انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان
۱۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۲۰

داستانک تأخیر

تأخیر
 
بعد از یک سال خواهش و التماس قبول کرده بود که دوباره مرا ببیند. هنوز دوستم داشت و من عاشق‌اش بودم.
به من sms داده بود که، راس ساعت نه صبح کتابخانه‌ی شهر همدیگر را ببینیم. 
او از بدقولی و تاخیر همیشه متتفر بود. من با تاخیر ساعت شش و هفت دقیقه رسیدم. او کتابخانه نبود ولی رژ لب‌اش بر روی لیوان کاغذی روی میز جا مانده بود.
هفت دقیقه که زمان زیادی نبود. من فقط هفت دقیقه دیر رسیدم. اما او رفته بود.

 
#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۵:۳۸

ترجمه‌ی شعرهایی از جمال غمبار

آقای "جمال غمبار"، (به کُردی: جەمال غەمبار) شاعر و نویسنده‌ی کُرد، زاده‌ی ۲۵ دسامبر ۱۹۷۵ میلادی در سلیمانیه است. 

وی تحصیلاتش را در دانشگاه آمریکایی شهر سلیمانیه به پایان برد و در سال ۲۰۰۰ به دمشق رفت و سپس در ۲۰۰۴ به استرالیا و اکنون در شهر آدلاید ساکن است.

کتاب "پروانه خودکشی می‌کند" مجموعه اشعار او در ۸۱۱ صفحه‌ است که توسط انتشارات محدوده خانه در سال ۲۰۰۲، چاپ و منتشر شده است.

دومین اثر او با نام "رودخانه‌ای به قلم شبنم" نیز چاپ و منتشر شده است.


■□■


 (۱)
پیش از مرگم
تنهایی‌ام را از خاک و گِل وطنم بیرون خواهم کشید 
مگر کسی هست که نالەی این باران را بفهمد؟!


(۲)
فراق تو را، نه آغازی هست و نه پایان!
دوری تو،
از جهنم آغاز می‌شود و 
و با آمدنت به بهشت منتهی...

 
(۳)
میان اشعار شاعران هم شناخته نمی‌شود 
آنچنان ‌که از رنگ و رو افتاده،
سرزمینم...


(۴)
در و پنجره‌ها را قفل می‌زنم 
هیچ‌یک را نخواهم گشود، 
و عکست را به دیوار شعرهایم خواهم آویخت!
زیرا می‌ترسم حتا اگر به قدم‌زدن هم برود، 
دیگر بر نگردد.


(۵)
چقدر آنجا که تو هستی دل من قرص است،
و وقتی که نیستی، بیابانی‌ست بی آب و علف!
انشالله که بی‌تو و بی‌عشق نوبرانه‌‌ات،
نیست و نابود شود، این دل من!


(۶)
قبلن 
آبشاری ساکت و بی‌خروش بودم!
اما "کلارا"* همیشه، طغیان مرا انتظار می‌کشید.
ولی اکنون چنان خروشانم 
که کلارا که هیچ،
حتا جهنم هم مرا قبول نمی‌کند.
----------
* کلارا: نام همسر استرالیایی شاعر است.


(۷)
من این‌بار، بخاطر قد و بالای لیلایم، رانده نمی‌شوم!
از آن رو تبعید می‌شوم،
که فهمیده‌اند، 
با وجود تو
از همان کودکی‌ام 
دلیلی برای به پا خواستنم، داشته‌ام!.


(۸)
تو قدیمی‌ترین حکایت عاشقانه‌ی من بودی!
تویی که قبل از آنکه با باران همراه شوی 
جسورانه در میان شعرهایم خزیدی و 
برای همیشه در آن میانه، جا خوش کردی.


(۹)
وقت وصال،
مگر خدا و 
ماه شب چهارده بدانند 
که به چه مشقتی به هم رسیده‌ایم.


(۱۰)
کلارا! 
موسوم باران،
آغوشت را بگشای و 
به آرامی، نام باران را زمزمه کن!
شاید دلت نرم شد و 
باورت شد که کسی هست 
که به امید تو، زنده است.


(۱۱)
تنهایی، پا ندارد!
وگرنه 
او هم مرا تنها می‌گذاشت.

 


شعر: #جمال_غمبار
برگردان: #زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی
۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۵:۲۲

چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی

▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی 


(۱)
واژه‌ها در من پا می‌گیرند
وقتی تو مرا می‌خوانی
شعر می‌شوم
سپید و کوتاه
به شوق مروری هزارانه
         روانه‌ات خواهم شد.

                 
(۲)
از شرم حضور مرغ و قناری نیست؛
     قانون پاییز 
                   -- سرخی برگ‌هاست...


(۳)
هجوم خزان بود و
تاخیر بهار
ورنه تقصیر مترسک نیست؛
               -- زردی این باغ!


(۴)
زندانی را
گیوتین یا دار
یک درد دارد...

                 
(۵)
وقتی تو رفته‌ای
چه فرق؛
       که که آید!

 
(۶)
ما که خواهیم مُرد!
چرا،
مثل خودمان زندگیم نکنیم.


(۷)
چشم‌هایم
دست‌هایم
پاهایم
قلبم
زبانم
همه تو را می‌فهمند.

