انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۱۱۵ مطلب توسط «زانا کوردستانی» ثبت شده است

۰۶ خرداد ۰۳ ، ۰۴:۵۵

چنار نامق شاعر کلاری

بانو "چنار نامق" (به کُردی: چنار نامیق)، شاعر و نویسنده‌ی کُرد زبان، زاده‌ی شهر کلار در اقلیم کردستان است.

زانا کوردستانی
۰۶ خرداد ۰۳ ، ۰۴:۴۷

چومان هاردی شاعر سلیمانیه‌ای

بانو "چومان هاردی" (به کُردی: چۆمان هەردی) شاعر، مترجم و نقاش کُرد، زاده‌ی سال ۱۹۷۴ میلادی در سلیمانیه عراق است.

 

زانا کوردستانی
۰۵ خرداد ۰۳ ، ۱۴:۰۹

کتاب تو منتشر شد

بڵاوەو بۆ!

کتێبی "تۆ" کومەڵە شیعری "نەزیر غەفور" ناسڕاو بە "نەزیر تەنیا" شاعیری کوردی باکووری، به زمانی فارسی وەرگیر و بڵاوەو بۆ.
ئاغای "سەعید فەلاحی" ناسڕاو بە "زانا کوردستانی" شیعرەکانی ئەم کتێبە بە فارسی ترجومە کردەوە.
ئەم کتیبە بە ۹۲ لاپەرە و هزار قاب لە لایەن دەزگای چاپ و بڵاوکردنی کتیبی هورمس لە ئیران‌دا بڵاوەو بۆ.

تو، بر پیشخوان نشست!

کتاب "تو" مجموعه اشعار "نظیر غفور" شاعر معاصر کُرد زبان منتشر شد.
آقای "نظیر غفور" (به کُردی: نه‌زیر غه‌فور) مشهور به "نظیر تنها (به کُردی: نه‌زیر ته‌نیا) شاعر کُرد، زاده‌ی ۱۹۸۸/۰۵/۲۹ میلادی در اقلیم کردستان است. وی که فقط تا ششم ابتدایی تحصیل کرده است، اما به اصول سرایش شعر مسلط است و اشعاری زیبا و نغز و بی‌نقص می‌سراید. 
ترجمه‌ی اشعار این کتاب را "سعید فلاحی" (زانا کوردستانی) انجام داده و ویراستارش هم خانم "لیلا طیبی" بوده است.
"سعید فلاحی" با تخلص "زانا کوردستانی" زاده‌ی سال ۱۳۶۳ خورشیدی در کرمانشاه و ساکن بروجرد است. 
این کتاب دوازدهمین کتاب مستقل وی و شانزدهمین کتابی است که از ایشان چاپ شده است. پیش از این چهار کتاب شعر به صورت مشترک با همکاری همسرش خانم "لیلا طیبی" با عناوین «چشم‌های تو»، «گنجشک‌های شهر هم عاشقانه نگاهت می‌کنند»، «عشق از چشمانم چکه چکه می‌ریزد»، «عشق پایکوبی می‌کند» و یازده کتاب داستان، شعر و ترجمه با عناوین: «دیوانه»، «ریشه‌های عطف»، «آمدنت چه لهجه غریبی دارد»، «تو که بروی، پاییز از در می‌آید؟»، «سومین کتاب تنهایی»، «هنوز برای دوست داشتن، وقت هست»، «از زمانی که خدا بود»، «حکایتی دیگر از شیرین و فرهاد»، «میان نامه‌ها»، «هم قدم با مرگ» و «ناله‌های امپراطور» منتشر نموده است.
این کتاب در بهار ۱۴۰۳، با شماره شابک ۹۷۸۶۲۲۸۰۵۴۹۴۰ در شمارگان هزار جلد و ۹۲ صفحه، توسط نشر کتاب هرمز چاپ و منتشر شده است.

▪از متن کتاب:
گذر زمان
همه چیز را ثابت خواهد کرد
روزی فرا خواهد رسید که پی خواهی برد
تو چه انسان دل سنگی بودی...

