پاییز
دخترکی نازک دل است
زود
برگ هایش سرازیر می شود.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
@ZanaKORDistani63
@mikhanehkolo
http://mikhanehkolop3.blogfa.com
#لب
لب هایت
نان و شراب دارند!
به بوسه ای
لب هایم را تعمید کن.
#سپکو
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
@ZanaKORDistani63
@mikhanehkolop3
http://mikhanehkolop3.blogfa.com
#لب
لب بستی و رفتی
حالا مدت هاست
قلب ام تیر می کشد
و لب هایم بهمن.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
@ZanaKORDistani63
@mikhanehkolop3
http://mikhanehkolop3.blogfa.com
#دوست
خودت که نمیگویی ای دوست
حداقل صدایت را
به مردم شهر قرض بده،
کمی دوستت دارم بشنوم.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
@ZanaKORDistani63
@mikhanehkolop3
☕️ کافه جیغ 📚
📃جواب سلامِ کوچه را نخواهد داد
این پنجره؛
وقتی قرار نیست
تو
از این کوچه بگذری.
#سعید_فلاحی(زانا کوردستانی)
🍁 @coffejigh
💫جامعه نویسندگان معاصر بپیوندید 💫
💠 زندگی ام:
چای تلخی است
زندگی ام
که با قند حضور تو
شیرین می شود.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_پریسکه
@ZanaKORDistani63
@mikhanehkolop3
https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag
http://mikhanehkolop3.blogfa.com
💠 نبودنت:
هوایم را بیشتر داشته باش
من از نبودنت
نفسم،
تنگ شده است.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_پریسکه
@ZanaKORDistani63
@mikhanehkolop3
https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag
http://mikhanehkolop3.blogfa.com
💠 نیستی:
نیستی
و این نبودنت هایت
شکنجه می کند
دل بی قرارم را
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_پریسکه
@ZanaKORDistani63
@mikhanehkolop3
https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag
http://mikhanehkolop3.blogfa.com
💠 دلتنگی:
دلتنگی
تیتر نخست هر روزه ی
صفحه ی قلب ام شده است.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_پریسکه
@ZanaKORDistani63
@mikhanehkolop3
https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag
http://mikhanehkolop3.blogfa.com
💠 کوچه:
کوچه ای متروکم
پر از حس آمدنت.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_پریسکه
@ZanaKORDistani63
@mikhanehkolop3
https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag
http://mikhanehkolop3.blogfa.com
آخر ﺗـﻮ ﻧﯿﺎﻣﺪﯼ ﻭ ﻣﻦ ﺗﺐ ﮐﺮﺩﻡ
ﺍﺯ داغ ﺗـــﻮ ﺳﯿﻨــﻪ ﺭﺍ ﻟﺒﺎﻟﺐ ﮐﺮﺩﻡ
ﻓﺮﯾـــﺎﺩ ﺑﻠﻨﺪ "ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ" ﺑﻮﺩ
آن ﺳﮑﺘﻪیناﻗﺼﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐﮐﺮﺩﻡ.
ای کاش مرا پیر کنی در بغلت
از عشق، مرا سیر کنی در بغلت
ای کاش که با حلقۀ گیسوهایت
آزاد کنی و زنجیر کنی در بغلت
منِ پریشانْ حالِ همیشه بیدار
تو و بر این غربتِ ناگزیرت اصرار
من و قلبی شکسته از فراغت، یار
کی شود آخر ممکن، ساعتِ دیدار؟
سعید فلاحی