انجمن شعر و ادب رها (میخانه)

درباره بلاگ
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۴۵ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۳ ثبت شده است

▪چند شعر کوتاه کُردی از زانا کوردستانی 


(۱)
ناڤی دەستەکانی دیموکراسی،
کوردستان وه‌شێراوه!
بێ کوڵاوڕۆچنه‌کی هەتا گۆم...
 ◇ برگردان فارسی:
میان دستان دموکراسی،
کردستان پنهان است!
بی‌روزنه‌ای حتی گنگ...

 
(۲)
کوردستان ئاڵای هەس،
بەڵام سەربەستی خێر!
وەکو گرتووی گراو
که دەلاقەکەی بوو
مونتەها باڵ و پەلی هل‌فڕین نیە!
◇برگردان فارسی:
کردستان پرچم دارد،
اما آزادی نه!
همچون زندانی
که پنجره داشت
اما بال پرواز نه!

 
(۳)
دەسانت بەسیاگه 
لێقەکانت بەتڵ و کەلەپا 
چاوەکانت گراو و گرتوو
دڵت چوار پەت
لێڤت خوێنی و 
خۆت ئەسیر!
لەشت هەلمی خۆڵ ئەدا 
ئاه!!!
چما له کوردستان هاتوی!
◇برگردان فارسی:
دستانت بسته 
پاهایت خسته 
چشمانت اسیر 
قلبت چهار تکه 
لبت خونین و
خودت اسیر! 
تنت بوی خاک می‌دهد 
آه!!!
گویی از کردستان آمده‌ای!
 

(۴)
ئەمن ئاڵایکی بێ‌وەڵاتم،
ئەتۆ وەڵاتیکی بێ‌سەربەخۆیی!
بڵا لە کەش و کۆشی هاڤ تنراو بێم 
وەکۆ هه‌ڵه‌بجه بێ‌هەناسه،
وەکۆ کۆبانی له ئابڵۆقه‌،
وەکۆ کورد اَنفال کراۆ،
گاهەس کوردستانی‌تر لە جیگای ئیمە هلهاتەوە!...
◇ برگردان فارسی:
من پرچمی بی‌سرزمینم،
تو سرزمینی بی‌آزادی!
بگذار در آغوش هم تنیده شویم
مثل حلبچه بی‌نفس،
مثل کوبانی محصور،
مثل کُرد اَنفال شده،
شاید کردستانی دیگر از بستر ما برخیزد!

 
 (۵)
نەخشە‌ی قاڵیکەی خوویشکەم
نەخشونیگاریک بۆ لە کوردستان،
و من پار و دەسکی ره‌وسه‌!
یوە لە ژێر دەگەڵ پێنووس
و یوە لە سەرو دەگەڵ تفەنگ 
سەربەستی ئەبافیگ!.
◇ برگردان فارسی:
طرح قالی خواهرم
نقشی بود از کردستان،
و من نخی بودم سرخ رنگ!
که یکی زیر با قلم 
و یکی رو با تفنگ 
آزادی را می‌بافت!.

 
(۶)
کوردم،
ساڵیانی ساڵە،
وەڵاتەم لە نێویانی کۆڵبندم هێلانە‌مە و
لە کۆڵ دەکیشەم!.
◇ برگردان فارسی:
کُردم،
سال‌هاست،
سرزمینم را در کوله‌ام گذاشته‌ام و
بر دوش می‌کشم!.
 

#زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی

▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی 

(۱)
انتظارم،
بوی سیگارهای زر گرفته...
و روزهای تلخِ نیمه سوخته
میان بغض خاموشت وول می‌خورد.
                        ...
--خط خطی‌های من،
حزن بی‌پایان خانه‌ست!

  
(۲)
پُر از هراسم!
نه هراس از مرگِ خفته
در لوله‌ی تفنگ!
یا؛
عبور شبحِ یک سایه
بر دیوار!
...
تمام ترس من؛
سقوط از چشمانت هست
نه،
هراس افتادن
         از دلت!

       
(۳)
خون را بر برف دیدی؛
چه جای گریه!
کودکی که بره‌ها را دوست می‌داری؟
زمستان
سُرسُره می‌سازد
گوسفند از گلوی گرگ
                --می‌لغزد!.
 

(۴)
نشد که نشد...
حالا؛
با عدد،
با حروف،،
-- یا ایما و اشاره!
دارم فکر می‌کنم:
دیگر به چه حربه‌ای متوسل بشوم؟!
                   --تا به چشمت بیایم!؟

  
(۵)
به خیالاتِ شلوغم
خیابانی راه دارد‌ 
گذرگاهِ مردمانی جورواجور...
دریغ از جای پای تو،
بر سنگ فرش‌های ساییده‌اش.
متبرکم کن!

   
(۶)
چگونه باور کنم
هجرت فلامینگوها را
با پر و پرواز است؟!
تا دل در گوشه‌ای گلویش گیر نباشد
پیمودن این مسافت 
       --ناممکن است.
 

(۷)
آی‌ی‌ی شعرِ ناگهان!
ای واژه‌های فشرده
وزن‌ِ تو را 
فقط شاعرها می‌فهمند!
-سپیدی!؟
    -زلالی!؟
       -غزلی!؟
...
آه...
تنها الفباست که
تو را با کوله‌ای
می‌تواند به گُرده بکشد!.
 
  
(۸)
دارد،
بزرگترین قحطی‌ی قرن
               شکل می‌گیرد...
قحطی عشق...
رُکنی که،
کمتر از قحطی‌ی
      -آب و
          - نان نیست!

   
(۹)
یادت؛
و یادگاری‌هایت را
در سبد زباله گذاشتم...
من،
تو را می‌خواستم
نه یاد وُ
      یادگاری‌هایت را!.
 

(۱۰)
اوج می‌گیرم؛
چون "هه‌لوی به‌رزه‌ فه‌ر"*
گرچه مرزهای سرزمینم محدود است؛
اما 
انتهای آسمان کردستان
                                  --ناپیداست.  
____________________ 
* عقاب بلند پرواز 

 
(۱۱)
مرگ
نام دیگر کردستان است
اینجا تمام بلوط ها 
یا سر زده می شوند
یا می‌سوزند؛
تا ققنوس وار 
در خاکستر خود جوانه بزنند!

   
(۱۲)
آه ای باور آفتابی دشت
در خاطر رمه‌های میش
اینجا تمام سبزه‌ها
سیاه‌پوش جوانه زندنی مانده‌اند
گویی هرگز موسا به رسالت
گوسفندان شعیب دل نسپرد
تا صفورا 
آوازه‌خوان رمل‌های بیابان‌های بی‌پایان شود.


 
#زانا_کوردستانی
#هاشور_در_هاشور

زانا کوردستانی
۲۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۴:۴۵

فریاد شیری شاعر صحنه‌ای

استاد "فریاد شیری" شاعر، داستان‌نویس، روزنانه‌نگار, منتقد و مترجم کرمانشاهی، زاده‌ی سال ۱۳۵۰ خورشیدی در شهر صحنه  و اکنون ساکن کشور سوئیس است.

زانا کوردستانی
۲۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۴:۳۳

ترجمه‌ی دو شعر از روژا ناصر

بانو "روژا ناصر کاک احمد" (رۆژا ناسر کاکەمەد) شاعر، نویسنده، مترجم، عکاس و خبرنگار DGK زاده‌ی ۱۸ اکتبر ۱۹۸۶ میلادی در کرکوک اقلیم کردستان و اکنون ساکن استکهلم پایتخت سوئد است.

 

زانا کوردستانی
۱۹ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۱:۲۸

حیدر عباسی شاعر مراغه‌ای

استاد "حیدر عباسی" شاعر و نویسنده‌ی ایرانی زاده‌ی دوم اردیبهشت ماه ۱۳۲۲ خورشیدی در مراغه، متخلص به "باریشماز" است. 

زانا کوردستانی
۱۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۲۶

حبیب‌الله ساغر شاعر افغانستانی

آقای "حبیب‌الله ساغر"، فرزند "رحما‌الله"، شاعر افغانستانی، زاده‌ی سال ۱۳۶۶ خورشیدی، در ولسوالی (شهرستان) بلخ و اکنون ساکن مزار شریف است.

زانا کوردستانی
۱۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۲۰

داستانک تأخیر

تأخیر
 
بعد از یک سال خواهش و التماس قبول کرده بود که دوباره مرا ببیند. هنوز دوستم داشت و من عاشق‌اش بودم.
به من sms داده بود که، راس ساعت نه صبح کتابخانه‌ی شهر همدیگر را ببینیم. 
او از بدقولی و تاخیر همیشه متتفر بود. من با تاخیر ساعت شش و هفت دقیقه رسیدم. او کتابخانه نبود ولی رژ لب‌اش بر روی لیوان کاغذی روی میز جا مانده بود.
هفت دقیقه که زمان زیادی نبود. من فقط هفت دقیقه دیر رسیدم. اما او رفته بود.

 
#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۵:۳۸

ترجمه‌ی شعرهایی از جمال غمبار

آقای "جمال غمبار"، (به کُردی: جەمال غەمبار) شاعر و نویسنده‌ی کُرد، زاده‌ی ۲۵ دسامبر ۱۹۷۵ میلادی در سلیمانیه است. 

وی تحصیلاتش را در دانشگاه آمریکایی شهر سلیمانیه به پایان برد و در سال ۲۰۰۰ به دمشق رفت و سپس در ۲۰۰۴ به استرالیا و اکنون در شهر آدلاید ساکن است.

کتاب "پروانه خودکشی می‌کند" مجموعه اشعار او در ۸۱۱ صفحه‌ است که توسط انتشارات محدوده خانه در سال ۲۰۰۲، چاپ و منتشر شده است.

دومین اثر او با نام "رودخانه‌ای به قلم شبنم" نیز چاپ و منتشر شده است.


■□■


 (۱)
پیش از مرگم
تنهایی‌ام را از خاک و گِل وطنم بیرون خواهم کشید 
مگر کسی هست که نالەی این باران را بفهمد؟!


(۲)
فراق تو را، نه آغازی هست و نه پایان!
دوری تو،
از جهنم آغاز می‌شود و 
و با آمدنت به بهشت منتهی...

 
(۳)
میان اشعار شاعران هم شناخته نمی‌شود 
آنچنان ‌که از رنگ و رو افتاده،
سرزمینم...


(۴)
در و پنجره‌ها را قفل می‌زنم 
هیچ‌یک را نخواهم گشود، 
و عکست را به دیوار شعرهایم خواهم آویخت!
زیرا می‌ترسم حتا اگر به قدم‌زدن هم برود، 
دیگر بر نگردد.


(۵)
چقدر آنجا که تو هستی دل من قرص است،
و وقتی که نیستی، بیابانی‌ست بی آب و علف!
انشالله که بی‌تو و بی‌عشق نوبرانه‌‌ات،
نیست و نابود شود، این دل من!


(۶)
قبلن 
آبشاری ساکت و بی‌خروش بودم!
اما "کلارا"* همیشه، طغیان مرا انتظار می‌کشید.
ولی اکنون چنان خروشانم 
که کلارا که هیچ،
حتا جهنم هم مرا قبول نمی‌کند.
----------
* کلارا: نام همسر استرالیایی شاعر است.


(۷)
من این‌بار، بخاطر قد و بالای لیلایم، رانده نمی‌شوم!
از آن رو تبعید می‌شوم،
که فهمیده‌اند، 
با وجود تو
از همان کودکی‌ام 
دلیلی برای به پا خواستنم، داشته‌ام!.


(۸)
تو قدیمی‌ترین حکایت عاشقانه‌ی من بودی!
تویی که قبل از آنکه با باران همراه شوی 
جسورانه در میان شعرهایم خزیدی و 
برای همیشه در آن میانه، جا خوش کردی.


(۹)
وقت وصال،
مگر خدا و 
ماه شب چهارده بدانند 
که به چه مشقتی به هم رسیده‌ایم.


(۱۰)
کلارا! 
موسوم باران،
آغوشت را بگشای و 
به آرامی، نام باران را زمزمه کن!
شاید دلت نرم شد و 
باورت شد که کسی هست 
که به امید تو، زنده است.


(۱۱)
تنهایی، پا ندارد!
وگرنه 
او هم مرا تنها می‌گذاشت.

 


شعر: #جمال_غمبار
برگردان: #زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی
۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۵:۲۲

چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی

▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی 


(۱)
واژه‌ها در من پا می‌گیرند
وقتی تو مرا می‌خوانی
شعر می‌شوم
سپید و کوتاه
به شوق مروری هزارانه
         روانه‌ات خواهم شد.

                 
(۲)
از شرم حضور مرغ و قناری نیست؛
     قانون پاییز 
                   -- سرخی برگ‌هاست...


(۳)
هجوم خزان بود و
تاخیر بهار
ورنه تقصیر مترسک نیست؛
               -- زردی این باغ!


(۴)
زندانی را
گیوتین یا دار
یک درد دارد...

                 
(۵)
وقتی تو رفته‌ای
چه فرق؛
       که که آید!

 
(۶)
ما که خواهیم مُرد!
چرا،
مثل خودمان زندگیم نکنیم.


(۷)
چشم‌هایم
دست‌هایم
پاهایم
قلبم
زبانم
همه تو را می‌فهمند.

                 
(۸)
نه از عشق فهمید
نه از زجر عاشقی
فقط چشم‌اش پی لیلی بود.

 
(۹)
سقف آسمان 
چه کوتاه‌ست
برای زندانی


 
#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۱۵

آدمک

آدمک سرافکنده،
هنوز در گوشش وز وز می‌کرد
حرف‌های آدمی را،
             --: "تو قلب نداری"!

 
#زانا_کوردستانی 

زانا کوردستانی

استاد "مسعود صادقی بروجردی" شاعر ایرانی، زاده‌ی سال ۱۳۲۹ خورشیدی، در شهر کرمانشاه است.

زانا کوردستانی
۱۶ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۵:۴۰

چند شعر از حمید تیموری فرد

چند شعر از حمید تیموری‌فرد

 

زانا کوردستانی
۱۶ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۱۴

پاییز

برگ‌ریز پاییز و
گلدان شمعدانی در دست
چه سنگدلانه
پیش می‌رود عاشق
بر پیکر فرسوده‌ی درخت!


#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۵ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۱۴

احساس

گلوی احساس،
در فشار است!
زیر هجوم بغض،
آی لیلای من،
دوری از مُسکن دست‌هایت؛
      -- شب زده‌ام کرده است.

               
#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۱:۵۳

حسین سرفراز شاعر دارابی

زنده‌یاد "حسین سرفراز" شاعر و روزنامه‌نگار ایرانی، معروف به "حسین سردبیر" از باسابقه‌ترین روزنامه ‌نگاران ایران‌، که ۲۰ نشریه را پیش از انقلاب ایران، سردبیری کرد.

زانا کوردستانی
۱۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۱۳

دلخوشی

دوران ما
دوران نامه هم نبود
که دلخوش به خبری
       و خطی بشویم!


#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۱۹

رضا عباسی شاعر نهاوندی

آقای "رضا عباسی" شاعر همدانی، زاده‌ی سال ۱۳۷۱ خورشیدی، در نهاوند است.

زانا کوردستانی
۱۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۱۲

کرونا

کار و بارش سکه شد
پیر مرد گور کن
به یمن قدوم کرونا!


#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی
۱۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۰:۵۷

ک.د.آزاد شاعر بانه‌ای

استاد "کریم دافعی" متخلص به "ک.د.ئازاد" شاعر و نویسنده‌، روزنامه‌نگار، معلم و مشاور خانواده‌ی کُرد، در سال ۱۳۳۹ خورشیدی است.

زانا کوردستانی
۱۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۳:۱۲

رویا

رویاهایم را که می‌بافم
با نگاه به جوراب‌های سوراخم 
سقف خیال بر سرم
                       آوار می‌شود!.

              
#زانا_کوردستانی

زانا کوردستانی