زانا کوردستانی
۰۴ خرداد ۰۳ ، ۰۵:۲۵

بهرام علیزاده شاعر کوچصفهانی

دکتر "بهرام علیزاده" شاعر، منتقد ادبی، معلم و مدرس آواز گیلانی، در شهریور ماه ۱۳۵۱ خورشیدی، در کوچصفهان دیده به جهان گشود. 

زانا کوردستانی
۰۴ خرداد ۰۳ ، ۰۵:۰۰

ترجمه‌ی شعرهایی از بندی علی

▪سه شعر از #بندی_علی شاعر معاصر کُرد با ترجمه‌ی #زانا_کوردستانی 

(۱)
[جنگ] 
هرگاه که جنگ به سرزمینی پای بگذارد،
سربازها، ماهی می‌شوند!
گرفتار بر سر قلاب‌ها!
خانه‌ها، موزه می‌شوند 
پر از تندیس‌ 
باغچه‌ها، گورهای جمعی و 
پرندگان عاشق!
و رنگ چشم‌های جویبار 
از آبی به شرابی مبدل می‌شود،
شراب ریخته بر خاک!
سرنوشت آدمی 
به پایان کارش، نزدیک می‌شود 
همچون انقراض دایناسورها!
کاش می‌دانستی!
زهر کینه، آدمی را عقیم می‌کند 
ولی ما بازماندگان آخرین گرگ‌ها،
هار می‌شویم،
وقتی که جنگ شروع می‌شود.


(۲)
از پروانه عشق می‌آموزیم،
از مورچه، تلاش و کاوش و 
از طاووس، زیبایی و شکوه را...
از لاک‌پشت، طول عمر و 
از سگ، وفا،
تیزبینی و بلندپروازی را هم از عقاب!
...
انسان!
آی آدمی!
ای اشرف مخلوقات خدا!
پس چه چیزی از تو بیاموزیم؟!


(۳)
در جایی آزادی نیست و 
در جایی دیگر، نان!
اما در سرزمین شارلاتان‌ها 
نه نان هست و نه آزادی!
...
آزادی بی‌نان، توهم است،
و نان بی‌آزادی، هم اگر که باشد،
خشک است و تلخ!
چون چوب حراج بر شرافت است!
...
سرزمین‌های بسیاری را سفر کردم 
ناله و شیون‌های زیادی گوشم را آزرد،
ولی در هیچ کجا ندیدم 
چنین رندانه بدزدند 
نان و آزادی را 
که می‌دزدند از ملت و سرزمین من...


شعر: #بندی_علی 
ترجمه: #زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی
۰۳ خرداد ۰۳ ، ۰۴:۴۲

هادی هزاره مقدم شاعر زاهدانی

استاد "هادی هزاره‌مقدم" شاعر سیستان و بلوچستانی، زاده‌ی سال ۱۳۵۲ خورشیدی، در زاهدان است.

زانا کوردستانی

▪ترجمه‌ی چهار هایکو از #توروالد_برتلسن هایکوسرای دانمارکی* توسط #زانا_کوردستانی 
 

آقای "توروالد برتلسن" (به انگلیسی: Thorvald Betherlsen)، شاعر و نویسنده‌ی دانمارکی، در سال ۱۹۴۸ میلادی در شهر ساکسکوبینگ دیده به جهان گشود.
از وی تاکنون هفت مجموعه شعر منتشر شده است. شعرهای او به زبان‌های مختلف جهان از جمله انگلیسی، سوئدی، عربی، آلمانی، اسپانیایی، کردی (سورانی و کورمانجی) و فارسی (برای نخستین بار توسط زانا کوردستانی) منتشر شده است.


(۱)
بهار دخترکی‌ست،
با چشمانی آبی و 
گونه‌هایی سرخ.


 (۲)
تابستان دلبری‌ست 
با گیسوان بلند خرمایی 
و چشمانی آتشین.


 (۳)
پاییز زنی‌ست 
عینکی،
با موهایی کوتاه.


 (۴)
زمستان عجوزه‌ای‌ست 
پر چین و چروک و 
با لبخندی در دهانی دندان ریخته!
 

* ترجمه‌ی فارسی از برگردان کُردی #ملکۆ_احمد 

زانا کوردستانی

▪برگردان چند شعر از #دارین_زکریا شاعر سوریه‌ای

خانم "دارین زکریا" (به کُردی: دارین زەکەرییا)، شاعر و داستان‌نویس کُرد سوریه‌ای‌ست، که اکنون ساکن آلمان است.
این بانوی ادیب، که از پیشگامان هایکوی عربی در سوریه می‌باشد، تاکنون سه مجموعه شعر از جمله "آسمان" و "ماه یک کودک بود" و یک کتاب داستان به رشته‌ی تحریر در آورده است.
وی به زبان‌های کُردی و عربی می‌نویسد و آثارش به زبان‌های مختلف دنیا منتشر شده است.
در ایران برای نخستین بار تعدادی از اشعارش توسط "زانا کوردستانی" به فارسی ترجمه و منتشر شد.


▪نمونه‌ی شعر:
(۱)
بجز شب،
هیچکس گره از زبان بسته‌ی گل‌ باز نمی‌کند،
گل عاشق!

 

(۲)
امروز صبح 
آسمان و زمین با هم قهر نبودند.
باران نبارید!


(۳)
روزگاری دور که پنهان نبودند،
با کهولت سن به دنیا آمدند،
قله‌های آلپ!


گردآوری و نگارش و ترجمه به فارسی: 
#زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی
۰۱ خرداد ۰۳ ، ۲۲:۳۶

مختار شکری‌پور شاعر پاوه‌ای

استاد "مختار شکری‌پور" شاعر، روزنامه‌نگار، عکاس، کارگردان، مستند ساز، مدیر فیلم برداری سینما و تلویزیون، منتقد و مترجم زبان و ادبیات کُردی، زاده‌ی شهریور ماه ۱۳۴۹ خورشیدی، در شهر نودشه، شهرستان پاوه‌ی استان کرمانشاه است.

زانا کوردستانی

▪چند شعر کوتاه کُردی از زانا کوردستانی 


(۱)
ناڤی دەستەکانی دیموکراسی،
کوردستان وه‌شێراوه!
بێ کوڵاوڕۆچنه‌کی هەتا گۆم...
 ◇ برگردان فارسی:
میان دستان دموکراسی،
کردستان پنهان است!
بی‌روزنه‌ای حتی گنگ...

 
(۲)
کوردستان ئاڵای هەس،
بەڵام سەربەستی خێر!
وەکو گرتووی گراو
که دەلاقەکەی بوو
مونتەها باڵ و پەلی هل‌فڕین نیە!
◇برگردان فارسی:
کردستان پرچم دارد،
اما آزادی نه!
همچون زندانی
که پنجره داشت
اما بال پرواز نه!

 
(۳)
دەسانت بەسیاگه 
لێقەکانت بەتڵ و کەلەپا 
چاوەکانت گراو و گرتوو
دڵت چوار پەت
لێڤت خوێنی و 
خۆت ئەسیر!
لەشت هەلمی خۆڵ ئەدا 
ئاه!!!
چما له کوردستان هاتوی!
◇برگردان فارسی:
دستانت بسته 
پاهایت خسته 
چشمانت اسیر 
قلبت چهار تکه 
لبت خونین و
خودت اسیر! 
تنت بوی خاک می‌دهد 
آه!!!
گویی از کردستان آمده‌ای!
 

(۴)
ئەمن ئاڵایکی بێ‌وەڵاتم،
ئەتۆ وەڵاتیکی بێ‌سەربەخۆیی!
بڵا لە کەش و کۆشی هاڤ تنراو بێم 
وەکۆ هه‌ڵه‌بجه بێ‌هەناسه،
وەکۆ کۆبانی له ئابڵۆقه‌،
وەکۆ کورد اَنفال کراۆ،
گاهەس کوردستانی‌تر لە جیگای ئیمە هلهاتەوە!...
◇ برگردان فارسی:
من پرچمی بی‌سرزمینم،
تو سرزمینی بی‌آزادی!
بگذار در آغوش هم تنیده شویم
مثل حلبچه بی‌نفس،
مثل کوبانی محصور،
مثل کُرد اَنفال شده،
شاید کردستانی دیگر از بستر ما برخیزد!

 
 (۵)
نەخشە‌ی قاڵیکەی خوویشکەم
نەخشونیگاریک بۆ لە کوردستان،
و من پار و دەسکی ره‌وسه‌!
یوە لە ژێر دەگەڵ پێنووس
و یوە لە سەرو دەگەڵ تفەنگ 
سەربەستی ئەبافیگ!.
◇ برگردان فارسی:
طرح قالی خواهرم
نقشی بود از کردستان،
و من نخی بودم سرخ رنگ!
که یکی زیر با قلم 
و یکی رو با تفنگ 
آزادی را می‌بافت!.

 
(۶)
کوردم،
ساڵیانی ساڵە،
وەڵاتەم لە نێویانی کۆڵبندم هێلانە‌مە و
لە کۆڵ دەکیشەم!.
◇ برگردان فارسی:
کُردم،
سال‌هاست،
سرزمینم را در کوله‌ام گذاشته‌ام و
بر دوش می‌کشم!.
 

#زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی

▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی 

(۱)
انتظارم،
بوی سیگارهای زر گرفته...
و روزهای تلخِ نیمه سوخته
میان بغض خاموشت وول می‌خورد.
                        ...
--خط خطی‌های من،
حزن بی‌پایان خانه‌ست!

  
(۲)
پُر از هراسم!
نه هراس از مرگِ خفته
در لوله‌ی تفنگ!
یا؛
عبور شبحِ یک سایه
بر دیوار!
...
تمام ترس من؛
سقوط از چشمانت هست
نه،
هراس افتادن
         از دلت!

       
(۳)
خون را بر برف دیدی؛
چه جای گریه!
کودکی که بره‌ها را دوست می‌داری؟
زمستان
سُرسُره می‌سازد
گوسفند از گلوی گرگ
                --می‌لغزد!.
 

(۴)
نشد که نشد...
حالا؛
با عدد،
با حروف،،
-- یا ایما و اشاره!
دارم فکر می‌کنم:
دیگر به چه حربه‌ای متوسل بشوم؟!
                   --تا به چشمت بیایم!؟

  
(۵)
به خیالاتِ شلوغم
خیابانی راه دارد‌ 
گذرگاهِ مردمانی جورواجور...
دریغ از جای پای تو،
بر سنگ فرش‌های ساییده‌اش.
متبرکم کن!

   
(۶)
چگونه باور کنم
هجرت فلامینگوها را
با پر و پرواز است؟!
تا دل در گوشه‌ای گلویش گیر نباشد
پیمودن این مسافت 
       --ناممکن است.
 

(۷)
آی‌ی‌ی شعرِ ناگهان!
ای واژه‌های فشرده
وزن‌ِ تو را 
فقط شاعرها می‌فهمند!
-سپیدی!؟
    -زلالی!؟
       -غزلی!؟
...
آه...
تنها الفباست که
تو را با کوله‌ای
می‌تواند به گُرده بکشد!.
 
  
(۸)
دارد،
بزرگترین قحطی‌ی قرن
               شکل می‌گیرد...
قحطی عشق...
رُکنی که،
کمتر از قحطی‌ی
      -آب و
          - نان نیست!

   
(۹)
یادت؛
و یادگاری‌هایت را
در سبد زباله گذاشتم...
من،
تو را می‌خواستم
نه یاد وُ
      یادگاری‌هایت را!.
 

(۱۰)
اوج می‌گیرم؛
چون "هه‌لوی به‌رزه‌ فه‌ر"*
گرچه مرزهای سرزمینم محدود است؛
اما 
انتهای آسمان کردستان
                                  --ناپیداست.  
____________________ 
* عقاب بلند پرواز 

 
(۱۱)
مرگ
نام دیگر کردستان است
اینجا تمام بلوط ها 
یا سر زده می شوند
یا می‌سوزند؛
تا ققنوس وار 
در خاکستر خود جوانه بزنند!

   
(۱۲)
آه ای باور آفتابی دشت
در خاطر رمه‌های میش
اینجا تمام سبزه‌ها
سیاه‌پوش جوانه زندنی مانده‌اند
گویی هرگز موسا به رسالت
گوسفندان شعیب دل نسپرد
تا صفورا 
آوازه‌خوان رمل‌های بیابان‌های بی‌پایان شود.


 
#زانا_کوردستانی
#هاشور_در_هاشور

زانا کوردستانی
۲۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۴:۴۵

فریاد شیری شاعر صحنه‌ای

استاد "فریاد شیری" شاعر، داستان‌نویس، روزنانه‌نگار, منتقد و مترجم کرمانشاهی، زاده‌ی سال ۱۳۵۰ خورشیدی در شهر صحنه  و اکنون ساکن کشور سوئیس است.

زانا کوردستانی
۲۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۴:۳۳

ترجمه‌ی دو شعر از روژا ناصر

بانو "روژا ناصر کاک احمد" (رۆژا ناسر کاکەمەد) شاعر، نویسنده، مترجم، عکاس و خبرنگار DGK زاده‌ی ۱۸ اکتبر ۱۹۸۶ میلادی در کرکوک اقلیم کردستان و اکنون ساکن استکهلم پایتخت سوئد است.

 

زانا کوردستانی
۱۹ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۱:۲۸

حیدر عباسی شاعر مراغه‌ای

استاد "حیدر عباسی" شاعر و نویسنده‌ی ایرانی زاده‌ی دوم اردیبهشت ماه ۱۳۲۲ خورشیدی در مراغه، متخلص به "باریشماز" است. 

زانا کوردستانی
۱۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۲۶

حبیب‌الله ساغر شاعر افغانستانی

آقای "حبیب‌الله ساغر"، فرزند "رحما‌الله"، شاعر افغانستانی، زاده‌ی سال ۱۳۶۶ خورشیدی، در ولسوالی (شهرستان) بلخ و اکنون ساکن مزار شریف است.

زانا کوردستانی
۱۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۲۰

داستانک تأخیر

تأخیر
 
بعد از یک سال خواهش و التماس قبول کرده بود که دوباره مرا ببیند. هنوز دوستم داشت و من عاشق‌اش بودم.
به من sms داده بود که، راس ساعت نه صبح کتابخانه‌ی شهر همدیگر را ببینیم. 
او از بدقولی و تاخیر همیشه متتفر بود. من با تاخیر ساعت شش و هفت دقیقه رسیدم. او کتابخانه نبود ولی رژ لب‌اش بر روی لیوان کاغذی روی میز جا مانده بود.
هفت دقیقه که زمان زیادی نبود. من فقط هفت دقیقه دیر رسیدم. اما او رفته بود.

 
#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۵:۳۸

ترجمه‌ی شعرهایی از جمال غمبار

آقای "جمال غمبار"، (به کُردی: جەمال غەمبار) شاعر و نویسنده‌ی کُرد، زاده‌ی ۲۵ دسامبر ۱۹۷۵ میلادی در سلیمانیه است. 

وی تحصیلاتش را در دانشگاه آمریکایی شهر سلیمانیه به پایان برد و در سال ۲۰۰۰ به دمشق رفت و سپس در ۲۰۰۴ به استرالیا و اکنون در شهر آدلاید ساکن است.

کتاب "پروانه خودکشی می‌کند" مجموعه اشعار او در ۸۱۱ صفحه‌ است که توسط انتشارات محدوده خانه در سال ۲۰۰۲، چاپ و منتشر شده است.

دومین اثر او با نام "رودخانه‌ای به قلم شبنم" نیز چاپ و منتشر شده است.


■□■


 (۱)
پیش از مرگم
تنهایی‌ام را از خاک و گِل وطنم بیرون خواهم کشید 
مگر کسی هست که نالەی این باران را بفهمد؟!


(۲)
فراق تو را، نه آغازی هست و نه پایان!
دوری تو،
از جهنم آغاز می‌شود و 
و با آمدنت به بهشت منتهی...

 
(۳)
میان اشعار شاعران هم شناخته نمی‌شود 
آنچنان ‌که از رنگ و رو افتاده،
سرزمینم...


(۴)
در و پنجره‌ها را قفل می‌زنم 
هیچ‌یک را نخواهم گشود، 
و عکست را به دیوار شعرهایم خواهم آویخت!
زیرا می‌ترسم حتا اگر به قدم‌زدن هم برود، 
دیگر بر نگردد.


(۵)
چقدر آنجا که تو هستی دل من قرص است،
و وقتی که نیستی، بیابانی‌ست بی آب و علف!
انشالله که بی‌تو و بی‌عشق نوبرانه‌‌ات،
نیست و نابود شود، این دل من!


(۶)
قبلن 
آبشاری ساکت و بی‌خروش بودم!
اما "کلارا"* همیشه، طغیان مرا انتظار می‌کشید.
ولی اکنون چنان خروشانم 
که کلارا که هیچ،
حتا جهنم هم مرا قبول نمی‌کند.
----------
* کلارا: نام همسر استرالیایی شاعر است.


(۷)
من این‌بار، بخاطر قد و بالای لیلایم، رانده نمی‌شوم!
از آن رو تبعید می‌شوم،
که فهمیده‌اند، 
با وجود تو
از همان کودکی‌ام 
دلیلی برای به پا خواستنم، داشته‌ام!.


(۸)
تو قدیمی‌ترین حکایت عاشقانه‌ی من بودی!
تویی که قبل از آنکه با باران همراه شوی 
جسورانه در میان شعرهایم خزیدی و 
برای همیشه در آن میانه، جا خوش کردی.


(۹)
وقت وصال،
مگر خدا و 
ماه شب چهارده بدانند 
که به چه مشقتی به هم رسیده‌ایم.


(۱۰)
کلارا! 
موسوم باران،
آغوشت را بگشای و 
به آرامی، نام باران را زمزمه کن!
شاید دلت نرم شد و 
باورت شد که کسی هست 
که به امید تو، زنده است.


(۱۱)
تنهایی، پا ندارد!
وگرنه 
او هم مرا تنها می‌گذاشت.

 


شعر: #جمال_غمبار
برگردان: #زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی
۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۵:۲۲

چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی

▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی 


(۱)
واژه‌ها در من پا می‌گیرند
وقتی تو مرا می‌خوانی
شعر می‌شوم
سپید و کوتاه
به شوق مروری هزارانه
         روانه‌ات خواهم شد.

                 
(۲)
از شرم حضور مرغ و قناری نیست؛
     قانون پاییز 
                   -- سرخی برگ‌هاست...


(۳)
هجوم خزان بود و
تاخیر بهار
ورنه تقصیر مترسک نیست؛
               -- زردی این باغ!


(۴)
زندانی را
گیوتین یا دار
یک درد دارد...

                 
(۵)
وقتی تو رفته‌ای
چه فرق؛
       که که آید!

 
(۶)
ما که خواهیم مُرد!
چرا،
مثل خودمان زندگیم نکنیم.


(۷)
چشم‌هایم
دست‌هایم
پاهایم
قلبم
زبانم
همه تو را می‌فهمند.

                 
(۸)
نه از عشق فهمید
نه از زجر عاشقی
فقط چشم‌اش پی لیلی بود.

 
(۹)
سقف آسمان 
چه کوتاه‌ست
برای زندانی


 
#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۱۵

آدمک

آدمک سرافکنده،
هنوز در گوشش وز وز می‌کرد
حرف‌های آدمی را،
             --: "تو قلب نداری"!

 
#زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی

استاد "مسعود صادقی بروجردی" شاعر ایرانی، زاده‌ی سال ۱۳۲۹ خورشیدی، در شهر کرمانشاه است.

زانا کوردستانی