                 
(۸)
نه از عشق فهمید
نه از زجر عاشقی
فقط چشم‌اش پی لیلی بود.

 
(۹)
سقف آسمان 
چه کوتاه‌ست
برای زندانی


 
#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۱۵

آدمک

آدمک سرافکنده،
هنوز در گوشش وز وز می‌کرد
حرف‌های آدمی را،
             --: "تو قلب نداری"!

 
#زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی

استاد "مسعود صادقی بروجردی" شاعر ایرانی، زاده‌ی سال ۱۳۲۹ خورشیدی، در شهر کرمانشاه است.

زانا کوردستانی
۱۶ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۵:۴۰

چند شعر از حمید تیموری فرد

چند شعر از حمید تیموری‌فرد

 

زانا کوردستانی
۱۶ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۱۴

پاییز

برگ‌ریز پاییز و
گلدان شمعدانی در دست
چه سنگدلانه
پیش می‌رود عاشق
بر پیکر فرسوده‌ی درخت!


#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۵ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۱۴

احساس

گلوی احساس،
در فشار است!
زیر هجوم بغض،
آی لیلای من،
دوری از مُسکن دست‌هایت؛
      -- شب زده‌ام کرده است.

               
#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۱:۵۳

حسین سرفراز شاعر دارابی

زنده‌یاد "حسین سرفراز" شاعر و روزنامه‌نگار ایرانی، معروف به "حسین سردبیر" از باسابقه‌ترین روزنامه ‌نگاران ایران‌، که ۲۰ نشریه را پیش از انقلاب ایران، سردبیری کرد.

زانا کوردستانی
۱۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۱۳

دلخوشی

دوران ما
دوران نامه هم نبود
که دلخوش به خبری
       و خطی بشویم!


#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۱۹

رضا عباسی شاعر نهاوندی

آقای "رضا عباسی" شاعر همدانی، زاده‌ی سال ۱۳۷۱ خورشیدی، در نهاوند است.

زانا کوردستانی
۱۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۱۲

کرونا

کار و بارش سکه شد
پیر مرد گور کن
به یمن قدوم کرونا!


#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۰:۵۷

ک.د.آزاد شاعر بانه‌ای

استاد "کریم دافعی" متخلص به "ک.د.ئازاد" شاعر و نویسنده‌، روزنامه‌نگار، معلم و مشاور خانواده‌ی کُرد، در سال ۱۳۳۹ خورشیدی است.

زانا کوردستانی
۱۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۱۲

رویا

رویاهایم را که می‌بافم
با نگاه به جوراب‌های سوراخم 
سقف خیال بر سرم
                       آوار می‌شود!.

              
#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۱۱

لاف عشق

لاف عشق می‌زنید
اما
دست شما رو شده است
گرگ هوس هستید و
پوستین بره به تن کرده‌اید!!


#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۱۰

مجنون

مجنون که نشدی
غم پروانه بخوری
ختم به سوختن است
این دیوانگی
عشق نامش نهاده‌اند!


#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۰۹ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۱۰

عشق

پدرم در باغچه‌
درخت سیبی کاشت؛
مادرم هر روز
می‌چید از آن 
             -- عشق را!


#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۰۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۷:۲۷

برگردان شعرهایی از سبزه برزنجی

خانم "سبزه برزنجی" (به کُردی: سۆزە بەرزنجی) شاعر کُرد زبان، زاده‌ی سلیمانیه است. 
وی فرزند "شیخ محمد عبدالکریم برزنجی" از علمای اقلیم کردستان، و اکنون ساکن اسلو پایخت نروژ است.
کتاب "پیاسەیەک لەکەنارەکانی زەردەپەڕدا" (قدم‌زدن در ساحل هنگامه‌ی غروب) مجموعه‌ای از اشعار این بانوی شاعر است.


(۱)
همراه رقصیدن با موسیقی تانگو 
زن، شباهنگام، سهمش تابش ماه‌ست و 
در روز، خیس شدن به زیر باران.
زنی که انگشتانش می‌آیند و می‌روند و 
رنگین‌کمان می‌بافد 
تا بە یقە‌ی زندگی بیاویزد...


(۲)
تو همیشه شبیه طلوع آفتابی،
خورشید، تاب و توان به زمین می‌دهد و 
تو هم به دل من...


(۳)
مادرم می‌گوید: 
- اولین نگاهم همراه با لبخندی بود بر روی او.
گویی که می‌خواستم به او بگویم:
- ممنون ای شیرزن!
ای زن که مرا گرمای ماه مارس شدی و 
سرچشمه‌ی حیات و زندگانی.
اما من می‌گویم:
- مادرم شبیه آن شعر پر باغ و بر است 
که زندگی‌ام از او منشأ گرفته و 
در دامانش با هر کلمه و سخن معنا یافتم.

 

شعر: #سبزه_برزنجی
برگردان: #زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی
۰۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۰۹

می‌خواهمت

می‌خواهمت
چنان که می‌خواهدش
         خوزستان آب را!


#زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی
۰۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۰۸

سرگردان

میان خاطرات مبهم‌ات
سرگردانم
بیا وُ
سامان بده من آواره را...
 

#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی