگرس،
تن‌پوشم؛
 --بلوط‌های کهن...
                                                                        ♡
--کوردم!

 
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

زانا کوردستانی