انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

استاد زنده‌یاد "قدرت‌الله شریفی" (پدر شعر شیروان)، شاعر و نویسنده‌ی برجسته شیروانی، هر چند زاده‌ی روستایی در میانه‌ی آذربایجان است؛ اما او از یک سالگی به خراسان کوچیده و ساکن شیروان شد.

 

 

استاد زنده‌یاد "قدرت‌الله شریفی" (پدر شعر شیروان)، شاعر و نویسنده‌ی برجسته شیروانی، هر چند زاده‌ی روستایی در میانه‌ی آذربایجان است؛ اما او از یک سالگی به خراسان کوچیده و ساکن شیروان شد.
وی زاده‌ی سال ۱۳۱۴ خورشیدی بود و از یازده سالگی شعر می‌سرود. در سال پنجم ابتدایی در مدرسه انوشیروان انشاهایش را موزون می‌نوشت و در سالیان قبل از انقلاب، کمتر مجله‌ای را می‌شد یافت که شعری از او در کنار شعر مشیری، آزاد، نادرپور و... به چاپ نرسانده باشد.
می‌توان با استناد به تاریخ مطبوعات گفت که اشعار استاد شریفی از سال ۱۳۳۸، در مطبوعات و بیش از ۳۰ نشریه قدیم و جدید به طور مرتب چاپ شده و وی بارها مورد تجلیل مراکز فرهنگی و دانشگاهی و جشنواره‌ها قرار گرفته بود.
او ۳۰ سال، به عنوان پدر انجمن ادبی اندیشه و شریف در شیروان فعالیت کرد و شاگردان موفق و صاحب نام و کتابی را به جامعه فرهنگی ایران تقدیم کرد.
سرانجام ایشان در  جمعه شب ۱۹ دی ماه ۱۳۹۴، بر اثر کهولت سن درگذشت. 
شورای اسلامی شهر شیروان، در پایان سال ۱۳۹۳، برگزاری این آیین نکوداشت و نام گذاری یکی از معابر شهر به نام این استاد را مصوب کرده بود.
همچنین زنده‌یاد "رضا افضلی" شاعر خراسانی، کتابی با عنوان "در شناخت استاد قدرت‌الله شریفی" به همت انتشارات سخن گستر در  تیر ماه  ۱۳۹۴ در ۱۸۴ صفحه به پاس خدمات فرهنگی او چاپ و منتشر کرده بود.


■ ︎کتاب‌شناسی:
گزیده اشعار این شاعر کم ادعای خراسان شمالی در قالب‌های نو، غزل و رباعی در سه جلد کتاب به نام‌های زیر عرضه شده است:
- عطش سبز شدن - ۱۳۷۵
- عطری به رنگ سرخ گل ناز - ۱۳۸۷
- باید به گل مجال تنفس داد - ۱۳۸۷


■ ︎ نمونه شعر:
(۱)
[حادثه] 
مرگ من، چه حادثه‌ی کوچکی بود
مثل افتادن برگی از درخت 
در یک جنگلِِ انبوه
هیچ شاخه‌ای نشکست 
هیچ درختی نلرزید 
هیچ کوهی نجنبید 
و فردایش 
همان زمین بود که می‌چرخید  
همان خورشید بود که می‌تابید 
و آدم‌ها باز تکثیر می‌شدند. 


(۲)
[مهمانسرا]
از آمدن، تا رفتن تو 
توقّفِ کوتاهی بود
در این مهمانسرای جهان
آنقدر کوتاه
که نشستن و برخاستن گنجشکی  
بر روی شاخه‌ی درختی  
و لزوم هیچ افسوسی هم نبود
که نه به قدر زنبوری بوده‌ای 
که برای مردم عسل بسازد
و نه به ارزش یک بز شیر دهی 
که مردم شیرش را بخورند.


(۳)
ای ارد بزرگ، فرزانه حکیم 
هستی تو به شهر شیروان پور فهیم 
با حکمت خود به شهرمان عزت ده 
با نوک قلم به شهر خود شوکت ده
خاصه که کنون شفیق صحبت داری
با دکتر خوب راه الفت داری
فرزند نگو عزیزی دانشمند 
بر رونق شیروان خورده سوگند 
چون باعث افتخار مائید شما 
پس از ره خدمتی برآئید شما.


(۴)
اگر آزادی روزنه‌ای می‌داشت 
به قدر یک پنجره‌ی کوچک 
هیچ خانه‌ای در تاریکی استبداد نمی‌ماند.


(۵)
اگر می‌خواهی چون گل بخندم، ببار
که عطش در کویر پیشانی‌ام، 
شیارها افکنده است‌.


(۶)
حرف ناحق، حرف زور و ظلم بشنیدن خطاست
شادمانم حرف زور از هیچ گویا نشنوم 
چشم خود را گوش کردم کز نگاه پاک یار 
حرف عشقی بشنوم، بیداد اما نشنوم.

 

گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی

 

منابع 
- در شناخت استاد قدرت‌الله شریفی، رضا افضلی، سخن‌گستر، ۱۳۹۴
www.rezaafzali.blogfa.com
www.hiva50.blogfa.com
www.106.blogsky.com
www.irna.ir

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۴/۲۰
زانا کوردستانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی